روزنامه کائنات
2

سیاست

۱۴۰۳ چهارشنبه ۵ دي - شماره 4744

اروپا به دنبال رهبری دیپلماسی با ایران در دوره ترامپ است

 کارشناس مسائل بین الملل با بیان اینکه اروپا در تلاش است تا مذاکراتی را با ایران ترتیب دهد که بتواند سیاست‌های ترامپ را تعدیل کند، گفت: اروپا به دنبال رهبری دیپلماسی با ایران در دوره ترامپ است.
باتوجه به تحولات شتابان و متعدد در مسائل منطقه و عرصه بین الملل و به خصوص پس از اتفاقات اخیر در سوریه و آغاز اقدامات دیپلماتیک برخی کشورهای اروپایی با دمشق و از سوی دیگر مشخص شدان تقریبی زمان دور دوم نشست میان ایران و سه کشور اروپایی و اهمیت این موضوع با در نظر گرفتن این نکته که به ۲۰ ژانویه و روی کار آمدن دونالد ترامپ در کاخ سفید هم نزدیک میشویم، با «سید وحید کریمی» کارشناس مسائل بین الملل هم گفت‌وگویی تفصیلی انجام دادیم.
ارتباطات و تعاملات کشورهای اروپایی و مقام های اتحادیه اروپا با دولت سوریه در حال انجام است. با توجه به اینکه در ۱۴ سال گذشته، کشورهای اروپایی رویکردی انفعالی در قبال سوریه داشتند، اکنون این سوال مطرح است که اولویت‌ها و دغدغه‌های اروپا در قبال سوریه جدید چیست؟
به نظر می‌رسد که اروپا و غرب، از جمله اسرائیل، همواره به دنبال آن هستند که از نفوذ دیگر کشورها در مدیترانه جلوگیری کنند. دریای مدیترانه به دلیل موقعیت استراتژیک خود که بین سه قاره آفریقا، اروپا و آسیا قرار دارد، اهمیت ویژه‌ای دارد. آفریقا به دلیل مشکلات داخلی خود توانایی رقابت در این منطقه را ندارد و اروپا سعی کرده است این منطقه را تحت کنترل کامل خود نگاه دارد. حضور ایران در مدیترانه از طریق سوریه باعث نگرانی اروپا شد. به عنوان نمونه، یک مرتبه حضور ناوگان ایرانی در مدیترانه واکنش شدید اروپایی‌ها را برانگیخت.
اگر ایران و ترکیه توانسته بودند همکاری راهبردی برقرار کنند، به طوری که ایران یک بندر در خلیج فارس در اختیار ترکیه قرار دهد و ترکیه نیز یک پایگاه در مدیترانه به ایران واگذار کند، این همکاری می‌توانست جایگاه اسرائیل و اهمیت آن نزد اروپا و آمریکا را کاهش دهد. اما به دلیل تصمیمات نادرست و عدم مشورت، چنین اتفاقی رخ نداد.
اروپا به دنبال حفظ سلطه خود بر مدیترانه است و همچنان به عنوان بخشی از سیاست سنتی خود از اسرائیل حمایت می‌کند. امنیت اسرائیل و منافع اقتصادی آن برای اروپا اهمیت زیادی دارد. به همین دلیل، آنها برای تأمین امنیت اسرائیل، مناطق حائل ایجاد می‌کنند و این مسئله را به صراحت اعلام می‌کنند. اولویت‌های بعدی اروپا شامل مدیریت بحران‌های شامات است، منطقه‌ای که در طول تاریخ همواره دست به دست شده است.
در تاریخ نیز می‌بینیم که کشورهای بزرگ به دنبال تقسیم نفوذ خود در مناطق مختلف بوده‌اند. به عنوان مثال، ژنرال دوگل در زمان قدرت خود پیشنهاد تقسیم جهان به سه بخش را مطرح کرد؛ شمال آفریقا تحت مدیریت فرانسه، بخشی از خاورمیانه تحت مدیریت بریتانیا و خاور دور تحت مدیریت آمریکا. اگرچه این پیشنهاد رسماً رد شد، اما به نظر می‌رسد که به طور غیررسمی چنین ترتیباتی در سیاست جهانی وجود دارد. آمریکا نفوذ خود را در خاور دور (مانند تایوان، چین، کره جنوبی و ژاپن) گسترش داده است، فرانسه در آفریقا حضور دارد و بریتانیا نیز نفوذ خود را در خلیج فارس حفظ کرده است.
