صفحه اول
مینو غیابی- اوضاع خونبار غزه و لبنان و جنایات رژیم صهیونیستی بار دیگر این پرسش را مطرح می کند که صلح جهانی کجاست و چرا گم شده است؟صلح جهانی مفهومی آرمانی و ایدهآل از برقراری آزادی و صلح و خوشحالی در گسترهٔ تمامی کشورهای جهان یا در میان همهٔ موجودات است. صلح جهانی ایدهای جهانی برای پرهیز از خشونت است که ملل جهان با میل خویش برای رسیدن به آن همکاری میکنند؛ چه داوطلبانه و چه به وسیلهٔ یک نظام حکومتی که از جنگاوری بازداری میکند. این اصطلاح گاهی به ازبینرفتن همهٔ خصومتها و عداوتها بین همهٔ افراد گفته میشود. برای مثال صلح جهانی میتواند پایانی بر همهٔ جنگها یا کشمکشها بین برادر با برادر و خواهر با خواهر در نظر گرفته شود. در واقع صلح فقط به معنای نبود جنگ نیست بلکه صلح به عنوان امری کلی در نظر گرفته می شود و به طور ضمنی به تمامی مواردی که زمینه رسیدن به صلح را فراهم می کند؛ اشاره دارد،به عنوان مثال رعایت حقوق بشر٬ رعایت اصول دموکراسی٬ ثبات سیاسی و اقتصادی و عدالت را می توان نام برد. در هر روی شاید بتوان گفت در قدم اول باید به سمت ایجاد فرهنگ صلح رفت به معنای «مجموعهای از ارزشها، نگرشها، شیوههای رفتار و شیوههای زندگی که خشونت را منع می کند و با مقابله با علل ریشهای آن برای حل مشکلات از طریق گفتوگو و مذاکره میان افراد،گروهها و ملتها، از منازعات جلوگیری میکند.» بنابراین٬ آگاهی بخشی در مورد ابعاد صلح از طریق آموزش٬ گفتگو و آشنایی با فرهنگ های مختلف باید ترویج شود. همه ما انسانها مسئولیتی در راستای ایجاد صلح جهانی داریم صلحی که از درون قلب انسانها نسبت به همنوعانشان و نسبت به محیط اطرافشان ناشی شده باشد، می تواند ما را به سوی زندگی آرام و مسالمت آمیز بدون جنگ و خشونت برساند. به لحاظ فرهنگی و عرفانی اما صلح به معنی صلح با خود و آشتی با جهان هم هست. صلح با خویشتن نهایت صلح است و به سادگی فراهم نمیآید و مستلزم مراقبه و تمرین ذهنی است فرهنگها، مذاهب، فلسفهها و سازمانهای مختلف در مورد چگونگی به وجود آمدن صلح جهانی دیدگاههای متفاوتی با یکدیگر دارند. سازمانهای مذهبی و سکولاری مختلفی دستیابی به صلح جهانی را از طریق پرداختن به حقوق بشر، فناوری، آموزش، مهندسی، پزشکی یا دیپلماسی مورد استفاده برای پایاندادن به همهٔ اشکال جنگ را هدف خود قرار دادهاند. از سال ۱۹۴۵، سازمان ملل متحد و پنج عضو دائم شورای امنیت آن (چین، فرانسه، روسیه، انگلیس و ایالات متحده) با هدف حل و فصل بدون جنگ یا اعلامیههای جنگی مناقشات فعالیت کردهاند. با این وجود، ملتها از آن زمان تاکنون وارد درگیریهای نظامی زیادی شدهاند. صلح را شاید بتوان در ۶ معنی به کار برد: یکی همین نقطه مقابل جنگ و مخاصمه است. دومی اما صلح با خویشتن است نه با دیگری. سومی به معنی کوتاه آمدن و خود را عین حقیقت ندانستن است. چهارم در مقابل قهر که به شدت جنگ نیست و همان آشتی است. پنجم همان معنی حقوقی که حقی یا دارایی یا موقعیتی را تمام و کمال به دیگری میسپاری و از حق خود به مصالحی درمیگذری (مانند صلح امام دوم شیعیان با معاویه در صلح بر سر خلافت). بر این ۵ تعریف باید توقف شود و کفایت میکند اما چون به بحث سازمان ملل در میان است نمیتوان به تعریف آن بیاعتنا بود. در تعریف سازمان ملل صلح یعنی رهایی از مزاحمت و زمان آرامشی است که در آن هیچکس و هیچچیز مزاحم شما نمیشود. این صلح شامل درک یکدیگر و کار با یکدیگر برای یافتن راه حل برای مشکلات است. در این نگاه صلح برای صلاح است و در مقابل سلاح قرار میگیرد و هر چه سلاح کمتر صلح بیشتر. در عمل اما میبینیم گاه بدون سلاح نمیتوان به صلح دست یافت و همین باعث سوءظن مردمان جنوب به داعیه صلح از جانب حاکمان شمال و اصحاب قدرت جهانی شده که با هدف خلع سلاح دیگران به قصد تسلیم هم متهم میشوند. از این رو هر چند در شکل آرمانی صلح در مقابل سلاح است ولی در عمل زمینگذاشتن سلاح عجالتا میتواند صلح را به مخاطره بیندازد چون توازن را بر هم میزند. از کنفسیوس حکیم پرسیدند: «برای رهایی از روزگار سخت وسیاه عاجل ترین تدبیر چیست؟» پاسخ داد: «باید کاری کرد که واژه ها در معنای درست خود به کار روند. واژه ها دیگر با مدلول خود مطابقت ندارند و باید محتوای آنها را دریافت.»