روزنامه کائنات
1

صفحه اول

۱۴۰۰ يکشنبه ۲۹ فروردين - شماره 3879

فرهنگ ضد انحصار

 محمود فهیمی- این روزها بحث مهندسی فرهنگی، محتوای فرهنگی، انحصار فرهنگی و نظیر آن بسیار در رسانه ها به گوش می رسد و سمینارها و برنامه های متفاوتی درباره آن بر پا می شود. اما سئوال این است که فرهنگ چیست؟
در سده بیستم میلادی «فرهنگ» به عنوان یک مفهوم محوری و کلیدی در انسان‌شناسی به کار رفت که همه پدیده‌های انسانی را دربر می‌گرفت و صرفا نتیجه امور ژنتیک به حساب نمی‌آمد. اصطلاح «فرهنگ» به‌ویژه در انسان‌شناسی دارای دو معنی بود:
۱. ظرفیت و گنجایش تکامل‌یافته بشر برای دسته‌بندی و بیان تجربیات به واسطه نمادها و کنش پندارمآبانه و نوآورانه
۲. راه‌های مشخصی که مردم براساس آن در نقاط مختلف جهان زیسته و تجربیات خود را به شیوه‌های گوناگون بیان می‌کنند و به شکلی خلاقانه دست به کنش می‌زنند. پس از جنگ جهانی دوم این اصطلاح- اگرچه با معانی مختلف- از اهمیت بیشتری در دیگر رشته‌ها و حوزه‌های علمی مثل جامعه شناسی، مطالعات فرهنگی، روان‌شناسی سازمانی و علوم مدیریتی برخوردار شد.
بخش عمده فرهنگ، همان عقاید و اخلاقیات یک فرد یا یک جامعه است. رفتارهای جامعه هم که جزو فرهنگ عمومی و فرهنگ یک ملت است، برخاسته از همان عقاید است. در واقع، عقاید یا اخلاقیات، رفتارهای انسان را شکل می دهند و به وجود می آورند.
خلقیات اجتماعی، رفتارهای اجتماعی را به وجود می آورند. بنابراین، درست است که مقوله فرهنگ در موارد زیادی شامل رفتارها هم می شود، اما اساس و ریشه فرهنگ، عبارت است از عقیده، برداشت و تلقی هر انسانی از واقعیات و حقایق عالم و نیز خلقیات فردی و خلقیات اجتماعی و ملی.
فرهنگ معانی مختلفی داردکه به مواردی از آن اشاره می کنیم؛ازجمله عقل وادب و فضل، علم،دانش.
تعریفی که علامه جعفری(رحمه  الله علیه) به عنوان وجه مشترک تمام تعاریف از مهمترین دایره المعارف‌های دنیا عنوان نموده است، چنین می باشد:
«فرهنگ عبارت است ازکیفیت یاشیوه بایسته یاشایسته برای آن دسته از فعالیت های حیات مادی و معنوی انسان ها که مستند به طرز تعقل سلیم واحساسات تصعید شده آنان در حیات معقول تکاملی باشد.» ایشان در این تعریف چهار اصل مهم را به تفکیک مورد توجه قرار داده است.
بایستگی وشایستگی مستند به تعقل سلیم واحساسات تصعید شده ی مردم که با این قید حتی پاره ازپدیده های معقول را نمی توان فرهنگی دانست چه رسد به پدیده هایی که ضدتعقل و احساسات ،علم وادب باشد. پس مواردی مثل نژادپرستی ،پول پرستی، قدرت پرستی، شهوت پرستی را نمی توان در فرهنگ جای داد.
حیات انسانی دور از فرهنگ شایسته بقاء نیست،زیرا زندگی بدون فرهنگ درحقیقت همان زندگی به دور از تعقل ، خردو احساسات عالی انسانی است.
فرهنگ یک جامعه هرچه به اصول ثابت معقول متکی باشد از بایستگی ،شایستگی و پایداری بیشتری برخوردار است.
بعضی از عناصر تشکیل دهنده فرهنگ نسبی وبعضی مطلق هستند .منظوراز نسبی در اینجا مختص به بعضی از اقوام وملل می باشد ومنظور از مطلق در این بحث آن است که درتمام اقوام وملل وجود دارد.
پس بنابراین فرهنگ از دیدگاه علامه جعفری(رحمه الله علیه) عصاره انسانیت انسان وجوامع انسانی است که بایدسلامت آن راگرامی داشت و بر غنای آن افزودوآن رابه نسل بعد اهداء کرد.
مجموعه آداب ،رسوم ، آثارعلمی وادبی یک ملت فرهنگ به شمار آمده است ،یا در جایی دیگر گفته شده که فرهنگ مجموعه ای ازباورها واحساسات مشترک بین اعضای جامعه است که از ویژگی معنوی، مادی، فکری واحساسی برخوردار است.
نکته اساسی در همه این تعاریف مفهوم اکتساب است فرهنگ با هر تعریف و تعبیری امری غریزی نیست و اکتسابی است و هر گروه یا جامعه ای ولو این که توسط جوامع بزرگتر و گاه مترقی تر ، بی فرهنگ نامیده شوند، دارای فرهنگ خاص خود هستند. کما این که فرهنگ امروز اروپا از رویارویی فرهنگ رومی که خود را بر تر می دانستند و فرهنگ ژرمن ها ، توتن ها ، وایکینگ ها ، ساکسون ها و گل ها و...اقوامی به وجود آمده است که توسط رومی ها بی فرهنگ یا بر بر خوانده می شدند.

 

ارسال دیدگاه شما

عنوان صفحه‌ها
30 شماره آخر
بالای صفحه