مشکل اصلی سیاست خارجی ایران در این زمینه، عدم شناخت کافی از ساختار و بازی‌های بین‌المللی است. در چهار دهه گذشته، با وجود تأکیدات مکرر رهبری مبنی بر حل مسائل منطقه‌ای توسط کشورهای منطقه، ایران به دلیل برخی سیاست‌های انفرادی و بعضا عدم همکاری با کشورهای منطقه نتوانست نقش مؤثری ایفا کند. این امر باعث شده که غرب دوباره نفوذ خود را در منطقه غرب آسیا افزایش دهد.
در نهایت، درباره روابط روسیه و ایران، باید توجه داشت که دیدگاه غرب نسبت به این دو کشور متفاوت است. روسیه هنوز پایگاه‌های دریایی خود را حفظ کرده و ممکن است در مذاکرات آینده با غرب، سوریه نیز به عنوان یکی از موضوعات مورد بحث قرار گیرد. اروپا و غرب، در حال حاضر از دست بالا در منطقه برخوردارند و توانایی شکل‌دهی به معادلات جدید را هم دارند.
خانم کالاس، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، اظهاراتی داشته‌اند مبنی بر اینکه ایران و روسیه در تحولات پس از بهار اسد در سوریه دیگر جایگاه سابق را ندارند. به نظر شما این موضع‌گیری تا چه حد می‌تواند بیانگر رویکرد کلی اروپا نسبت به جایگاه ایران در منطقه باشد، به‌ویژه پس از تحولات مربوط به ۷ اکتبر؟ همچنین، با توجه به اینکه معمولاً پرونده‌های منطقه‌ای بستری برای گفت‌وگو و همکاری میان ایران و اروپا بوده است، آیا تغییر خاصی در این رویکرد از سوی اروپایی‌ها مشاهده می‌شود؟
من فکر می‌کنم با توجه به تحولات سوریه و دست به دست شدن سلطه در منطقه شامات، همه چیز از نو آغاز شده است. در چنین شرایطی، اهمیت دارد که کشوری بتواند در اوج قدرت خود، نقش‌آفرینی کند و در معادلات جدید بازنویسی انجام دهد. اما به نظر می رسد اکنون ایران در موقعیتی نیست که بتواند چنین نقشی ایفا کند. این موضوع کاملاً آشکار است، حتی اگر برخی بگویند یا نگویند. همه این عوامل به نوعی نشان‌دهنده ضعف در دیپلماسی ایران است.
اروپایی‌ها بسیار شفاف هستند و در طول مسیر، ممکن است تغییراتی در این سیاست‌ها ایجاد شود. با این حال، مسئله روسیه و شخص پوتین متفاوت از ایران است. روسیه جایگاهی متفاوت دارد و فاکتورهای دیگری در بازی سیاست بین‌الملل برای آن مطرح است، از جمله تأثیرات سیاست‌های ترامپ که در تحلیل این مسائل نباید نادیده گرفته شود.
دور اول گفتگوها میان ایران و سه کشور اروپایی اخیراً برگزار شد و خبرهای منتشرشده نشان می‌دهد که موضوعات مختلفی در دستور کار قرار داشته است. این گفتگوها در حد مذاکرات اولیه و بدون نتیجه‌گیری بوده و برای دور دوم نیز تاریخی تعیین شده که گفته شده در اواخر دی‌ماه برگزار خواهد شد. به نظر شما مهم‌ترین چالش‌های پیش روی این دوره گفتگوها چیست؟
اولاً باید بگویم که من اساساً با مذاکره با مجموعه‌ای از کشورها مخالف هستم. این رویکرد تنها باعث می‌شود که این کشورها علیه ایران متحد شوند. هیچ کشوری حاضر نیست همزمان با دو یا سه کشور دیگر وارد مذاکره شود. حتی در مورد ترکیه یا کشورهای عربی نیز چنین رویکردی دیده نمی‌شود.
