صفحه اول
رضا تقی آبادی- تعامل، رابطه ای دو سویه است و اتفاقا سهم و مسئولیت مدعی تعامل چه بسا بیشتر از طرف های مقابل باشد. در حقیقت ابتکار عمل برای اجماع سازی در داخل بر عهده پزشکیان و همکارانش است. او حالا در کسوت رئیس جمهور، باید زمینه و بستر لازم برای همکاری ملی را فراهم کند و در مرحله بعد دولتش نیز پیشگام در هم افزایی و اجماع سازی باشد. محمود سریعالقلم از صاحبنظران در حوزه توسعه در کتاب «عقلانیت و توسعه یافتگی» یکی از مهمترین مؤلفههای توسعه یافتگی را «اجماع نخبگانی» میداند و توضیح میدهد که تجربه کشورهای توسعه یافته حکایت از آن دارد که در این کشورها بر سر توسعه و راههای رسیدن به آن یک اتفاق نظری بین نخبگان اعم از نخبگان داخل و بیرون حاکمیت وجود دارد. در حقیقت این اصل ناظر بر آن است که با وجود اختلاف نظرها و تفاوت سلیقههای موجود کارشناسی یا گفتمانی در بین مجموعههای مختلف یک کشور، تصمیمگیریها حول مسائل کلان و ملی باید بر اساس یک اتفاق نظر و اجماع صورت بگیرد. این البته به معنای نادیده گرفتن تفاوت سلایق و آزادی بیان در طرح و ارائه دیدگاههای مختلف از سوی صاحبنظران و کارشناسان نیست. بلکه به معنای آن است که این اختلاف سلایق و ارائه دیدگاهها اتفاقاً باید به عنوان بازوی مشورتی و کارشناسی تصمیم گیرندگان مورد استفاده قرار گیرد اما آنگاه که دیدگاهها مطرح شد و روند تصمیمسازی در مجاری قانونی و تعریف شده خود انجام شد آنگاه آن تصمیم باید مورد توجه و تمکین همگان قرار گیرد. مطالعه در باب اجماع سیاسی به عنوان نوعی توافق عمومی که از حیث سیاسی اهمیت دارد، اخیرا گسترش یافته است و به ویژه با مباحثی چون ثبات و بی ثباتی سیاسی، درگیری های اجتماعی و سیاسی و همبستگی و وحدت ملی مرتبط بوده است. در مطالعات اخیر، اجماع را به معناهای مختلفی به کار برده اند. یکی از معناهای رایج، توافق بر سر «اصول اساسی» حکومت است. با این حال، هم مفهوم توافق و هم مفهوم اصول اساسی حکومت نیازمند واضح سازی بیشتر بوده است. در این مفهوم بر آگاهی و انتخاب گروه ها تأکید می شود. از سوی دیگر در معنای دوم، بیشتر به الگوهای عادی و غیر آگاهانه رفتار در برقراری اجماع تأکید می رود. اما چنین مبحثی کم و بیش از حیطه سیاست خارج می شود و به حوزه فرهنگی، آموزش و جامعه شناسی راه می یابد. در مفهوم محدودتری اجماع را به معنی قابلیت پذیرش سیاست های دولتی برای شمار درخور ملاحظه ای از گروه های اجتماعی - سیاسی تعریف کرده اند. در این معنا، اجماع به مفهوم ائتلاف و سازش نزدیک تر می شود و از عمق آن کاسته می گردد. در مفهوم اخیر، اجماع به معنی تداخل وفاداری ها بر حول شکاف های متقاطع اجتماعی و سیاسی که در سطح حزب ها و ایدئولوژی ها بازتاب می یابد، فهمیده می شود. در چنین ساختاری با افزایش امکان تساهل و کاهش وفاداری های شدید، احتمال اجماع افزایش می یابد. در برخی از مطالعات، مفهوم اجماع اصلا مترادف با مشروعیت به کار رفته است و از این رو یکی از عامل های اصلی ثبات سیاسی تلقی شده است. با این حال حوزه مطالعاتی این دو مفهوم یکی نیست. هریک از برداشت های بالا، بعدی از مفهوم توافق نهفته در اندیشه اجماع را باز می نمایاند. روی هم رفته در برخی از مطالعات، اجماع، فرآیندی طبیعی و خودجوش و ناآگاهانه به شمار می رود در حالی که در دسته دیگر به عنوان پدیده ای ساختگی و موضوع سیاست گذاری تلقی می شود. فراموش نکنیم مایک تایسون، مشتزن مشهور میگفت همه تا وقتی اولین مشت به صورتشان نخورده برای بردن برنامه دارند! فردای روز انتخابات هم تفاوتی ندارد که پیش از آن برای مواجهه با چالشهای پرشمار ایران چقدر کاغذ سیاه کرده باشیم؛ سیلی سخت واقعیت به هر حال فرود خواهد آمد.