روزنامه کائنات
2

سیاست

1404 يکشنبه 8 تير - شماره 4860

ایران بازی را عوض خواهد کرد

 وقتی ناظر، نقش جاسوس بگیرد و مأموریتش را از تل‌آویو و واشنگتن دریافت کند، دیگر نوبت گزارش‌دادن نیست، نوبت بازخواست است،گروسی که در پوشش راستی‌آزمایی، راه نفوذ را هموار کرد، حالا خود به موضوع امنیت ملی ایران تبدیل شده، نوبت، نوبت تنبیه است.
آژانسی که قرار بود دیده‌بان بی‌طرف اتم باشد، حالا تبدیل شده به عینک کج‌بین قدرت‌هایی که هم سلاح هسته‌ای دارند و هم اخلاق را خاک کرده‌اند. رافائل گروسی، مردی که سایه‌اش را در ویَن می‌اندازد، اما صدایش از تل‌آویو شنیده می‌شود، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را نه به سمت صلح، بلکه به دهلیز سیاست‌های کثیف غربی‌ها کشانده است.
گزارش‌های بدون سند، چشم‌پوشی بر حملات به تأسیسات صلح‌آمیز ایران و مواضع یک‌طرفه‌ای که حتی ظاهر بی‌طرفی را هم حفظ نمی‌کند، تنها بخشی از کارنامه کسی است که اکنون سودای دبیرکلی سازمان ملل را دارد؛ نه به‌خاطر لیاقت، بلکه برای تکمیل پازل دل‌خواسته‌های واشنگتن و تل‌آویو.
در حالی که رژیمی که حتی عضو NPT نیست (اسرائیل)، با انباری از کلاهک‌های اتمی در منطقه جولان می‌دهد، تمام تمرکز آژانس بر ایران است؛ کشوری که باوجود همه فشارها و تحریم‌ها، بیشترین سطح همکاری را با این نهاد داشته و همچنان در چارچوب توافق‌ها حرکت کرده است. آیا این نابرابری آزاردهنده، نتیجه بی‌طرفی است یا وفاداری به ارباب؟
در چنین شرایطی، ایران حق دارد مسیر تازه‌ای در پیش بگیرد. قانون مجلس برای کاهش همکاری با آژانس، نه عقب‌نشینی که واکنش عقلانی به رفتاری است که در آن، تعهدات ایران بهانه و بازی قدرت‌ها هدف اصلی است، راهبرد ابهام هسته‌ای نیز، درست همان‌جایی به میدان می‌آید که «اعتماد» از طرف مقابل، برای همیشه دفن شده است.
مسئله حالا دیگر تنها ایران نیست، امروز این ساختار بین‌المللی‌ست که باید از خودش دفاع کند. اگر گروسی به‌جای بازتاب حقیقت، پژواک سیاست‌های پنتاگون و کنست باشد، فروپاشی نظام منع اشاعه، نه احتمال که واقعیت فرداست، جامعه جهانی به‌ویژه «جنبش عدم تعهد» باید این تهدید را جدی بگیرد.
گروسی، اگر قرار است سمبل چیزی باشد، آن چیز دیگر «نظارت» نیست؛ بلکه ترجمان تازه‌ای از «هم‌پیمانی با قدرت» است. باید به او یادآوری کرد: آن‌که خودش را به صندلی‌های قدرت می‌دوزد، روزی در میان شعله‌های بی‌اعتمادی خواهد سوخت.
راستی‌آزمایی بدون راستی؟
در دنیای سیاست، گاهی حقیقت قربانی نمی‌شود، بلکه گروگان گرفته می‌شود؛ درست همان‌طور که گروسی، حقیقت برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای ایران را گروگان تریبون‌هایی کرده که به تل‌آویو ختم می‌شوند، گزارش پر سر و صدای او به شورای حکام که در آن ادعا کرد «نمی‌تواند صلح‌آمیز بودن برنامه هسته‌ای ایران را تضمین کند» نه مستند بود، نه مسئولانه، تنها مشکوک. این ادعا در حالی مطرح شد که ایران به تنهایی ۲۰ درصد از کل بازرسی‌های جهانی آژانس را به خود اختصاص داده بود؛ آماری که اگر برای کشوری غربی ثبت می‌شد، نماد «شفافیت مطلق» می‌خواندندش، اما وقتی نوبت به ایران می‌رسد، شفافیت هم جرم است، چون هرچه حقیقت روشن‌تر باشد، روایت جعلی سخت‌تر فرو می‌رود. خروجی آن گزارش چه شد؟ یک بیانیه ضدایرانی با امضای همان کشورهایی که هم به ایران بدهکارند، هم به تاریخ: انگلیس، فرانسه، آلمان و آمریکا. و در حاشیه آن، رژیمی که اصلاً عضو NPT نیست، یعنی اسرائیل، به خود اجازه داد حملاتش به تأسیسات صلح‌آمیز ایران را توجیه کند، این یعنی آژانس، نه دیده‌بان صلح که چراغ سبز جنگ شده است.
