صفحه اول
حمید دروسی- انسان ذاتا به دنبال کسب بهترین هاست؛ کسب بهترین جایگاه شغلی، تحصیل در بهترین رشته، زندگی در بهترین منطقه شهر و لیست این بهترین ها همینطور ادامه دارد. در میان این بهترین ها یک موضوع کلی هم وجود دارد که رسیدن به بهترین حالت فردی است. دستیابی به این حالت را خودسازی می نامند، در این میان فرد به خواسته ها و اهداف مهمی که دارد هم می رسد. اهدافی که دستیابی به آن ها سبب پیشرفت در زندگی و احساس خوشبختی می شود. برای رسیدن به بهترین حالت هر فرد راهکارهای مختلفی وجود دارند که نیازمند کسب اطلاعات و صرف وقت برای تمرین و تکرار است. در تعریف علمای اخلاق و عارفان بالله، خودسازی عبارت است از شناخت نفس، به طوری که انسان در این شناخت، بتواند خود را از حیوانیت و صفات و ملکات آن رهانیده و به عالم نور و انسانیت داخل کند. پس به طورکلی شامل دو مرحله میشود: اول: دفع رذایل و صفات زشت اخلاقی که از آن تعبیر به تخلیه میشود دوم: آراسته شدن به صفات نیک اخلاقی و فضایل پسندیده انسانی که از آن به عنوان تحلیه یاد میشود. اینک باید بدانیم منظور از شناخت نفس چیست که در کلمات ائمه از آن به انفعالمعارف یاد شده است؟ آیا همینکه انسان گرسنه شد و دانست که باید در پی غذا رود تا گرسنگی خود را رفع کند و یا تشنه شد و فهمید که باید در پی آب باشد و یا برای سلامتی خود در پی دکتر و یا برای دفع غضب خود در پی انتقام باشد، برای نفسشناسی کافی است و آیا حقیقتاً میتوان گفت کسی که به دنبال علم آن رفته و فهمیده است که برای این مخلوق الهی یعنی انسان غیر از این جسم خاکی، روحی ملکوتی است که ماندگار و پاینده میباشد به شناخت نفس دست یافته. با تتبّع و گشت و گذار در آثار علمای این علم که حقیقتاً به معرفتی از آن دست یافتهاند معلوم میشود که در نظر ایشان شناخت نفس چیز دیگری است. مرحوم عالم عامل حاج ملااحمد نراقی (قدس سره) در اوایل کتاب معراجالسعاده در این باب چنین میفرمایند: «و اما شناختن خود، موجب شوق در تحصیل کمالات و صفات عالیه و تهذیب اخلاق و باعث دفع رذایل میشود و آن به این علت است که چون آدمی حقیقت و جوهرة وجود خود را شناخت و دانست که ذات او چیزی است از عالم ملکوت که به این عالم جسمانی آمده به این فکر افتد که چنین جوهر شریفی را عبث و بیهوده به این عالم نفرستادهاند بدین سبب به تحصیل فوائد تعلق نفس به بدن برمیآید و اما شناختن نفس نه به این معناست که گوئی خود را شناختهام و به حقیقت خود رسیدهام در حالی که شناخت تو از خود، چیزی جز سر و روی و چشم و گوش و پوست و گوشت نباشد و از باطن خود فقط همین شناسی که چون گرسنه شوی در پی غذا روی و چون تشنه شوی در پی آب و چون خشمناک شوی در صدد انتقام برآیی و غیره و این شناخت نفس نباشد و به این شناختن کلید سعادت را نشاید که در این شناخت تو با حیوانات برابری و از چه روی خدا تو را بر دیگر مخلوقاتش برتری بخشید و فرمود: و فَضَّلْنا هُم عَلی کَثیرٍ مِمَّن خَلَقْنا تَفْضیلاً» حال که فهمیدیم شناخت نفس چیزی فراتر از شناخت مادیات بدن است، باید بدانیم منظور از آن چیست و ما در این نوشتار در پی آن هستیم که چگونه میتوان به معرفت نفس دست یافت و مراحل و روشهای آن را درک کرد. حضرت امام خمینی در بیان اجمالی شناخت نفس میفرمایند: «بدانکه انسان اعجوبهای است دارای دو نشئه و دو عالم: نشئه ظاهرة ملکیه دنیویه که آن بدن او است و نشئه باطنة غیبیة ملکوتیه که از عالم دیگر است و نفس او، که از عالم غیب و ملکوت است، دارای مقامات و درجاتی است که به طریق کلی گاهی تقسیم کردهاند آنرا به هفت قسمت، و گاهی به چهار قسمت و گاهی به سه قسمت و گاهی به دو قسمت و از برای هر یک از مقامات و درجات آن جنودی است رحمانی و عقلانی که آن را جذب به ملکوت اعلی و دعوت به سعادت میکنند و جنودی است شیطانی و جهلانی که آن را جذب به ملکوت سفلی و دعوت به شقاوت میکنند و همیشه بین این دو لشکر جدال و نزاع است و انسان میدان جنگ این دو طایفه است. اگر جنود رحمانی غالب شد انسان از اهل سعادت و رحمت است و در سلک ملائکه منخرط، و در زمرة انبیا و اولیا و صالحین محشور است، و اگر جنود شیطانی و لشکر جهل غالب آمد، انسان از اهل شقاوت و غضب است و در زمرة شیاطین و کفار و محرومین محشور است»