روزنامه کائنات
1

صفحه اول

۱۴۰۳ چهارشنبه ۳۱ مرداد - شماره 4660

سرمقاله

طریقت وفاق


  مریم کاشمری- کمتر کسی از نخبگان در ضرورت وفاق سیاسی و اجتماعی، تردید به خود راه داده و در همسوسازی جریانها و نیروهای انسانی، نگفته و نکوشیده است. ولی از آنجا که هدفها و انگیزه های خاص سیاسی، تمایل به برتری طلبی و خودمحوری را می نمایانده، توفیق چندانی برای جامعه پدید نیاورده است. همسوسازی همه با من! یا همه با ما! وفاق تحمیلی است که همچون وفاق بخش نامه ای و یا وفاق مصلحتی به هنگام تهدید و هجوم بیگانه! اقبالی ندارد و به خاموشی می گراید.
  از مهمترین عواملی که وفاق، ‌همدلی، همکاری و وحدت ماههای قبل و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران را به تدریج تضعیف کرد و از بین برد، ‌در پیش گرفتن سیاست‏های نفی، طرد و حذف و بروز و تشدید تضادها و تعارض‏های ناشی از آن بود. این تضادها و تعارض‏ها و شیوه‏های برخورد با آنها از مهمترین موانع توسعه و پیشرفت جامعه در سال‏های بعد گردید. دامنه تضادها و اختلاف‏ها تنها محدود به تنش‏های سیاسی بین حکومت و جناح‏های سیاسی نگردید، بلکه امور اقتصادی، فرهنگی، ‌اخلاقی و ارزشی را از فرد و خانواده گرفته تا سطوح مدیریتی جامعه در برگرفت و حتی بر روابط خارجی آثار گسترده‌ای بر جای گذاشت و موجب تهدیدات و واکنش‏های زیان بار،‌گسترده و حاد گردید.
دشواری های مسیر وفاق سیاسی، فراتر از پیش بینیها و کوششهای وحدت گرایانه است. وجود اندیشه ها و حوزه های متنوع تولید فکری و فرهنگی در جامعه ایرانی - که از مشروطیت به بعد در حال گسترش و جذب جوانان بوده است - همبستگی را با چالشهایی نگران کننده رو به رو ساخته است. حوزه ها و دانشگاه ها، بر اثر بدبینی ها و اتهامهایی که نسبت به یکدیگر داشته اند، کمتر هم سو شده اند. هرچند متفکرانی همچون مطهری با حضور فعال و اندیشمندانه خویش در دانشگاه و کانون جریانهای روشنفکری از فاصله ها کاستند، راه وفاق هنوز ناهمواری خود را دارد.
اصالت و تأثیرگذاری هر حرکت اجتماعی، در گروه استمرار شعارها و شیوه هایی می باشد که بنیان گذاران آن، آشکار ساخته اند. کم رنگ یا پر رنگ شدن حضور مردم، پیوند تنگاتنگی با چند و چونی آن همه در عینیت زندگی جمعی آنان دارد. این که در طی زمان، میان نظامها و انقلابهایی که خاستگاه آنها بوده اند، فاصله می افتد و بسا تضاد را به وجود می آورد، حاصل به فراموشی سپردن خواسته های ملی و انقلابی است. به سخنی دیگر آن ارزشهای اجتماعی در حاکمیت، جایگاهی تعیین کننده نداشته اند تا بتوان شاهد حضور حماسی و فراگیر پیشین بود.
 برای برون‌رفت از این وضعیت نامطلوبِ بحرانهای اجتماعی، انسداد سیاسی و تهدیدات و خطرات خارجی، دو راه حل اساسی وجود دارد: در محور داخلی، کاهش تشنجات سیاسی با قبول ضرورت وفاق ملی با همه پیش‌نیازها و الزامات اجتناب‌ناپذیر آن و تمرکز امکانات همه نهادها و نیروها بر حل مسائل اجتماعی اقتصادی، ‌فرهنگی و اخلافی جامعه. در محور خارجی، ضروری است نگرش تصمیم گیرندگان به مناسبات سیاسی بین‌المللی، تغییر نماید و سیاستی متناسب به منظور بهره‏گیری از تمام امکانات داخلی و بین‌المللی اتخاذ گردد. این گونه تهدیدها با توجه به موقعیت استراتژیک ایران هم قابل پیش‌بینی و هم قابل پیشگیری به موقع می‌باشد و می‌توان برای احتراز از آن تدابیری اندیشید.
استاد مطهری نیز در تحلیل انقلاب اسلامی و سرنوشت آن، آزادی را از بایسته های حرکت سیاسی ملت برمی شمرد و آن را در کنار استقلال همه‌جانبه، باعث تداوم انقلاب می خواند.
«آیندۀ انقلاب ما در صورتی تضمین خواهد شد که عدالت و آزادی را حفظ کنیم. استقلال سیاسی و استقلال اقتصادی و استقلال فرهنگی و استقلال فکری و استقلال مکتبی را محفوظ نگاه داریم. »و در جای دیگر، مطهری فضای گشادۀ سیاسی و فکری جامعه را زمینه ساز رشد اسلام تلقی می کند و آزادی فکر و بیان و قلم را نشانه ای از درستی راه انقلاب و سبب پایداری آن برمی شمرد.

ارسال دیدگاه شما

عنوان صفحه‌ها
30 شماره آخر
بالای صفحه