روزنامه کائنات
1

صفحه اول

1404 چهارشنبه 7 خرداد - شماره 4839

گفت و گو ی با وکیل حامی کودکان کار وقتی یک «وکیل» پناه می‌شود

  امیر پهلوان وکیل حامی کودکان کار گفت: دعوت می‌کنم شما هم به چرخه کمک به کودکان کاربپیوندید، آنهم نه برای دیده شدن، نه برای تبلیغ. او می گوید: بعد از ۲۵ سال وکالت، وقت جذب موکل بیشتر ندارد. شاید همین کار ساده، سرآغاز یک تحول باشد؛یک مشاوره، یک کودک نجات‌یافته، یک انسان بیشتر…
به گزارش کائنات، او وکیلی است که در قبال خدمات مشاوره حقوقی با معرفی یک  شماره کارت دعوت می کندکه اگه توان مالی دارید در یاری به این کودکان با او همقدم شوید…فقط دعوت به تداوم مهربانی…
گفت وگوی پیش رو با « امیر پهلوان» حامی کودکان کار و وکیل پایه یک دادگستری است که در ادامه آمده است.
آقای پهلوان، این داستان از کجا شروع شد؟
از یک تجربه‌ی شخصی. سال‌ها پیش، نیمه‌شب بود. برای تفسیر یک آزمایش سردرگم بودم. دچار اضطراب شده بودم و نمی‌دانستم چه کنم. پزشک نمی‌شناختم، درمانگاهی باز نبود .در آن شب تار، یک پزشک متخصص غدد ایرانی از آن سوی دنیا در اینستاگرام جوابم را داد. آرام شدم… همان‌جا فهمیدم گاهی یک پیام ساده، یک راهنمایی گرم، می‌تواند گره‌ای بزرگ باز کند.ا ز آن شب، تصمیم گرفتم یک پنجره باز کنم… از من، یک وکیل، به دل مردم
یعنی واقعاً فقط با یک شماره واتساپ؟
دقیقاً. وقتی مردم با ابلاغیه‌های دادگاه، احضاریه‌ها  و اصطلاحات عجیب و ترسناک روبه‌رو می‌شن، اغلب دچار اضطراب می‌شن. خیلی‌ها نمی‌تونن هزینه وکیل بدن یا اصلاً نمی‌دونن باید از کجا شروع کنن. من خواستم این دیوار رو بردارم. نوشتم: «فقط پیام بده، پاسخ می‌دهم» نه برای تبلیغ. نه برای جذب موکل. فقط برای اینکه بدونن یکی هست، رایگان، بی‌قضاوت، همراهشونه.
ولی فقط مشاوره نبود. یک درخواست هم داشتید؟
بله؛ گفتم اگه مشاوره مفید بود، لطفاً به یک کودک کار کمک کن. نه به من، به کسی که به جای مدرسه کار می‌کنه. این اسمش معامله نیست؛ اسمش وجدانه.
ما باید قانون رو بیاریم وسط زندگی. تو دل خیابون، تو زندگی واقعی مردم.
یعنی هر مشاوره، یک دعوت به انسانیت؟
دقیقاً. خواستم مشاوره‌هام فقط تبادل دانش نباشه. بشه تلنگری برای مهربانی .ما فقط وکیل نیستیم. گاهی باید پناه باشیم. سایه‌ای کوتاه، وسط ظهر داغی که بی‌پناهی مردم رو می‌سوزونه.
این چرخه، چه نتیجه‌ای داشت؟
به یک چرخه‌ی انسانیت ختم شد. یکی از کودکانی که ازش حمایت شد، امروز کارآموز وکالته.یه روز دیدم داره با یه کودک کار صحبت می‌کنه و می‌گه: «من کمک شدم. حالا نوبت منه»اون‌جا فهمیدم ما فقط مشاوره ندادیم… ما نردبون ساختیم. برای صعود انسانیت.
پایان سخن با امیر پهلوان، اینک چه احساسی دارید؟
راستش من حال خودم با این کار خوب می‌شه. احساس بودن می‌کنم. در این چرخه به کسی بدهکار نیستم. از طرف هیچ ارگانی حمایت نمی‌شم، نمی‌خوام هم دین کسی با کمک بر گردنم بمونه. از وقت شخصی خودم مایه می‌ذارم. مثل خیلی از مردم، وضع مالی‌ام آن‌قدر نیست که درآمدم را وقف این راه کنم .اما عواید احتمالی مشاوره‌های مجازی را صرف این کار کرده‌ام. هیچ کمکی غیر از این از کسی نمی‌پذیرم .نه برای غرور، بلکه چون نمی‌خوام مدیون و متعهد مردم مهربون کشورم بشم.
از خودم مایه میگذارم و پولی که در قبال ان میگیرم عملا حق خودم هست اما از هست سال پیش این پولها را در قلب این بچه ها سرمایه گذاری کردم و به مراتب سودی بردم که وصف ناشدنی ایست و متاسفانه بنا به شرایط فعلی و اوضاع مردم مقداری تامین دانش اموزان تحت پوشش افت کرده و اصلا دلم نمیخواهد غذر یک نفر از آنها را بخواهم دوست دارم .روز اول با پوشش یک نفر شروع کردم و اکنون بیست نفر تحت پوشش اند در این حرکت به هیچ کس بدهکار نیستم و هیچ حمایتی از نهاد یا ارگانی دریافت نمی کنم.خودم هستم و لطف مخاطبین که به وعده ای که داریم پس از اخذ مشاوره عمل میکنند و لبخند اون کودکان و کاراموز وکیلی که خود الان یک حمایتگر شده است
و دلم می‌خواد این دریچه، با حمایت مردمی  و همان معامله‌ی متقابل، پیش بره؛ طوری که بتونم هر ماه به تعداد این عزیزان اضافه کنم.
دعوت می‌کنم شما هم به این چرخه بپیوندید…نه برای دیده شدن، نه برای تبلیغ.من بعد از ۲۵ سال وکالت، وقت جذب موکل بیشتر ندارم .اما برای انسان‌ ماندن، هنوز وقت هست…شاید همین کار ساده، سرآغاز یک تحول باشد…یک مشاوره، یک کودک نجات‌یافته، یک انسان بیشتر…

ارسال دیدگاه شما

عنوان صفحه‌ها
30 شماره آخر
بالای صفحه