روزنامه کائنات
4

جامعه

۱۴۰۱ سه شنبه ۱۵ آذر - شماره 4265

تغییر در آموزش عالی

 یدالله شفیعی- کارآمد کردن نظام آموزشی مستلزم برنامه ریزی و سیاستگذاری آموزشی بر اساس واقعیات است. سیاستگذاری آموزش عالی مسایل خاصی را پوشش می دهد . پیامدهای رقابت جهانی یکی از مسایل تاثیر گذار بر سیاستگذاری در آموزش عالی است. سیاستگذاری با کیفیت آموزش عالی ایران باید مبتنی بر اصل یادگیری دو حلقه ای صورت گیرد، مفروضات موجود در سیاست های آموزش عالی را به چالش کشد و سیاست های جدید و خلاقانه ارایه دهد.
افزایش تقاضای اجتماعی برای ورود به رشته­های دانشگاهی و سیل مدرک‌ گرایی در سال‌های اخیر بازار آموزش­ عالی را داغ و شکل‌­گیری سریع و ناموزون مراکز و مؤسسات دانشگاهی را در پی داشته و در عین ناباوری با سیاست‌­گذاری­‌های غلط نیز مورد حمایت شده است. طبیعتاً برآیند چنین روند تکانشی در رشد بی‌رویه مراکز دانشگاهی، افت شاخص­‌های کیفیت در نظام آموزش عالی کشور بوده است.
یاست‌ها و برنامه‌­های نظام آموزش­‌عالی کشور تحت لوای سیاست کلی و متمرکز کشور و در نبود مشارکت برنامه‌­ریزان متخصص و خبرۀ طراحی، تدوین و برای اجرا ابلاغ می‌شود به نحوی که ماهیتاً بدون ویژگی‌های یک نظام برنامه‌­ریزی مطلوب و علمی، بدون بینش واقع‌گرایانه، دور از نیازهای جامعه، بیشتر بروکراتیک و متأثر از جریانات پرنفوذ عقیدتی و سیاسی است. نتایج اجرای چنین سیاست‌ها و برنامه­‌هایی در افزایش ثبت‌­نام در مراکز آموزش­‌عالی، ایجاد مراکز علمی جدید، کمبود فضا و تجهیزات فناوری، سیل مدرک­‌گرایی، افت کیفیت علم و دانش، بیکاری فارغ­‌التحصیلان و شکاف بیشتر بین دانشگاه، صنعت و جامعه نمود یافته است. همچنین از مهمترین چالش‌­های آموزش‌­عالی، اتلاف سرمایه‌­های مالی و انسانی کشور به ­دلیل بی‌­کیفیتی بروندادها و تمایل نداشتن به جذب این منابع انسانی در سطوح جامعه، نبود نظام جامع نظارت، ارزیابی و اعتبارگذاری در عرصه آموزش­‌عالی، کافی نبودن پویایی در نظام آموزش‌­عالی برای پاسخگویی متناسب به نیازهای جامعه، کم ­توجهی به پرورش مهارت‌­ها، کارآفرینی، خلاقیت و نوآوری در نظام آموزشی، گسست ارتباطات دانشگاه‌ها با مؤسسه‌­های تحقیقاتی و جامعه پیرامون، فقدان جهت‌­گیری‌­های مرتبط با آمایش سرزمین در برنامه‌­ریزی‌­های توسعه آموزش عالی، کمیت‌­گرایی و فقدان کیفیت لازم آموزش دانشگاهی است. بدیهی است که برای برون­‌رفت از چنین وضعیتی ضمن اهتمام بر تحلیلی آسیب‌­شناسانه از وضعیت موجود، سیاست‌ها، مسیر و سازوکارهای توسعه آموزش عالی کشور به طور اساسی مورد بازبینی قرار گیرد و  برای ارتقای سطح مهارت و کارآیی دانش‌­آموخته دانشگاهی مبتنی بر  خط­مشی توسعه در اسناد بالادستی نظیر سند چشم‌­انداز کشور و تاکید بر نظام علمی و تحقیقاتی و بر پایه اولویت‌­های آن تلاش و در راستای رفع چالش‌­های پیش­روی توسعه آموزش­‌عالی اقدام کرد.
به گفته مقصود فراستخواه سیاست های آموزش عالی در بعد از انقلاب نوعا و در مجموع  از منطق موجه پایداری تبعیت نمی کردند. فاقد خصیصه های بایسته ای بودند که معمولا از یک نظام سیاستی انتظار می رود؛ مثل سنت نظری قابل دفاع، نیکویی برازش، سازگاری خلاق با تحولات محیط جهانی وبین المللی، ظرفیت پیش بینی رفتار کنشگران، پیوستگی، یکپارچگی، قابلیت اجرایی، کارامدی، اثربخشی ، عناصر اخلاقی ، توانایی حل رضایتبخش تعارضها ،تولید توافق و کیفیت و تأثیر مطلوب اجتماعی.
بنا به پاره ای مطالعات ومستندات و شواهد ،  بخش بزرگی از مسائل دانشگاهی در ایران به یک جهت از کاستی ها وناراستی های سیاستیِ کلان نشأت گرفته اند. مسائلی همچون ضعف استقلال و قدرت ابتکار در دانشگاه های ایران، مدرک گرایی، عرضه گرایی، بی تناسبی برنامه ها وآموزش های دانشگاهی با نیازهای واقعی جامعه وبازار کار و جهان زندگی، درماندگی آنها از پرورش توانایی های ساختن دانش، تفکر انتقادی، خلاقیت و  کارافرینی، رشد کمی بدور از حداقل ضابطه معیارهای کیفی، موانع رشد و  بالندگی هیأت علمی، عدم توسعۀ مطلوب همکاری های بین المللی ومانند آن از آثار وتبعات سیاستهای آموزش عالی ما محسوب می شوند. برای مثال طبق تحقیقات، دانشگاههای دولتی به طور متوسط« 2.7» برابر ظرفیت واقعی خود دانشجو می پذیرند. آیا این از پیامدهای سیاستی ما نیست؟ ما تنها حدود «یک دهم» درصد اسنادعلمی جهان را در حوزۀ علوم انسانی وهنر   تولید می کنیم، اگر این نتیجۀ مدل سیاستی ما نیست، پس چیست؟

ارسال دیدگاه شما

عنوان صفحه‌ها
30 شماره آخر
بالای صفحه