صفحه اول
میترا فتاحی - مدرس- امروزه آموزش کارآفريني به يکي از مهمترين و گسترده ترين فعاليت هاي دانشگاههاي خارجي تبديل شده است. آنچه در اين دوره ها بيشتر مورد توجه قرار گرفته است اهداف آموزشي، مناسب بودن محتواي دوره هاي آموزشي، کارآفرينانه بودن شيوه هاي تدريس، ايجاد گسترش مفهوم و فرهنگ کارآفريني در محيط دانشگاه، ايجاد تحرک براي توسعه اقتصادي، ترغيب دانشگاه ها به برگزاري دوره ها و کارگاههاي آموزش کارآفريني، گسترش پژوهشها در خصوص کارآفريني و کارآفرينان، حمايتهاي اطلاعاتي، مشاوره اي و مالي لازم به منظور راه اندازي فعاليت هاي کارآفرينانه از سوي دانشجويان و دانش آموختگان، ترکيب اعضاي برگزارکننده دوره ها و فعاليت هاي آموزشي کارآفريني، اثربخشي دوره هاي کارآفريني، تطبيق و هماهنگي دوره هاي آموزشي و تسهيل شرايط كارآفريني و ارايه راهكارهاي آن موارد ياد شده با يکديگر به منظور تربيت دانش آموختگاني کارآفرين است. وزیر علوم در ابتدای سال تحصیلی جدید نوشته بود که در مجموع، اکنون که کارنامه اقدامات و دستاوردها را مرور میکنیم خوشبختانه متوجه این نکته میشویم که بهرغم همه سختیها، آموزش عالی کشور توانسته در اندک زمان در اختیار، بسرعت خود را با شرایط، البته با چالاکی و پویایی بیش از قبل، همراه و سازگار سازد. البته این مهم را نیز باید یادآور شد که آنچه همواره در درجه اول اهمیت قرار داشته و دارد سلامت اعضای خانواده بزرگ آموزش عالی و نیز استمرار فعالیت آموزشی، پژوهشی و فناوری است که تعیینکنندهای مهم برای سلامت روانی و اجتماعی و نیز، حفظ رونق و پویایی محیط و فضای دانشگاه و جامعه است. جهانیشدن، مفهومی است که هم به فشردهشدن جهان و هم به تشدید آگاهی درباره جهان به عنوان یک کل و هم به وابستگی متقابل و واقعی جهان و هم به آگاهی و یکپارچگی جهان اشاره دارد. هدف اصلی این پژوهش، شناسایی و ارائه استراتژیهای موردنیاز نظام آموزش عالی ایران در عصر جهانیشدن با رویکرد میانرشتهای است. با استفاده از روش پژوهش توصیفیتحلیلی، در مرحله اول از طریق اجرای تکنیک دلفی مهمترین استراتژیهای موردنیاز و راهکارهای عملیاتیشدن آنها شناسایی شده و در مرحله دوم با بررسی دادههای آماری و اسناد مربوطه، وضعیت نظام آموزش عالی کشور تحلیل شده است. نتایج پژوهش حاکی از این است که نظام آموزش عالی کشور برای واکنش مناسب به تحولات جهانیشدن نیازمند درپیشگرفتن استراتژیهای چهارگانه توسعه کیفی به موازات گسترش کمّی، متنوعسازی منابع تأمین مالی، تجاریسازی تحقیقات و تکمیل زنجیره علم، فناوری و ثروت، افزایش مبادلات علمی و دانشگاهی در سطح بینالمللی است. بنا به گفته دکتر مهدوی اولین دانشگاه در قرن سیزدهم در شهری در ایتالیا به وجود آمد. ولی تقسیمبندیهایی که متفکران راجع به دانشگاه کردهاند، دانشگاه را به سه دوره تقسیم کردهاند. دوره پیش از رونسانس که بیشتر درگیر مسائل مذهبی بودند که همان اسکولاها بودند. در اسکولاها مسائل متافیزیکی محل طرح و بحث قرار میگرفت. بعد به عصر پساصنعتی یا پس از انقلاب صنعتی رسیدیم که دانشگاه میخواست شهروند مدرن، شهروند سکولار و دموکراتیک و شهروند مدنی تربیت کند و بالاخره به عصر انفجار اطلاعات رسیدیم که معمولا از سال ۱۹۷۰ به بعد آن را میدانند که میخواستند شهروند پستمدرن تربیت کنند. این شهروند پستمدرن، بیشتر بعد اجتماعی را میدید. به این ترتیب در این تقسیمبندی، اینطور فهم میشود که الان ما در وضعیتی هستیم که با شهروند پستمدرن مواجه هستیم. اما دانشگاههای امروز در محل به وجود آمدنشان هم از بحرانهای مختلفی رنج میبرند. از جمله اینکه هزینههای دانشگاه بسیار بالاست. مراکز آموزش عالی پرشمار در دنیا، دانشجویان پرشمار در دنیا، اجازه نمیدهند دولتها بتوانند مسائل مالی دانشگاهها را تامین کنند. در نتیجه گفتهاند که دانشگاه در دور باطل بازتولید تبعیض و نابرابری وارد میشود. بحران دیگر عبارت است از ضعف شناخت عمقی در دانشگاهها. چون پیش از این، بسط مرزهای دانش و کشف حقیقت برای دانشگاه مطرح بود. دانشگاهها در سه نسل مختلف قرار دارند. نسل اول، نسل آموزشمحور است. نسل دوم، دانشگاه پژوهشمحور است که بیشتر با حقیقت بحث میکنند. در صورتی که دانشگاههای نسل سوم، محصولی را که تجاریسازی شود، مد نظر قرار میدهد. به همین علت، متفکر آلمانی، جامعهشناس و فیلسوف آلمانی هابرماس، نظریهای را ابراز میکند تحت عنوان عقلانیت ارتباطی که معتقد است دانشگاهها خود به خود، جهت گیریهای ارزشی و هنجاری دارند. دانشگاهها باید بتوانند مصحح دولتها و حاکمیتها باشند. و به عقلانیتر ساختن تصمیمات دولتی و حاکمیتی، کمک رساننند. وظیفه دانشگاه عبارت است از نزدیکتر کردن آرا، افکار و انظار به هم.