اما ماجرا به همین‌جا ختم نشد. چند روز پس از آغاز حملات اسرائیل، گروسی همان کسی که پیش‌تر «ابهام» کاشت، حالا در چرخشی خنده‌دار اعتراف کرد: هیچ مدرکی دال بر نظامی بودن برنامه هسته‌ای ایران وجود ندارد. این یعنی یا آن گزارش اولیه دروغ بود یا اکنون حقیقت دارد؛ در هر دو حالت، گروسی از جایگاهی سخن می‌گوید که سال‌هاست فرو ریخته.
بدتر آن‌که در آستانه تشدید تنش‌ها، گروسی با اظهاراتی که بیشتر به «گرای میدانی» شبیه بود تا دیپلماسی، اعلام کرد تأسیسات هسته‌ای ایران در عمق زمین قرار دارند و آسیب‌زدن به آن‌ها آسان نیست. چند روز بعد، آمریکا دقیقاً همان تأسیسات را هدف گرفت و مدعی شد که زیرساخت‌های حیاتی ایران را نابود کرده است، نمی‌دانیم باید گروسی را مدیر آژانس بدانیم یا سخنگوی عملیاتی فرماندهی مرکزی ارتش آمریکا. سکوت او در برابر این تجاوز، همان‌قدر سنگین بود که سکوتش در برابر حملات قبلی اسرائیل به نطنز و اصفهان. این سکوت، تنها سکوت یک نهاد نیست؛ خیانت به فلسفه وجودی‌اش است. نهاد نظارتی‌ای که در برابر بمباران یک عضو NPT واکنشی نشان نمی‌دهد، به‌طور عملی امضای انحلال خودش را زده است.
در چنین شرایطی، افکار عمومی ایران حق دارند که دیگر اعتمادی به این نهاد نداشته باشند. آژانس گروسی، نه حافظ صلح که بازیگر بدل یک سناریوی نخ‌نما شده است؛ سناریویی که مخاطبش غرب است، نویسنده‌اش اسرائیل و قربانی‌اش اعتماد ملت ایران.
ابهامی روشن‌تر از هر شفافیتی
آنچه امروز آژانس انرژی اتمی زیر سایه گروسی انجام می‌دهد، نه تنها یک انحراف از وظایف حرفه‌ای که خیانت به اصل فلسفه تأسیس این نهاد است، وقتی نظارت ابزار فشار شود و صداقت، تنها از حلقوم قدرت‌های غربی شنیده شود، طبیعی‌ست که دیگر نامی از «منع اشاعه» باقی نمی‌ماند جز روی سربرگ‌ها. رفتارهای سیاسی و مأموریتی‌شده آژانس تنها ایران را بی‌اعتماد نکرده؛ دیگر کشورهایی که سال‌ها خود را متعهد به NPT نگه داشته‌اند، حالا به تردید رسیده‌اند: آیا این معاهده واقعاً سازوکار امنیت است یا طعمه‌ای برای مهار کشورهای مستقل؟
در چنین مختصاتی، راهبرد «ابهام هسته‌ای» نه تاکتیک، که پاسخ منطقی به آشفتگی ساختار فعلی نظام نظارت جهانی است. ایران در عین پایبندی حقوقی به NPT، می‌تواند از ابزارهای مجاز خود برای کاهش شفافیت و تغییر زمین بازی بهره بگیرد؛ همان‌طور که دشمن دیرینه‌اش، سال‌هاست در سایه همین ابهام، شاخ و شانه می‌کشد. وقتی اعتماد از میان رفت، شفافیت دیگر معنا ندارد. اعلام حفظ ذخایر غنی‌شده و امتناع از ارائه موقعیت دقیق آن‌ها، نه تهدید، بلکه دفاع مشروع از حیثیت ملی است؛ پیامی به گروسی و اربابانش که اگر نظارت ابزار تهدید شود، همکاری هم دیگر توجیهی نخواهد داشت. راهبرد ابهام، به ایران اجازه می‌دهد توازن منطقه‌ای را بازتعریف کند. دیگر قرار نیست تنها یک رژیم غاصب مجهز به سلاح هسته‌ای، امتیازِ بی‌پاسخ بودن را داشته باشد. از این پس، اگر منطقه قرار است مبهم باشد، ایران هم بخشی از این ابهام خواهد بود و شاید همان نقطه‌ای باشد که ترس واقعی برای غرب آغاز می‌شود. اما این پایان ماجرا نیست. راهبرد ابهام، تنها تاکتیک امنیتی نیست، بلکه یک هشدار دیپلماتیک است: اگر آژانس گروسی، بازیگر فشار و نفوذ باشد، ایران بازی را عوض خواهد کرد. آن‌هایی که سودای دبیرکلی سازمان ملل را با نردبان پرونده‌سازی علیه ایران بالا می‌روند، باید بدانند این نردبان ممکن است به‌زودی زیر پایشان خالی شود. و در نهایت، این پیام را نه با زبان تهدید، که با منطق بقا باید شنید: ایران کشوری نیست که در برابر باج‌گیری بین‌المللی لبخند بزند. هر چقدر بازی ناسالم‌تر شود، پاسخ تهران هم غیرقابل‌پیش‌بینی‌تر خواهد بود، اگر قرار است کسی از پیمان NPT شرم کند، آن ایران نیست.

