روزنامه کائنات
1

صفحه اول

۱۳۹۹ دوشنبه ۲۷ بهمن - شماره 3846

جامعه شناسی خودکشی زنانه

 میترا جمال الدینی- در همه جای دنیا افسردگی دختران نسبت به پسران دو برابر است . شاید بتوان گفت افزایش فشار و محدودیت بر زنان و موانع متعدد در مقابل استخدام و فعالیت های اجتماعی، قوانین ازدواج و فقر روز افزون موجب  افسردگی گسترده و ناامیدی در میان زنان شده و به نرخ بالای خودکشی زنان منجر شده است. ازدواج اجباری یکی دیگر از اصلی ترین دلایل خودکشی زنان در فقدان حمایت قانونی است.
مرگ خود خواسته زمینه ها و عواملی دارد و آماری که در سال های اخیر در این رابطه مطرح می شود، قابل تامل است. متاسفانه اخیراً آمار خودکشی در کشور جنسیتی شده، یعنی گزارش ها و تحقیقاتی که در رابطه با میزان خودکشی آقایان و خانم ها در کشور انجام شده است، حکایت از این دارد که نرخ رشد خودکشی زنان متاهل بالا رفته است. این در حالی است که در تئوری های جامعه شناختی بیان می شود که هر چقدر چسب اجتماعی افراد نسبت به جامعه بیشتر باشد، آسیب های اجتماعی از جمله خودکشی کمتر می شود، اما این مسئله در ایران برعکس است و علیرغم اینکه زنان متاهل چسب اجتماعی بیشتری نسبت به مجردها دارند، اما نه تنها رشد خودکشی بلکه رشد اعتیاد و درخواست طلاق نیز در میان این قشر بیشتر شده و به نظر می رسد که به نوعی آسیب اجتماعی از نوع جنسیتی در کشور در حال رشد و غلبه یافتن است. دورکیم خودکشی را پدیده‌ای اجتماعی می‌داند که اعمال فردی، قادر به توجیه و توضیح آن نیست و به همین سبب خودکشی را حاصل جمع عوامل گوناگون (خانوادگی، اجتماعی، دینی و همه واقعیت‌های اجتماعی) و ناشی از درهم‌ریختن قوالب و از هم پاشیدگی نظام اجتماعی و گسستگی روابط در جامعه و احساس تنهایی و مطرود بودن فرد می‌داند. او تمام خودکشی‌ها را در چهار طبقه کلی قرار می دهد:
خودکشی خودخواهانه: این نوع خودکشی، خاص جوامعی است که در آن فلسفه و سنت فردگرایی، استقلال طلبی فردی و خوداتکایی و خودکفایی مرسوم و مورد تأیید است و افراد، رابطه‌ای قوی با هیچ گروه اجتماعی حتی خانواده خود ندارند؛ مانند خودکشی دخترانی که از روستاهای دورافتاده برای تحصیل به شهرهای بزرگی چون تهران می‌آیند و خود را در موقعیتی بالاتر از خانواده و قبیله خود می‌بینند، لذا وقتی به روستا برمی‌گردند، امکان انطباق با آنها را در خود نمی‌بینند و در هنگام مشکلات، احساس تنهایی می‌کنند، در نتیجه اقدام به خودکشی‌ می‌نمایند. خودکشی دگرخواهانه: خاص جوامعی است که به شدت از وحدت و یگانگی گروهی، تعلق فرد به گروههای اولیه و ثانویه و همکاری و همنوایی سازمان‌های مختلف اجتماعی، حمایت و پشتیبانی می‌کنند. در این گونه جوامع میزان کنترل و فشار گروهی به شدت بالا است و تعلق گروهی بسیار عمیق می‌باشد؛ فرد در گروه محو می‌شود و جزئی از آن محسوب می‌گردد؛ مانند خودکشی زنان بیوه در هند که به سبب فوت شوهرشان، خودسوزی می‌کنند و به حسب رسوم اجتماعی، تن به این کار می‌دهند. خودکشی آنومیک: این خودکشی معلول عدم تعادل، ‌دگرگونی ساختاری، وقفة ناگهانی و شدید یا تغییرات عمیق و سریع در سازمان‌ها و نظام‌های اجتماعی است. در چنین شرایطی سازگاری افراد با محیط به هم می‌خورد، به طوری که به راحتی نمی‌توانند سازگاری مجدد بیابند، در این شرایط، زمینه برای خودکشی آنها فراهم می‌شود. این نوع خودکشی نمونه بارز خصیصة جامعه جدید و عکس‌العمل مردم جامعة در حال انتقال، از ساخت سنتی به ساخت مدرن می‌باشد. خودکشی‌های دوران بحران اقتصادی یا حتی رونق بی‌حد اقتصادی که رقابت مادی، شدید می‌شود و فرد هر چه بیشتر می‌کوشد، نتیجه کمتری می‌گیرد، از این نوع است. به نظر دورکیم، در جوامع امروزی، معیارها و هنجارهای سنتی بی‌آنکه توسط هنجارهای جدید جایگزین گردند، تضعیف می‌شوند. از این رو، آنومی هنگامی رخ می‌دهد که معیارهای روشنی برای راهنمایی رفتار در حوزة معینی از زندگی اجتماعی وجود نداشته باشد. مردم در چنین شرایطی، دچار سردرگمی می‌شوند و زندگی برای آنها مانند سراب است. آنان حیات را پوچ می‌یابند، لذا دست به خودکشی می‌زنند. امروزه در جامعه ما جوانانی هستند که از ارزش‌ها و هنجارهای اصیل خود جدا شده‌اند و به دنبال جایگزین می‌گردند، اما به دلیل آنکه هویت مناسبی را جهت جایگزینی نیافته‌اند، زندگی را پوچ و بی‌معنا می‌بینند و اقدام به خودکشی می‌نمایند. خودکشی قدرگرایانه: در ساخت‌های سنتی که سلطه وجدان جمعی و هنجارها بر فرد، چنان شدید است که آزادی عمل وی را سلب می‌کند؛ فرد، خود را اسیر سرنوشت و جبر اجتماعی می‌داند و امیدی به تغییر وضع خود ندارد و برای رهایی از سلطة خشن این جبرها، اقدام به خودکشی می‌کند. تحقیقات نشان داده است که خودکشی دختران ایلام و گنبد بیشتر از این نوع است.

 

ارسال دیدگاه شما

عنوان صفحه‌ها
30 شماره آخر
بالای صفحه