صفحه آخر
مریم توانا- در جنگ های مدرن، رسانه ها نقش تعیین کننده ای در شکل دهی به درک عمومی از بحران، احساسات اجتماعی و رفتار مردم دارند. مقاله حاضر با تمرکز بر جنگ ایران و اسرائیل، به بررسی نقش رسانه های رسمی، شبکه های اجتماعی، پیام رسان ها و پلتفرم های تصویری در جهت دهی افکار عمومی، تقویت یا کاهش اضطراب اجتماعی، مدیریت شایعات و تولید “جنگ روانی” می پردازد. بر پایه مدل های روان شناسی رسانه و تحلیل گفتمان، این مقاله به دنبال تبیین این نکته است که رسانه ها چگونه می توانند هم ابزاری برای تشویق صلح و هم عاملی برای تشدید تنش باشند. با وقوع جنگ ایران و اسرائیل، یکی از نخستین میدان های نبرد، فضای رسانه ای و اطلاعاتی بود. مردم از طریق اخبار تلویزیونی، کانال های تلگرامی، توییتر، اینستاگرام و پیام های تصویری در معرض حجم گسترده ای از اطلاعات قرار گرفتند. این اطلاعات گاه واقعیت داشتند، گاه تحریف شده یا ساختگی بودند. در چنین فضایی، مرز میان واقعیت و ادراک ذهنی مخاطب بسیار باریک می شود. یکی از اهداف اصلی عملیاتهای موساد، ایجاد رعب، تردید و بیاعتمادی در درون جامعه ایران است. از همین رو، عملیات اطلاعاتی اسرائیل معمولاً با فضاسازی سنگین رسانهای همراه میشود: پخش گزارشهای دروغین از رسانههای وابسته، افشای کنترلشده برخی اسناد، استفاده از حسابهای جعلی در فضای مجازی، القای ناتوانی نهادهای امنیتی ایران و... با این حال، انتشار کنترلشدهی گزارشهای وزارت اطلاعات یا بیانیههای سازمان اطلاعات سپاه، و پخش اعترافات تلویزیونی برخی جاسوسان، نشان داده که ایران نهتنها از بازدارندگی اطلاعاتی برخوردار است، بلکه قادر به مدیریت افکار عمومی در برابر عملیات روانی نیز هست. جنگ اطلاعاتی میان ایران و رژیم صهیونیستی، تنها بخشی از نبرد راهبردی گستردهتر میان دو طرف است. هرچند موساد تلاش میکند با بهرهگیری از فناوری، مزدوران و شبکههای پوششی، در داخل ایران نفوذ کند، اما کارنامه سالهای اخیر نشان میدهد که اشراف اطلاعاتی ایران، برگ برندهی مهمی در این نبرد پنهان است. دستگیری و اعدام جاسوسان، خنثیسازی چندین عملیات خرابکارانه، و افشای روشهای موساد، همگی نشانههایی هستند از این واقعیت: جنگ در سایهها ادامه دارد، اما سایهها همیشه در خدمت تاریکی نیستند؛ گاه ابزار نور هم میشوند. یکی از مهمترین کار رسانهها در دوران بحران، کاهش اضطراب عمومی و مدیریت هیجانات اجتماعی است. در شرایط جنگی، جامعه بهطور طبیعی دچار اختلالات روانی موقت میشود؛ ترس از حمله، نگرانی برای آینده، بیاعتمادی به اخبار، شایعات گسترده در فضای مجازی، و فقدان اطلاعات دقیق، میتوانند فضایی سنگین و آشفته بر روان جمعی حاکم کنند. در این فضا، رسانهها میتوانند با انتشار اخبار صحیح، مستند و متوازن، انتشار گزارشهای میدانی با رویکرد اطمینانبخش، گفتوگو با مسئولان، و تولید محتواهای تحلیلمحور، نقش آرامبخش ایفا کرده و جلوی تشدید ترس و ناامیدی در جامعه را بگیرند. آگاهیبخشی، مقابله با شایعه، و تقویت اعتماد عمومی سه مؤلفه کلیدی هستند که رسانههای حرفهای باید در اولویت قرار دهند. در نبردهای نوین که در آن ترکیبی از جنگ نظامی، اقتصادی، سایبری و روانی بهکار گرفته میشود، رسانهها به یکی از عناصر کلیدی این ترکیب تبدیل شدهاند. در بسیاری از موارد، پیروزی یا شکست در میدان نبرد، نه صرفاً به قدرت تسلیحاتی، بلکه به توانایی در مدیریت افکار عمومی و روایتسازی مؤثر بستگی دارد. رسانهها با بازنمایی موفقیتهای میدان، تقویت حس میهندوستی، نمایش چهره انسانی نیروهای مسلح، و بیان دستاوردهای ملی میتوانند شکاف بین جبهه جنگ و جامعه مدنی را پر کنند. در این میدان، خبرنگاران، مستندسازان، گویندگان، تحلیلگران و حتی کاربران شبکههای اجتماعی، نقش سربازان خط مقدم در جبهه نرم جنگ را برعهده دارند. بدون شلیک حتی یک گلوله، میتوان با یک گزارش حرفهای، یک روایت قوی، یا یک پویش رسانهای، مسیر جنگ را به نفع خود تغییر داد.