صفحه آخر
ایرج افشار با روایتهایی به توصیف اینکه سعید نفیسی چطور در جمعآوری کتاب حریص بود میپردازد و در عین حال از اینکه کتابهایش را به آسانی به هر کس قرض میداد و ماجرای فروش آنها میگوید.صدوبیستوششمین زادروز سعید نفیسی، زبانشناس، شاعر، نویسنده، مترجم و پژوهشگر فقید که ۲۳ آبانماه ۱۳۴۵ در تهران درگذشت، «کتابخانه سعید نفیسی و نسخههای خطی او» را از ایرج افشار، ایرانشناس، نسخهپژوه، نویسنده، پژوهشگر و استاد فقید دانشگاه میخوانیم؛ افشار در این نوشتار که در نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران (سال نوزدهم آبان ۱۳۵۱ شماره ۱ و ۲) منتشر شده است، در آغاز به چگونگی جمعآوری کتاب توسط نفیسی میپردازد و سپس از شیوه کتابداری او میگوید: «سعید نفیسی، دانشمند و نویسنده شهیر کشور ما، از کتاببازان نامی ایران بود (به قول فرنگیها بیبلیوفیل Bibliophile). نفیسی در جمع کردن کتاب حریص بود. از هر دست کتاب و نوشته و مجله، مربوط و نامربوط به رشتههای تخصصی خود، جمع میکرد. حدود پنجاه سال از دوران زندگی را بدین کار گذرانید. کتابخانهاش نظم و آرایشی نداشت. خودش میدانست که هر کتاب کجاست و بهزودی میتوانست آنچه را میخواهد پیدا کند، اما گاهی هم موفق نمیشد - مخصوصا در جستن کتابهایی که مورد استفاده خودش نبود و برای دیگران میخواست. مایه نخستین کتابخانهاش مجموعه کتابهایی بود که از پدرش، مرحوم علیاکبر ناظمالاطباء به او رسید. پس از آن خود به خریدن کتاب پرداخت. نیز سعی داشت آثار و انتشاراتی را که رایگان توزیع میشود به دست آورد. البته غالب اشخاص که کتاب چاپ میکردند نسخهای از اثر خود به یادگار به او میدادند. از فرنگ نیز کتاب میخرید. در سفرها هم فرصت را از دست نمیداد. هر وقت مسافرتی میکرد، خواه به شهرهای ایران و خواه به کشورهای دیگر، بستههای کتاب همراه میآورد، از کتابهایی که خریده بود یا بدو اهدا شده بود. یادم است در تابستان ۱۹۵۷ که از کنگره مستشرقین (مونیخ) به ژنو آمده بود از من پرسید تو که چندی است درین شهر بودهای در کدام کتابفروشی کتابهای قدیم مربوط به ایران دیدهای! با هم به قسمت قدیم ژنو رفتیم. او را به کتابفروشی بردم که در انبارش مقادیری کتاب درباره شرق دیده بودم. کتابها در زیرزمینی که حدود بیست پله میخورد قرار داشت. غباری که سالیان دراز لابهلای کتابها خفته بود از میان آنها برمیخاست. نفیسی یکییکی را زیر و رو میکرد و بعضیها را کنار میگذاشت. عاقبت به کتابفروش گفت این کتابها را جدا کردم، چند میشود. کتابفروش صورت برداشت و حساب کرد و گفت دوهزار و یکصد فرانک. نفیسی اینقدر پول نداشت. همه سرمایه جیبش تا به طهران برسد حدود هزار فرانک بود. اما نمیتوانست دل ازین کتابها بردارد. گفت چون من پول کافی همراه ندارم پانصد فرانک بیعانه میدهم. شما کتابها را مدت یک هفته نگاه دارید تا پول برایم برسد و حسابم را صاف کنم. همانجا کاغذی به برادرش به پاریس نوشت که من اینجا احتیاج به پول پیدا کردهام فلان مبلغ بفرست. در میان مجموعه کتابهای چاپی او به بهجز آثاری که اساسی و قابل توجه نخستین است، تعداد کثیری جزوات و رسائل جمع شده بود که در نظر اول تصور اهمیت برای آنها نمیشود. ولی وقتی به دقت بدانها رسیدگی شود فایده آنها آشکار میشود، از قبیل مقالات مستخرج مستشرقین از مجلات، مقررات و قوانین و آئیننامههای قدیم ایران یعنی پس از مشروطه تا سالهای ۱۳۰۴ (شاید تنها درین مجموعه عدهای از آنها بهطور انحصاری وجود داشته باشد)، اساسنامه احزاب قدیم و کانونها و باشگاهها، تصنیفها و ترانههایی که در مدت سیچهل سال اخیر چاپ شده، تقویمهای رقومی از ابتدا تا سنوات اخیر، و آثاری دیگر از همین قبیلها. کتابهای مهم مجموعه نفیسی کتابهای مربوط به ایرانشناسی و اسلام و مخصوصا ادبیات زبانهای فارسی و عربی بود. از سفرنامههای قدیم اروپائیان درباره ایران تعداد زیادی در اختیار داشت. شاید بهترین مجموعه کتابهای روسی درباره ایران از آن کتابخانه اوست.