جامعه
فخری عمویی منش- «فرانسیس فوکویاما» در کتاب خود اعتماد میگوید که نظریات توسعه بر این باورند که راهحلهایی که جوامع را به سوی بهروزی هدایت میکنند باید بر اساس ظرفیتهای بومی و توسط همان مردمی که قرار است از آنها بهرهمند شوند، بازآفرینی شوند. بخشی از این ظرفیتهای بومی به فرهنگ وابسته است. از میان مؤلفههای متعدد فرهنگ، «اعتماد» جایگاه ویژهای در فرایند توسعه دارد. او باور دارد که اعتماد، بهعنوان مهمترین عنصر فرهنگی، نقشی کلیدی در پیشرفت جوامع ایفا میکند. فوکویاما میگوید در جوامعی که سطح بالاتری از اعتماد میان افراد وجود دارد، همکاریها و تعاملات اقتصادی بهراحتی و مؤثرتر انجام میشود. این اعتماد میان افراد موجب کاهش هزینههای معاملاتی مانند هزینههای نظارت، قراردادها و امنیت در تجارت میشود. در نتیجه، تجارت و تعاملات اقتصادی با سرعت و کارایی بیشتری انجام میشود. همگان می دانند که اقتصاد نه تنها خود سیستمی متشکل از اجزاء گوناگون و درهم تنیده است، بلکه تعاملات کاملا نزدیکی نیز با سیستم جامعه و سیاست دارد.در شرایط فعلی کشور، مساله از حد راه حل های صرفا اقتصادی گذشته و مسائل اجتماعی مهم تر و مشکلات بنیان کن تری به وجود آمده اند که فرهیختگان و دست اندرکاران باید به آنها بپردازند. اقتصاددانان میگویند اعتماد باعث پیشبینیپذیری بازارها میشود. این مفهوم را اگر در مقیاس کلان درنظر بگیریم، میتواند با دو روند بر شرایط اقتصادی تاثیر بگذارد. یکی اینکه باعث میشود، فعالان بازار با اعتماد به اینکه شرایط کلان بازار پایدار و نسبتاً باثبات است، دست به فعالیت اقتصادی بزنند. در این شرایط سرمایهگذار یا فعال اقتصادی یکی از مهمترین عوامل ریسک را که عدم اعتماد به روندهای کلان بازار است، حذف میکند و میتواند روی ریسکهای معمول رشته فعالیت خودش به لحاظ کیفیت، نوآوری و رقابت تمرکز کند و آنها را در حد توانش مدیریت و بهینه کند و لازم نیست که به شرایط کلان وقتی که اعتماد وجود دارد فکر کند. از آن مهمتر این است که در صورتی که اعتماد وجود نداشته باشد، سرمایهگذار و فعال اقتصادی همیشه سود کم ولی فوری را به سود بیشتری که مستلزم صرف زمان بیشتر هم هست، ترجیح میدهد. یعنی ویژگی سود در اینجا فوری بودن آن است، نه زیاد بودنش و این باعث میشود هم خود فعال اقتصادی سود کمتری در نهایت نصیبش شود و در مقیاس کلان نیز سود کمتری در مجموع نصیب جامعه شود. از زاویه نگاه دیگر، نداشتن اعتماد و عدم اطمینان در بازار باعث میشود، سرمایه لازم (منظور فراتر از سرمایه مادی) برای خیلی از فعالیتهایی که در واقع مستلزم اعتبار سرمایهگذار است از بازار حذف شود و سرمایهها به سمت فعالیتهایی برود که نیاز به اعتبار ندارند. این مسئله فراتر از مسئله وام بانکی و اعتبارات بانکی یا مربوط به سرمایه مادی است. اگرچه یکی از مشکلات هم مربوط به همین سرمایه مادی است که آن هم مربوط به همین شرایط است که باعث شده وضعیت بانکی کشور هم بحرانی باشد و این موضوع از جمله چالشهای اساسی برای بنگاهها باشد. اما بهطور کلی وقتی در جامعه چشماندازی از اعتماد وجود ندارد، کارآفرین حتی صرف سرمایهگذاری پولهای نقد هم نمیتواند فعالیت خودش را شروع کند و به مرحله سودآوری برساند. تولیدکننده به صرف اعتبار توزیعکننده هیچ کالایی را به او نمیدهد تا بعداً با او حسابش را تسویه کند و توزیعکننده هم به همین ترتیب همین کار را با فروشنده میکند و فروشنده هم با خریدار. این چرخهای است که برای کامل شدنش نیاز به زمان دارد. صرف زمان، آن اعتماد را جبران میکند که فرد این مدت زمان برای کسب اعتماد را به شرایط بازار وابسته میداند. در صورت بیاعتمادی، ریسکها افزایش پیدا میکنند و چرخه کامل نمیشود. در نتیجه افراد به سود کم در زمان کمتر راضی میشوند و این موضوع باعث میشود افق دیدها محدود شود و کسبوکارها توسعه پیدا نکنند و در مقیاس کلان، افق دید بلندمدت وجود نداشته باشد. با کوتاهشدن افق دیدها و زیاد شدن ریسکها که بسیاری از سرمایهگذاران به سمتش نمیروند، سود مجموع کاهش پیدا میکند و طبیعتاً این سود مجموع که نصیب جامعه میشود و به رشد اقتصادی میانجامد هم کاهش پیدا میکند.