روزنامه کائنات
8

صفحه آخر

1404 چهارشنبه 5 شهريور - شماره 4899

پخش مستندی از مراحل شکل‌گیری فیلم اکتای براهنی با حضور عوامل؛

«پیرپسر»، «شاهنامه» عصر حاضر است!

 فیلم مستندی از مراحل شکل‌گیری فیلم سینمایی «پیرپسر» ساخته اکتای براهنی در خانه هنرمندان ایران به نمایش درآمد.
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، ششصد و سی و دومین برنامه از سری برنامه‌های سینماتک خانه هنرمندان ایران، دوشنبه ۳ شهریور به چهارمین برنامه ماهانه «سینما سلامت» اختصاص داشت و در آن فیلم مستندی از مراحل شکل‌گیری فیلم سینمایی «پیرپسر» ساخته اکتای براهنی به نمایش گذاشته شد.
نشست نقد و بررسی این اثر با حضور اکتای براهنی، حسن پورشیرازی، حامد بهداد، محمد ولی زادگان، حنیف سروری و برخی دیگر از عوامل فیلم برگزار شد. میزبانی و اجرای این برنامه برعهده رضا درستکار منتقد سینما بود.
 حسرت برای «قیصر»، «گوزن‌ها» و «کندو»
رضا درستکار در این نشست گفت: وقتی تازه منتقد فیلم شده بودم، همیشه در دل می‌گفتم، ای کاش می‌توانستم فیلم‌هایی مثل «قیصر» را در زمان اکرانش روی پرده سینما ببینم، یا مثلاً همان موقع حضور بهروز وثوقی، مسعود کیمیایی و دیگر دوستان را در سالن تجربه کنم. همین‌طور فیلم «گوزن‌ها» را در همان دوران ببینم و لذت ببرم، یا فیلم «کندو» را با بازی بهروز وثوقی و داوود رشیدی در همان زمان تماشا کنم. این حسرتی است که همیشه با نسل ما بود اما امشب واقعاً یک لطف بزرگ نصیب ما شده است زیرا یکی از مهم‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران را در حضور عوامل اصلی‌اش می‌بینیم. این منتقد سینما در ادامه صحبت‌هایش بیان کرد: اگر از من بپرسند که «شاهنامه» در عصر حاضر چه چیزی می‌تواند باشد؟ بی‌هیچ تعارفی می‌گویم: «پیرپسر». اغراق نمی‌کنم چون از اغراق و تعارف و امتیاز بی‌دلیل دادن پرهیز می‌کنم و به همین دلیل کم‌کار هستم اما این فیلم ارزشش را دارد که بارها و بارها درباره‌اش صحبت کنیم. خودم سه چهار بار این فیلم را دیده‌ام و باز هم اگر فرصت شود دوباره تماشا می‌کنم.
 نمایش جنون مقابل دوربین
اکتای براهنی در این نشست گفت: ما قصد داشتیم در این فیلم کمی از مراحل رسیدن به «جنون مقابل دوربین» را نشان دهیم. فیلم سکانس‌های بسیار سختی داشت و واقعاً فشار زیادی به بازیگران آمد. واقعاً شنیدن این همه تحسین برای من مایه افتخار است، هرچند خودم گاهی در این تعریف‌ها گیج می‌شوم. حسن پورشیرازی در ادامه این نشست بیان کرد: سناریوی این فیلم، سه سال دستم بود و من به عنوان یک بازیگر سمج مرتب پیگیر بودم، زنگ می‌زدم و می‌پرسیدم که کی پروژه را شروع می‌کنیم. خوشحالم که پروژه به موقع شروع نشد، تا من توانستم در آن حضور پیدا کنم. آقای براهنی مدام روی فیلمنامه کار می‌کردند. یک مدت مشکلاتی برای تصویب آن پیش آمد، بعد که تصویب شد، کرونا آمد و همه‌چیز عقب افتاد. در نهایت، این مسیر پرچالش به نتیجه رسید.
 مصاحبه‌های زیادی انجام دادم
 چون به اهمیت «پیرپسر» پی بردم
حامد بهداد در ادامه این نشست گفت: درباره «پیرپسر» تقریباً حرف‌های زیادی گفته شده است. من هم تا جایی که توانستم مصاحبه‌های متعددی انجام دادم، چون به اهمیت این فیلم پی برده بودم. خواستم این گفتگوها به‌عنوان «خاطرات شفاهی» درباره فیلم باقی بماند. وی ادامه داد: همه‌چیز در این فیلم مثل رشته‌های زنجیر به هم پیوسته است. کار بازیگر پر از فراز و نشیب است. جامعه بالا و پایین دارد، دل آدم را گاهی خالی می‌کنند، گاهی پر. بازیگر هم درست مثل آدم‌های عادی در تلاطم است. ما قطره‌هایی هستیم که در کنار هم دریا و اقیانوس می‌سازیم. بازیگر هم انعکاس جامعه است؛ روح جامعه روی جانش می‌نشیند. او گاهی سقوط می‌کند، گاهی اوج می‌گیرد. در نهایت، نه یک فیلم، بلکه کارنامه کامل یک بازیگر سنجیده می‌شود. همان‌طور که درباره بزرگان سینما از جمله عزت‌الله انتظامی، بهروز وثوقی، فردین و … قضاوت می‌شود. محمد ولی‌زادگان در ادامه این نشست تصریح کرد: وقتی به تجربه بازی در «پیرپسر» نگاه می‌کنم، خاطرات چند سال گذشته و درد و رنج آن روزها دوباره برایم زنده می‌شود اما در عین حال شادی و لذت یک تجربه شگفت‌انگیز در کنار دوستان و اساتید عزیز در وجودم باقی مانده است. همه‌چیز دقیقاً همان بود که از ابتدا روی کاغذ نوشته شده بود. امیدوارم بستر و امکانی فراهم شود تا از این دست کارها بیشتر ساخته شود.
درستکار در ادامه این نشست گفت: آقای محمد ولی‌زادگان استعداد تازه‌ای هستند که در این فیلم با درخشش بسیار ظاهر شدند. خانم لیلا حاتمی هم که در این جلسه غایب است اما یادش همیشه زنده است. او نماینده شایسته‌ای برای زنان ایرانی و یک استعداد خارق‌العاده است. باورکردنی نیست که در شرایطی که محدودیت‌های فرهنگی و اجتماعی بسیار است، بتوان چنین درخشید.
 هنوز صوت آخرین صحبتم با مهرجویی را دارم
حسن پورشیرازی در ادامه این نشست گفت: خوشبختانه در محضر بزرگان بسیاری بودم اما بیشتر خاطرات تلخ برایم مانده است. متاسفانه این همراهی هر بار با یک فقدان یا تلخی همراه بوده است. مثلاً روزی که با آقای بیضایی کار کردم و بعد رفتنش را دیدم، خیلی چیزها برایم تمام شد. درست یک هفته قبل از فوت، داریوش مهرجویی با من تماس گرفتند و گفتند: «می‌خواهی کار کنی؟ زنگ بزن، بیا.» صدایش هنوز در گوشی‌ام مانده است.

ارسال دیدگاه شما

عنوان صفحه‌ها
30 شماره آخر
بالای صفحه