صفحه اول
صابر مجدی - دیروز وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: «فضای رسانهای کشور وارد یک نزاع و تقابل قوی و جنگ شناختی شده است که با توجه به فراگیری گسترده رسانههای اجتماعی و مجازی، سواد رسانهای به یک ضرورت تبدیل شده است. یکی از وظایف اصلی ما در مرکز توسعه فرهنگ و هنر در فضای مجازی توسعه سواد رسانهای است.امروز با توجه به فراگیری گسترده رسانههای اجتماعی و مجازی سواد رسانهای به یک ضرورت تبدیل شده است.” وی با بیان این که در فضای رسانهای یک نزاع و تقابل قوی و جنگ شناختی رخ داده است، اظهار داشت: «در این جنگ طرفین تلاش میکنند حوزه دفاعی و آگاهی، طرف مقابل را دچار اختلال کنند. امروز در جامعه بعضا با تروریسم رسانهای مواجه هستیم. با توجه به تنوع گسترده شبکههای اجتماعی نیازمند ارتقای سواد رسانهای و مصونبخشی مخاطب هستیم.” روزانه مطالب بسیار زیادی در حوزه های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و یا حتی اخبار مربوط به افراد مشهور و بازیگران در طول روز انتشار مییابد که برخی از آنها شایعات فاحشی هستند و واقعیت ندارند. در سال های اخیر به وفور شاهد این موضوع بودهایم که بسیاری از صحبتهای افراد در شبکههای رسانه ای دچار تحریف میشود و با کم و زیاد کردن و منقطع کردن این سخنان مفهوم کلی مطلب و خبر کاملا عوض میشود. سواد رسانه ای مانند نوعی تغذیه است. کسی که مهارت خوبی در تحلیل رسانه کسب کرده، میتواند نوع تغذیه دریافتی و رژیم خود را انتخاب کند. در واقع همه اطلاعات و اخباری که امروزه از طریق موبایل، تلویزیون و شبکههای جهانی به فکر و ذهن مردم تزریق میشود، ترکیبی از انواع تغذیههایی است که برای همه مناسب نیست. تنها سواد رسانه ای میتواند به فرد در تشخیص درست نوع تغذیه کمک کند. در غیر این صورت فرد دچار مسمومیتهای ذهنی و فکری میشود و قدرت تشخیص درست و نادرست را از دست میدهد. افرادی که سواد رسانه ای پایینی دارند دچار انتخابهای نادرست و هیجانات تلقینی رسانه میشوند. این گونه افراد کنترل تصمیمات و هیجانات خود را به رسانه واگذار میکنند و این موضوع تبعات خطرناکی برای جامعه و به صورت کلان کشور دارد. زمانی که در بزرگراههای اطلاعاتی حرکت میکنید، سواد رسانهای میتواند به شما بگوید چه مقدار از وقتتان را در چه سایتهایی- اعم از شناخته شده و ناشناخته- و چه مقدار از آن را فرضاً در چترومها بگذرانید. بنابراین میتوان گفت که هدف سواد رسانهای در نخستین گامهای خود، تنظیم یک رابطهی منطقی و مبتنی بر هزینه- فایده با رسانهها است. به این معنا که در برابر رسانهها چه چیزهایی را از دست میدهیم و چه چیزهایی را به دست میآوریم؟ و باز به عبارت بهتر، در مقابل زمان و هزینهای که صرف میکنیم، در نهایت چه منافعی به دست میآوریم؟ بنابراین یکی از اهداف اصلی سواد رسانهای این است که استفاده مبتنی بر آگاهی و با فایده از سپهر اطلاعات را تأمین کند. به گفته دکتر یونس شکرخواه»اولین نکته در موضوع سواد رسانهای توجه داشتن به میزان و نسبت مصرف از هر رسانه در رنگینکمان رسانههاست و سپس توجه به این نکته که دیدن و خواندن و شنیدن عمدتاً باید از موضع انتقادی باشد و سومین نکته اینکه به نقش دستاندرکاران و مالکان رسانهها هم باید توجه داشت.شاید بتوان گفت تلقیهای نوتر و امروزیتر از سواد رسانهای، بیشتر بر جنبهی دستاندرکاران و مالکان رسانهها متمرکز است و لذا مقابله با کارکردهای رسانههای بزرگ و غالب را در دستور کار دارد. درواقع کالبدشکافی رسانههایی است که هدفشان تأمین هژمونی فرهنگی، تعمیم فلسفهی سیاسی و حفظ قدرتهایی است که خود این رسانهها محصول آنها هستند.» متأسفانه در کشور ما سواد رسانهای بهعنوان موضوعی مهم مطرح نیست. در کشورهای دیگر این سواد از کودکی به دانشآموزان آموزش داده میشود؛ درنتیجه، کودکان دچار شوک خبری نمیشوند و میتوانند با یک خبر برخورد کنند. درحالیکه مسئولان مدارس و اولیا ما با استفاده از ابزارهای سواد رسانه مخالفاند. در کشور ما و در مدارس به کودکان آموزش داده نمیشود که چگونه از فضاهای آموزشی استفاده کنند.