جامعه
ولی ابراهیمی- امروزه مشارکت به عنوان یکی از موضوعاتی است که بسیار مورد استفاده قرار می گیرد. چرا که می تواند اگر به صورت نهادمند و سازماندهی شده به اجرا درآید منشا اقدامات سازنده، پایدار و مثمر ثمری باشد. مشارکت اجتماعی افراد صورتهای متفاوتی در جوامع دارد و بدون شک رشد و تعالی هر نظام اجتماعی در پرتو همبستگی اجتماعی و مشارکت افراد آن جامعه میسر میشود. جامعهشناسان ایجاد همبستگی و مشارکت اجتماعی عمومی جامعه را ناشی از عواملی چون اعتقادات و احساسات مشترک، تعادل و هماهنگی میان باورها و ارزشها میدانند و عامل اصلی واگرایی انسانها نسبت به مشارکت اجتماعی شان را ناشی از جدال، ستیز و کمبود امکانات مادی تلقی میکنند. مشارکت اجتماعی و مردمی بر آن دسته از فعالیت های ارادی دلالت دارند که از طریق آن ها اعضای یک جامعه در امور محله ، شهر و روستا شرکت می کنند و به صورت مستقیم و غیر مستقیم در شکل دادن حیات اجتماعی مشارکت دارند. افزايش جمعيت و شهرنشيني به عنوان پديده اي فراگير در يكصد سال اخير هم كشورهاي صنعتي و هم كشورهاي در حال توسعه را با چالش هاي جديد روبرو ساخته است . توجه به نقش مشاركت اجتماعي در توانمند سازي انسانها، افزايش بهره وري ، كاهش مشكلات شهري و تحقق توسعه، مشكلات ناشي از عدم مشاركت و مشاركت محدود در فعاليت هاي اجتماعي شهري در جامعه ايران كه در دوران گذار از جامعه سنتي به مدرن است بعنوان يك مسئله اساسي مدنظر است. جنبش هاي انقلابي جهان بيانگر توسعه مشاركت مردم است . بسيج توده ها براي استيفاي حقوق اكثريت جامعه نمونه كاملي از حضور مردم است كه تاكنون در جوامع كارگري دهقاني و شهروندي در طول دو قرن گذشته شكل و توسعه يافته است . از جمله آثار وبرکات مشارکت اجتماعي اينست که ، مردمان اهل مشارکت با مشارکت خود اين پيام را مي دهند که نسبت به سرنوشت خود بي تفاوت نيستند بلکه حساس اند و مسئوليت خود را درکنش هاي اجتماعي ، اقتصادي و سياسي پذيرفته اند . بدينسان مهمترين اثر و برکت مشارکت ،زنده بودن جامعه و برخورداري از حيات است زيرا نشانه حيات ، آگاهي و جنبش است و مشارکت که تجلي حساسيت جامعه نسبت به سرنوشت خود است ، حاکي از نشان دادن واکنش هاي مناسبت ، نسبت به کنش هاي محيطي است .مشارکت ،هم نشانه زنده بودن و بيداري جامعه است ، هم زنده و بيدار بودن جامعه را تقويت کرده ، استمرار مي بخشد.از يک سو، هر چه سطح مشارکت در جامعه افزايش يابد ، کنش اجتماعي ،سازمان يافته تر مي شود ، از سوي ديگر، هر چه کنش اجتماعي سازمان يافته تر و نظام مندتر باشد ، سطح بالاتري از مشارکت را ايجاد مي کند بنا بر اين ،مشارکت ، يک کنش مثبت ، کارساز و پر برکت اجتماعي است که بر زمينه آگاهي واراده و خواست روئيده و نشانگر حيات يک جامعه است. ديگر اثر و نتيجه مثبت مشارکت اجتماعي اينست که مشارکت ، باعث مي شود که سامانه فرهنگ آمريت – تابعيت کاهش يافته و شکننده مي شود .هر چه سطح مشارکت در يک جامعه افزايش يابد،فرهنگ آمريت-تابعيت کاهش يافته و شکننده تر مي شود. رويارويي اين دو را مي توان در آنجا ديد که اساسا مهمترين عامل ضد مشارکت در يک جامعه قوي بودن فرهنگ آمريت-تابعييت است. آنجا که فرهنگ آمريت-تابعيت مستقر و مستحکم است اساسا مشارکت ، معناي حقيقي خود را از دست داده يا به سطح بسيار نازلي فرو کاسته مي شود. زيرا در فرهنگ تابعيت ، انتظار مردم ،از خودشان نيست بلکه منتظر آمرانند که انجام کارها را بعهده گيرند . در فرهنگ مشارکت ، مشارکت چيزي بيشتر از سهيم بودن وسهم داشتن است ،بلکه مشارکت ،فعاليتي است ارادي که آدمي را به بازيگري فعال ، آگاه ، بيدار و زنده تبديل مي کند ، نه فقط تماشاگري صرف . نکته ديگر اينکه مشارکت منجر به بهبود وضع زندگي آدميان مي شود .زندگي اجتماعي ، بازيچه دست اقبال و شانس نيست. مردماني که در زندگي اجتماعي خود مشارکت نمي ورزند در واقع عنان زندگي و حيات جمعي خود را به بخت و اقبال مي سپارند و بخت و اقبال هيچگاه نمي تواند يک زندگي شايسته را بسازد .