صفحه اول
دکتر فرخ رحمانی - آمارهای حوزه جمعیتی حکایت از این دارد که در پایان سال ۱۳۹۸ نرخ رشد جمعیت کشور ما برای نخستین بار به زیر یک درصد رسیده است؛ کاهش رشد جمعیت به زیر یک درصد و کاهش نرخ باروری کل نیز به ۱,۸۴ فرزند ،ایران را در آستانه سالمندی زودرس قرار داده است. برای اینکه میزان سالمندی را کاهش دهیم باید جمعیت زیر ۱۵ سال و میزان موالید افزایش یابد؛ متاسفانه ما در چهار، پنج سال اخیر از آن مقداری که کاهش موالید داشتیم، به سمت پایینتر حرکت میکنیم. بسیاری از کشورهای دنیا در مواجهه با چالشهای جمعیتی و کاهش فرزندآوری دو راهبرد را پیش گرفتند: آنها راهبرد حمایت اقتصادی از خانواده و راهبرد ارزشگذاری برای فرزندآوری را پیش رو گرفتهاند. در واقع فرزندآوری باید تبدیل به یک ارزش اجتماعی و فرهنگی عمومی تبدیل شود. این دو راهبرد و تجربه جهانی در کشور ما، ما به ازا دارد و میتوانیم این راهبردها را تدوین کنیم و در دستور کار قرار دهیم. سبک زندگی مجموعهای از طرز تلقیها و ارزشها، شیوههای رفتاری و سلیقههایی است که نشانگر شرایط زندگی انسان میباشد. سبک زندگی دارای عناصر گوناگونی از جمله تغذیه، خودآرایی، مسکن، حمل و نقل، اوقات فراغت، افکار سیاسی، مطالعه، دارایی، تحصیلات و نوع استفادهها از رسانه میباشد و این تقسیمبندیها هستند که سبک زندگی را میسازند. با تغییر روند زندگی مردم در شهرها و روستاها و تغییر الگوهاي سبک زندگی در سالهاي اخیر شاهد تغییرات جمعیتی هستیم که بحران جمعیت را براي کشورمان به وجود آورده است و هرچه جامعه به سمت تغییر الگوهاي سبک زندگی میرود، جمعیت خود را کاهش میدهد و هر چه جمعیت کاهش پیدا کند، الگوهاي سبک زندگی مجال تحول مییابد و این یک تأثیر متقابل است. به عبارتی در سال 1365/1366 میزان باروري در ایران 6.4 بوده است؛ یعنی میانگین 6 فرزند در هر خانواده که قرار بود در سال 1390 به 4 فرزند برسد، ولی در سال 1371 به عدد 4 و در سال 1390 به 1.7 رسید یعنی کمتر از دو فرزند براي هر خانواده و این یعنی خطري بسیار جدي براي جامعه ایران.در حالی که براي هر خانواده، براي امتداد نسل باید حداقل دو فرزند وجود داشته باشد که این رقم در شهرهاي بزرگ کمتر از این اندازه و در تهران حدود 0.8است.برخی نیز سبک زندگی را به انواع فردی، خانوادگی، اجتماعی، حکومتی و بینالمللی تقسیم مینمایند. عدهای معتقدند با طبقهبندی مردم جامعه، میتوان سبک زندگی آنان را مشخص نمود. تک فرزندی ممکن است آسیب های شخصیتی و شناختی را به وجود آورد. تک فرزندی موفق هم وجود دارد ولی در مجموع آسیب های زیادی به دلیل وجود تک فرزندی در خانوارها مشاهده شده است. از سال 1410 به بعد کم کم شاهد رشد و بروز دوران سالمندی در کشور خواهیم بود و عملاً از دهه 1430 به بعد این پدیده به اوج خود می رسد. این در حالی است که پدیده سالمندی می تواند برای هر کشوری زنگ خطری بزرگ برای اضمحلال جمعیت و از دست دادن سرمایه اجتماعی، نیروی کار، امنیت مرزها، قدرت علم، تکنولوژی و فناوری به واسطه کاهش جمعیت جوان و نیروهای نخبه باشد. اگر با شکل جمعیتی فعلی در سال های آینده جلو برویم که بین 1.6 تا 1.8 فرزند به ازای هر خانواده در ایران وجود دارد متأسفانه آینده روشنی را برای جمعیت کشور متصور نخواهیم بود. این آینده جمعیتی وقتی روشن خواهد بود که حداقل ضریب جانشینی جمعیت را به 2.8 فرزند به ازای هر خانواده برسانیم که با این کار از پنجره جمعیتی با سلامت عبور خواهیم کرد. اگر بتوانیم سیاست ها و مشوق های جمعیتی را به سمتی هدایت کنیم که ازدواج در اوان جوانی و میزان تمایل به فرزندآوری در خانواده ها افزایش یابد و از پنجره جمعیتی که هم اکنون خانم های بارور ایرانی در آن قرار دارند استفاده کنیم شاید بتوانیم پدیده سالمندی در سال های آینده را مدیریت کنیم. در طول دهه های آینده شاید 30درصد جمعیت ایران با افزایش شدید سرطان ها و مخاطرات دوران سالمندی و بروز انواع و اقسام بیماری ها و گران شدن هزینه نگهداری سالمندان و سایر بیماریها مواجهند که می تواند کشور را تهدید کند. ضمن اینکه کاهش نیروی کار در این دوران به حدی خواهد بود که ممکن است مجبور به پذیرش مهاجران کشورهای خارجی به ایران شویم.