روزنامه کائنات
1

صفحه اول

۱۳۹۹ دوشنبه ۲۹ دي - شماره 3827

ما با هم همراه هستیم و لحظات ۲۰۲۰ را فراموش نمی‌کنیم

«قرنطینه ایرانی » چطور با کمک چینی‌ها از ژاپن سردرآورد؟

 مریم سعیدپور عکاس ایرانی با مجموعه عکس «قرنطینه» توانست جایزه اصلی فستیوال بین‌المللی رسانه‌های تصویری جوانان «میهودو» ژاپن را از آن خود کند.جایزه نفر اول سومین دوره فستیوال بین‌المللی رسانه‌های تصویری جوانان «میهودو» ژاپن به مریم سعیدپور عکاس ایرانی برای مجموعه عکس «قرنطینه» اهدا شد.بر اساس این گزارش و به نقل از انجمن عکاسان ایران، این فستیوال که سومین دوره خود را با همراهی آکادمی چینی «بیجینگ» و با مضمون «ما با هم همراه هستیم و لحظات ۲۰۲۰ را فراموش نمی‌کنیم» برگزار شد.مریم سعیدپور مجموعه عکس‌های «قرنطینه» را از ابتدای شیوع پاندمی ویروس کرونا شروع کرده بود تا خاطرات دوران قرنطینه را به شکلی متفاوت ثبت کند.
پیش از این مریم سعیدپور هنرمند عکاس که زمان شیوع ویروس کرونا پروزه عکاسی «قرنطینه» را انجام داد درباره پرداختن به این سوژه گفته بود: تازه قرنطینه شروع شده بود و من زیاد لب پنجره می ایستادم و می دیدم همسایه ها هم چقدر لب پنجره می آیند؛ انگار این پنجره ها راه نجاتمان بود از گیر افتادن در خانه هایی که حالا پناهگاهمان شده بود زیرا احساس می کردیم برای در امان ماندن نباید بیرون بیاییم. هرچند بیرون خلوت بود و کمتر آدمی تردد می کرد و هر از چندگاهی یک آدم و یا ماشین رد می شد ولی با همین تماشای از لب پنجره احساس زنده بودن و نفس کشیدن به ما دست می داد.
وی افزود: این پنجره ها برای من عجیب بود و فکر می کردم چقدر می تواند داستان داشته باشد. همه آدم ها در طول روز ساعت ها کنار پنجره ها می آمدند؛ آدم هایی که شاید قبلا به راز آن پی نبرده بودند همانطور که من تا پیش از این اهمیتشان را حس نمی کردم.
این عکاس با اشاره به اینکه نام پروژه «قرنطینه» است، بیان کرد: برای شکل گیری آن با آدم هایی که قرنطینه بودند و کسانی که برای عکاسی با من رضایت دادند همکاری کردم. آن زمان شرایط خیلی متفاوت شد و تهرانِ به آن شلوغی، خالی شده بود و ترس و وحشت عجیبی انگار پشت پلک مردم خانه کرده و به زیر پوست شهر رسیده بود و با شکل عجیبی که تا به حال با آن روبرو نشده بودیم یعنی ترس از یکدیگر، ترس از سرایت و … از همدیگر فرار می کردیم در صورتی که ته قلبمان تمایل داشتیم به هم نزدیک شویم. این ویروس یک شکاف عاطفی عمیقی درون قلب ما به وجود آورد و باعث شد قدر همدیگر را بیشتر بدانیم. وی اضافه کرد: به دلیل دوری ناشی از کرونا انگار یک پای سلام کردن ها و ابراز ارادت ها می لنگید و کامل نمی شد بخصوص در کشور ما که زیاد دست می دهیم، روبوسی می کنیم، در آغوش می کشیم و … بنابراین پرداختن به این موضوع و شکاف عاطفی برای من جالب شد. مادر خود من بیش از دو ماه بچه ها و نوه های خود را ندید همه این ها غم انگیز و عجیب بود. درست است که کرونا هنوز نرفته ولی فکر می کنم بخشی از آن هایی هم که دل به دریا زدند و بیرون آمدند از خستگی ماندن در خانه و مشکلات عاطفی است که قطعا درست هم نیست چون اصل جریان خطرناک است.
این عکاس جوان عنوان کرد: در همان ابتدای شیوع ویروس که همه در خانه بودند کسی که تنها زندگی می کرد محکوم به تنهاتر شدن بود و آن هایی که با هم زندگی می کردند محکوم به این بودند که فقط با هم در ارتباط باشند در این میان شاید کلافه شدند، دعوا کردند، از هم خسته شدند، به محبتشان اضافه شد، از علاقه شان کم شد و… زمانی که برای عکاسی از آن ها رفتم در مورد حسشان می پرسیدم؛ برخی ها می گفتند احساس خفگی دارند. به ویژه آن هایی که تنها زندگی می کردند می گفتند دلمان می خواهد شهر را بغل کنیم، دیگری می گفت لب پنجره می نشینم و در ذهنم برای آدم هایی که می بینم داستان می سازم، آن یکی از سرگرم شدن و ارتباط های تصویری مجازی با دوستانش حرف می زد یا یک نفر می گفت رابطه اش با همسرش بهتر شده است، شخصی ازدواج کرده بود و قصد داشت به همسرش در خارج از کشور بپیوندد که به علت کرونا در ایران ماندگار شده بود و حال بدی داشت. خلاصه که با یک مجموعه احساسی روبرو شدم که نمی توان اسم خاصی روی آن گذاشت ولی شکل جدیدی داشت و یک تجربه عجیبی بود و مهم تر اینکه نمی توانستیم آن را شرح دهیم و تحلیل کنیم چون غیرقابل پیش بینی بود و انتهایی هم نداشت چون هر روز خبر بد جدیدی می رسید.
وی ادامه داد: آدم ها می خندیدند ولی ته دلشان اشکال مختلف غم بود که این ها انگیزه ای برای شکل گیری پروژه «قرنطینه» شد. از سویی به شخصه تا قبل از شیوع ویروس کرونا آدم یکجا ماندن نبودم و مرتب عکاسی پرتره می کردم و هیچ وقت به این فکر نکرده بودم چقدر به عکاسی معتاد هستم و زمانی که نمی توانستم آن را انجام دهم احساس فلج بودن به من دست داد لذا دل به دریا زدم و با ایده پنجره، سراغ آدم ها رفتم و از پشت پنجره آن ها را نگاه می کردم و عکس می انداختم و روابط و تنهایی آدم ها را به تصویر کشیدم.

ارسال دیدگاه شما

عنوان صفحه‌ها
30 شماره آخر
بالای صفحه