صفحه اول
بهلول غیوری- با اصالت بخشیدن به اخلاق و با اعتقاد به آموزۀ یگانگی اخلاق و سیاست، امام خمینی (س) کوشید طی توصیه های مختلف به کارگزاران و مسئولان نظام، تصویری از سیاست اخلاقی مطلوب خود و یا به تعبیر دیگر سیاست اسلامی ارائه کند. در دهۀ نخست انقلاب اسلامی در ایران، کمتر پیش می آمد که ایشان در سخنان و پیامهایشان، محوریت اخلاق را در سیاست، مورد تأکید قرار ندهند. در حقیقت، این نگاه اخلاقی به سیاست، ادامۀ همان سنتی است که ایشان در شرح چهل حدیث خود داشتند؛ یعنی اینکه اصلاح جامعه، از طریق اصلاح درون ممکن است و تنها با تهذیب نفس و نظارت مستمر بر خود، میتوان جامعهای صالح پدید آورد و سیاستی اصیل پی افکند. به طور معمول دفاع از دموکراسی به شیوههایی مانند اینها انجام میشود: عقل دو نفر بهتر از یک نفر کار میکند؛ گرد هم آمدن عقل سلیم مردمان برای تامل درباره موضوعات مربوط به حیات جمعیشان، احتمالاً بیانگر شعور و خردمندی بیشتری نسبت به آرای نخبگان است. مشارکت سیاسی جزء ضروری پرورش یافتن تواناییهای عقلانی و اخلاقی ماست که تمایزبخش ما به عنوان انسان است و مشارکت سیاسی جزو ضروری شادکامی انسانی، چرا که غرایز انسانی برای اجتماعی بودن و نیاز به حضور در اجتماع و تعلق به گروه را برآورده می کند. علاوه مشارکت سیاسی احساسی از تعلق به اجتماع به وجود می آورد که حس فقدان و انزوایی که انسان مدرن را به خود مبتلا کرده، برطرف میکند. دموکرات بودن به معنای رفتار محترمانه با مردم با عنوان اشخاص عقلانی است نه مجموعهای از امیال غیرعقلانی؛ دموکراسی به معنای تضمین کردن اطلاع رسانی کامل به افراد برای امکان پذیر کردن تصمیمگیری هوشمندانه است؛ دموکراسی به معنای توسل جستن به حس عدالتجویی مردم است نه حس نفرت آنها؛ دموکراسی نه به معنای آن است که به سپر بلاها متوسل شویم و نه به معنای آن است که راهحلهایی برای ناکامیهای گریزناپذیر زندگی وجود دارد. دموکراسی به معنای تحریک کردن غرور جمعی مردم برای انداختن بخشی از کشور به جان بخشی دیگر نیست، دموکراسی به معنای تکیه کردن به بهترین صفات در مردم است و نه بدترین آنها. دموکراسی همیشه در معرض خطر ظهور عوامفریبانی است که از پستترین احساسات مردم بهرهبرداری کنند؛ عوام فریبانی که غرور، خشم، تنفر و ناکامیهای مردم را به کار میگیرند. در چنین وضعی، حتی بهترین سیاستمداران با وعده پیروزی که چنین تاکتیکهایی ممکن است به بار آورند، وسوسه میشوند. اما شاید معلوم شود که صداقت و راستگویی گیراتر و سازگارتر از آن چیزی است که سیاستمداران به آن اعتقاد دارند. بگذارید امیدوار باشیم تاکتیکهایی که سیاست را بیبنیاد و دموکراسی را با هر توجیهی به نفع خود مصادره میکند، نتیجه عکس میدهند و در نهایت راستگویان در انتخابات پیروز میشوند. نکته قابل توجه آن است که پاره ای سیاستمداران می پندارند که اگر خطاهای خود را آشکار سازند، اعتماد عمومی از آنان سلب خواهد شد و مردم آنان را ناتوان خواهند پنداشت؛ لذا ترجیح می دهند که به جای اعتراف به خطای خود، آن را با خطای دیگری بپوشانند و به بهانۀ حفظ اعتماد مردم و با تکیه بر آن، خطاهای دیگری مرتکب شوند؛ اما پاسخ این توهّم آن است که همین توجیه به تعبیر امام از تلبیسات و بازیهای ابلیس است و از مکانیزم های دفاعی افراد ضعیف النفس برای پرهیز از مواجهه با حقیقت به شمار می رود. از سوی دیگر، اعتماد مردم خود حاصل صداقت است و به طور مطلق وجود ندارد؛ بلکه مشروط به دیدن صداقت و اعمال صادقانۀ سیاستمداران است و به مقداری که از آنان بی صداقتی مشاهده کنند، دو برابر آن، از اعتماد خود می کاهند. سیاستمدار صادق، کسی است که تا هنگامی که خود را مفید احساس می کند، در عرصۀ سیاست باقی است؛ اما هر زمان و به هر دلیلی که احساس کرد دیگر نمی تواند به وظایف خود عمل کند، به جای ادامۀ راه گذشته اش و پوشاندن ناتوانی اش، با شهامت از مسئولیت خود کناره می گیرد و بدین ترتیب برگ زرّینی بر کارنامه اش می افزاید و فضیلتی در کنار دیگر فضیلت های خود می نهد. «هر یک در هر مقام احساس ضعف در خود می کند، چه ضعف مدیریت و چه ضعف اراده... دلاورانه و با سرافرازی نزد صالحان از مقام خود استعفا کند که این عمل، صالح و عبادت است». بدین ترتیب، صداقتْ تنها یک فضیلت اخلاقی فردی نیست؛ بلکه ارزشی اجتماعی و سیاسی است و جلوه های گوناگونی دارد. سیاستمدار صادق، خود را آنگونه که هست به مردم می نماید و خودش و قابلیت های خود را نیک می شناسد و از آنها بدرستی بهره برداری می کند. هم به مردم راست می گوید و هم به تعهدات خود عمل می کند. همان طور که اقدام و فعالیت سیاسی را ارزش می داند به هنگام ضرورت، استعفا را یک ارزش می شناسد. می کوشد که خطا نکند؛ اما چون خطایی از او سر زد، به جای پوشاندن یا توجیه آن، که خود خطای دیگری است، شجاعانه به خطایش اعتراف می کند و این را نشانۀ عظمت روح خود و دلیل شجاعت خود می داند، نه ضعف و سستی آن.