 

وزیر امور خارجه در آیین تشییع شهدای اقتدار؛
ایرانیان، خون دادند، خاک ندادند
جگرگوشه دادند، عزت ندادند
 وزیر امور خارجه کشورمان پس از حضور در آیین تشییع شهدای اقتدار نوشت: تاریخ خواهد نوشت: ایرانیان، خون دادند، خاک ندادند؛ جگرگوشه دادند، عزت ندادند؛ زیر باران بمب‌های چندهزار تنی ایستادند، تسلیم نشدند. سیدعباس عراقچی، وزیر امور خارجه کشورمان پس از حضور در آیین تشییع شهدای اقتدار، در حساب اینستاگرام خود نوشت: شهیدان، اگرچه فقدان‌شان سخت و جانسوز است، اما یاد و راه‌شان در دل‌های بیدار زنده می‌ماند، و نسل‌هایی رشید، آگاه و باایمان، ادامه‌دهنده‌ راه‌شان می‌شوند. وی افزود: تأسیسات و بناها، هرچند مهم و ارزشمند، با گذر زمان با شکوهی نو و استحکامی بیشتر بازمی‌گردند حتی اگر سال‌ها زمان برد. غرور یک ملت اما از همه چیز گران‌بهاتر است. امروز، ایرانیان در دل مقاومتی قهرمانانه‌ در برابر دو رژیمِ مسلح به تسلیحات هسته ای، از عزت و سربلندی خویش پاسداری کردند و اکنون سرافرازتر، پرافتخارتر، و استوارتر از همیشه به سوی آینده می‌نگرند. وزیر امور خارجه نوشت: در تاریخ چندهزارساله شکوهمند ایران، این دوازده روز، چون نگینی بر تارک ایستادگی خواهد درخشید. تاریخ خواهد نوشت: ایرانیان، خون دادند، خاک ندادند؛ جگرگوشه دادند، عزت ندادند؛ زیر باران بمب‌های چندهزار تنی ایستادند، تسلیم نشدند. ایران، وطن من، و تن من، با واژه‌ «تسلیم» بیگانه است. و فریاد «هیهات من الذله» حسینی در محرم امسال از هر سال رساتر است.

 

ارسال دیدگاه شما

عنوان صفحه‌ها
30 شماره آخر
بالای صفحه