روزنامه کائنات
4

جامعه

1402 چهارشنبه 15 آذر - شماره 4500

تاملی در فرهنگی شدن


  ذبیح درودی- فرهنگ را می توان مجموعه ای از آداب و رسوم دانست که در یک جامعه اعم از یک گروه یا یک قوم یا حتی یک ملت از آنها به عنوان ارزش یاد شده است و طبیعتا کسیکه ارزش ها را رعایت کند دارای مرتبه بالاتری از لحاظ فرهنگ است. فرهنگ مجموعه ای از دانش هاست که در تعامل انسان هایی با تمدن های مختلف کسب می شود و طبیعتا برای اینکه بتوانیم دانشی را به دست بیاوریم نیازمند آموزش دیدن ، مطالعه ، برخورد و تعامل با افرادی هستیم که آن دانش را دارند. به دست آوردن فرهنگ به یکباره حاصل نمی شود و حاصل یک مدت بعضا طولانی برای نهادینه شدن است. این فرهنگ و درجات آن است که جوامع بشری را از همدیگر متمایز می کند.فرهنگ آن چیزی است که مردم با آن زندگی می کنند.
استاد محمدتقی جعفری در کتاب “فرهنگ پیرو، فرهنگ پیشرو” پس از بررسی تعریف‌های فرهنگ از دیدگاه ۲۴ کتاب لغت و دایرة‌ المعارف مشهور در بین اقوام و زبان‌های مهّم جهان می‌نویسد: “تحقیق در تعریف فرهنگ از دیدگاه مشهورترین دایرة‌المعارف‌ها و بعضی منابع جامعه‌شناسی، بیشتر برای اثبات این حقیقت است که نشان دهیم وجود تکامل انسانی در معنای حقیقی “فرهنگ” در میان جوامع به عنوان کیفیّت یا شیوه بایسته و شایسته حیات بشری، تضمین شده است و اگر عده‌ای از خودخواهان، سودگران یا پوچ‌گرایان بخواهند فرهنگ را تا حد یک بهشت پدیده‌های مبتذل تنزل دهند و نام آن‌را فرهنگ بگذارند، مبتنی بر حقیقت نبوده و ریشه‌ای ضد انسانی دارد امّا آنچه موجب بروز تعاریف متعدده شده است تنوع دیدگاه‌های محققّان و صاحب نظران در تفسیر مفهوم فرهنگ با امعان نظر در اصل تکاملی آن بوده است. “
ایشان نمونه‌هایی را در زبان فارسی، برای تعریف لغوی “فرهنگ” ذکر نموده و سپس از زبان فرانسه هم مثالی را آورده، آن‌گاه فرهنگ را چنین تعریف می‌کند:
“فرهنگ عبارت است از کیفیّت یا شیوه بایسته و شایسته برای آن دسته از فعالیت‌های حیات مادّی و معنوی انسان‌ها که مستند به طرز تعقل سلیم و احساسات تصعید شده آنان در “حیات معقول” تکاملی باشد”.
گروهی از جامعه‌شناسان عقیده دارند “فرهنگ” تفکّر جمعی جامعه است که در پدیده‌ها و رفتارهای اجتماعی تجلی می‌یابد و تمامی امور اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، نظامی، مادی و معنوی را متاثر می‌سازد.
با توجه به کارکرد نقش دین و نیز کالبد شکافی مفهوم “فرهنگ” می‌توان گفت: این دو امر پیوسته به امر انسان پرداخته و در مسیر هدایت انسان‌ها به سوی کمال و رفع نیازمندی‌های او، راهکارهای سودمندی را در قالب نظام هدفمند ارایه نموده که می‌توان چنین ادعا کرد که ارکان دین در سه نظام جای دارد: نظام اعتقادی، نظام ارزشی یا اخلاقی و نظام فقهی. از این‌رو، دین با ظهور خود، فرهنگ خاص خود و فرهنگ نوینی را به جامعه بشری عرضه داشته و انسان‌ها را بدان فرا می‌خواند، در حقیقت با پدید آمدن دین، تحوّل مفید و ثمربخشی در‌ اندیشه و روح انسان به وجود می‌آید. دین در این راستا طرز تفکر انسان‌ها را در جهت واقع بینی نو کرده، اخلاق و تربیت آن‌ها را بهبود بخشیده، سنت‌ها و نظام‌های کهنه و دست و پاگیر آنها را برانداخته و به جای آن‌ها نظام‌هایی زنده، پویا جایگزین ساخته، ایده‌ای عالی به آنها الهام می‌نماید. در پرتو چنین تحولی، زندگی اقتصادی بهبود یافته و استعدادهای علمی و فلسفی، فنی و هنری، ادبی و یک کلام‌ اندوخته‌های مادی و معنوی یعنی تمدن شکفته می‌گردد. این واقعیت تنها دیدگاه ما نیست بلکه کاتولیک‌ها نیز در شورای واتیکان بدان تصریح کرده‌اند: “دین فرهنگ را شکل داده و فرهنگ به مردم هویت بخشیده است و به بیان دیگر، نیاز انسان به کلام متعال الاهی خمیر مایه فرهنگ است”.
رهنگی شدن در حقیقت هماهنگی و انطباق فرد با کلیه شرایط و خصوصیات فرهنگی است و معمولاً به دو صورت ممکن است واقع شود. اول بصورت طبیعی و تدریجی که همان رشد افراد در داخل شرایط فرهنگی خاص است . دوم بصورت تلاقی دو فرهنگ که بطرق مختلف ممکن است صورت گیرد . فرهنگ در برگیرنده تمام چیزهایی است که ما از مردم دیگر می‌آموزیم و تقریباً اعمال انسان مستقیم و یا غیر مستقیم از فرهنگ ناشی می‌شود و تحت نفوذ آن است .

ارسال دیدگاه شما

عنوان صفحه‌ها
30 شماره آخر
بالای صفحه