من نمی‌دانم چرا این رویکرد در ایران رایج شده است که در قالب تروئیکا (سه کشور) یا دیگر چارچوب‌ها مذاکره صورت می‌گیرد. این روش نه‌تنها سازنده نیست، بلکه تأثیرات منفی دارد.
وقتی شما سه کشور اروپایی (بریتانیا، فرانسه، آلمان) را در یک چارچوب قرار می‌دهید، در واقع به‌صورت ناخودآگاه باعث تقویت اتحاد آن‌ها می‌شوید. این سه کشور، راهبردی را که تحت هدایت اتحادیه اروپا و به‌ویژه بریتانیا طراحی می‌شود، بر ایران اعمال می‌کنند. در حالی که فرانسه و آلمان از نظر تاریخی و سیاسی، استقلال بیشتری از بریتانیا دارند، در چنین مذاکراتی عملاً نگاه و تصمیم نهایی آن‌ها به سمت بریتانیا متمایل می‌شود.
به این ترتیب، قدرت این سه کشور در مذاکرات افزایش می‌یابد و سپس تصمیمات آن‌ها در سطح اتحادیه اروپا اعمال می‌شود. این وضعیت کاملاً مغایر با اولویت‌های ایران است.
در این گفتگوها، معمولاً مسائل کلیدی همچون تغییر رفتار سیاست خارجی ایران، برنامه هسته‌ای، و موضوعات مرتبط با حقوق بشر مطرح می‌شود. این موضوعات سال‌هاست که مورد بحث بوده‌اند و عملاً تأثیرات مثبتی بر ایران نداشته‌اند. نمی‌دانم چارچوب کنونی گفتگوها و اهداف پشت آن چیست؛ شاید صرفاً برای گرفتن عکس یا نشان دادن انجام مذاکره باشد. اما تصور نمی‌کنم این مذاکرات دستاوردی جز اعمال فشار و بیان تحکم از سوی کشورهای اروپایی علیه ایران داشته باشد.
از تاریخ ۲۰ ژانویه، دونالد ترامپ دوباره به کاخ سفید بازخواهد گشت. در دوره اول ریاست جمهوری او، مسائل مربوط به برجام و رویکردهای متفاوت آمریکا و اروپا تأثیر زیادی بر روابط ایران و غرب گذاشت. حالا که ترامپ دوباره در مقام ریاست‌جمهوری است، این سوال مطرح می‌شود که چه تاثیری می‌تواند در روابط ایران و اروپا و همچنین ملاحظات اروپا داشته باشد؟
در دوره اول، دونالد ترامپ بیشتر تحت تاثیر مشاوران و دیگران قرار می‌گرفت و سیاست‌هایش متناقض و غیرقابل پیش‌بینی بود. اما در دوره دوم، او به تجربه بیشتری دست یافته و کمتر تحت تاثیر دیگران قرار می‌گیرد. به همین دلیل، اروپا در تلاش است تا مذاکراتی را با ایران ترتیب دهد که بتواند سیاست‌های ترامپ را تعدیل کند و خود رهبری دیپلماسی با ایران را بر عهده بگیرد. این در حالی است که کشورهای اروپایی در سال‌های اخیر هیچ‌گاه درخواست رسمی برای نشست‌های مشترک با ایران نداشته‌اند. اما اکنون، به محض اینکه اروپا متوجه شد ترامپ ممکن است سیاست‌های سخت‌گیرانه‌تری اتخاذ کند، تصمیم گرفته‌اند برای حفظ منافع خود با ایران به مذاکره بنشینند.
در عرصه سیاست بین‌الملل، باید به‌طور فعال و به‌روز از تحولات جهانی مطلع باشیم. برای مثال، در بحران سوریه، قدرت‌ها مدام در حال تغییر بودند و بسیاری از شخصیت‌های بزرگی مانند سردار قاسم سلیمانی و سید حسن نصرالله جان خود را فدای اهدافی بزرگ کردند، اما متاسفانه نتوانستیم دستاوردهای این عزیزان را حفظ کنیم. به همین دلیل، باید دیپلماسی خود را فعال‌تر و به‌روزتر کنیم و به‌طور مستقیم در تحولات جهانی مشارکت داشته باشیم.

ارسال دیدگاه شما

عنوان صفحه‌ها
30 شماره آخر
بالای صفحه