روزنامه کائنات
1

صفحه اول

۱۴۰۱ چهارشنبه ۲۵ آبان - شماره 4251

ظهور سلبریتی – سیاستمداران

شارلاتان‌های سرگرم کننده امریکایی

  هدر گاتنیفرارو- هدر گاتنی عضو هیئت علمی گروه جامعه‌شناسی دانشگاه فوردهام در نیویورک است. گاتنی مشاور امور سیاستگذاری سناتور «برنی سندرز» نامزد پیشین انتخابات ریاست جمهوری بوده است. او هم چنین رئیس اقدام مشترک آموزشی بایدن – سندرز بوده است. گاتنی در سال ۲۰۲۰ میلادی یکی از اعضای کمیته پیش‌نویس پلتفرم حزب دمکرات بود. او پیش‌تر در سال ۱۳۹۰ خورشیدی برای سخنرانی در همایش جنبش تسخیر وال استریت در دانشگاه تهران به ایران سفر کرد سفری که جنجالی بود و مورد انتقاد رسانه‌های دست راستی امریکا از جمله فاکس نیوز قرار گرفت. در آن زمان ایمیل‌های زیادی برای رئیس دانشگاه فوردهام ارسال شده بود که در آن خواستار اخراج این استاد از آن دانشگاه شده بودند.
به گزارش کامن دریمز، ظرف مدت چند روز شهروندان امریکایی در چرخه انتخابات میان دوره‌ای به گروه تازه‌ای از سناتور‌های ایالات متحده رای دادند که تاثیر قابل توجهی بر آینده آن کشور خواهد داشت. در میان کسانی که در واقع برای یک شغل خسته کننده و بوروکراتیک (سناتور بودن) رقابت می‌کنند مجموعه‌ای از سلبریتی – سیاستمداران حضور دارند که موفقیت‌های انتخاباتی‌شان و در کنار دونالد ترامپ بودن نشان دهنده تغییری اساسی در نحوه عملکرد قدرت سیاسی در ایالات متحده امریکا است.
در جورجیا یک کشیش محترم از سوی یک ستاره فوتبال که ادعا می‌کند نظریه تکامل داروین یک فریب است، به چالش کشیده شده است. او معتقد است اگر انسان‌ها از تکامل میمون‌ها به وجود آمده‌اند پس چرا هنوز میمون‌ها وجود دارند؟ یک نامزد دیگر برای کسب کرسی اوهایو نویسنده‌ای با آثاری پرفروش و شخصیتی محافظه کار است که پیشنهاد می‌کند قربانیان خشونت خانگی تنها برای حفظ قداست «خانواده» باید سکوت کنند. در پنسیلوانیا یکی از نامزد‌ها پزشک مشهوری به نام دکتر «مهمت اوز» است که به دلیل فروش محصولات بهداشتی اثبات نشده در برنامه تلویزیونی خود برنده جایزه امی شده و برای کمک به خانواده‌های داغدار انتقال پیام از مردگان را تجویز می‌کند.
روزی روزگاری، در گذشته‌ای نه چندان دور، به نظر می‌رسید که صنعت فرهنگ راضی به ایفای نقش حمایتی در سیاست ما بود. سلبریتی‌ها جایگزین نامزد‌ها شدند و سلسله مراتب اجتماعی را از طریق مصرف آشکار خود و شخصیت‌هایی که بازی می‌کردند بازتولید کردند. یک استثنای قابل توجه، «اپرا وینفری» مربی دکتر اوز بود که به القای «فردگرایی خشن» در فرهنگ آمریکا دامن زد و با استفاده از برنامه تلویزیونی پربیننده خود به شهروندان امریکایی این گونه القا می‌کرد که هر فردی خود به تنهایی مسئول پیامد‌های شکست‌های شخصی‌اش می‌باشد و باید به آسیب‌شناسی فردی بپردازد و توجهی به تاثیر قدرت دولتی در این باره نداشت.
از سوی دیگر، سیاستمداران مدت‌هاست که تنها از حضور دنیای تجارت شو‌ها راضی بوده اند: آیزنهاور در برنامه اد سالیوان ظاهر شد، جان اف کندی اواخر شب به شبکه تلویزیونی رفت، کلینتون هنگام نواختن ساکسیفون دیده شد و اوباما به برنامه جیمی فلن رفت. با این وجود، امروز خط مستقیم بین سلبریتی و برتری سیاسی، پویایی متعارف قدرت سیاسی را به روش‌های ضد دموکراتیک تغییر می‌دهد.
جان اف کندی و اوباما ممکن است از فرهنگ عامه برای دستیابی به اهداف سیاسی استفاده کرده باشند، اما هم چنان از ابزار‌های قانونی - عقلانی و ابزار‌های اداره بوروکراتیک برای حکومت استفاده کرده بودند. برعکس، ترامپ یک رهبر کاریزماتیک محض بود که از ابزار‌های حکومت برای گسترش شهرت خود استفاده می‌کرد و از نوعی قدرت کاملا ضد نهادی استفاده کرد که مشروعیت خود را نه از قوانین و عقل، بلکه از وفاداری و احساسات می‌گرفت.
به گفته «ماکس وبر» جامعه‌شناس کلاسیک، رهبران کاریزماتیک زمانی که اشکال عقلانی حکومت و نهاد‌ها با شکست مواجه می‌شوند و زمانی که مردم ایمان خود را به نظم مستقر از دست می‌دهند و می‌خواهند از تاثیرات غیرانسانی و بیگانه کننده زندگی بوروکراتیک فرار کنند با افزایش محبوبیت مواجه می‌شوند. برخلاف پادشاهانی که قدرت را از میراث و سنت می‌گیرند یا سران کشور‌هایی که اقتدارشان به نقش آنان در نظم قانونی - عقلانی اختصاص دارد قدرت یک رهبر کاریزماتیک ریشه در باور‌ها و اشتیاق پیروان او برای تعالی دارد.
تاریخ معاصر این موضوع را اثبات می‌کند. چند سال پیش از انتخاب ترامپ به عنوان رئیس جمهور، «پاتریک کادل» که در زمینه نظرسنجی فعالیت می‌کند مطالعه‌ای درباره کاهش محبوبیت جمهوری خواهان انجام داد و متوجه شد که سطح فوق العاده بالایی از نارضایتی در میان رای دهندگان و تمایل به حضور «یک فرد خارج از حلقه نخبگان سیاسی» برای اصلاح امور در واشنگتن وجود دارد.
روند‌های مشابهی را می‌توان در اروپا، ترکیه، فیلیپین و اکنون ایتالیا و نقاط دیگر جهان مشاهده کرد: با کاهش کیفیت زندگی و دسترسی به نیاز‌های اساسی و تعمیق تضاد‌های سرمایه داری بازار آزاد رویکرد‌های مرتجعانه رو به رشد بوده‌اند. ظهور سلبریتی –سیاستمداران ضد سیستم نتیجه این افول و تضاد شکاف بین سخنان نخبگان سیاسی در مورد حفظ آزادی و دموکراسی و فقدان آزادی و ناتوانی‌ای است که اکثر شهروندان امریکایی با آن مواجه هستند.
ترامپ از این وضعیت سوء استفاده کرد و با نقش آفرینی در جایگاه یک سلبریتی و هم چنین فردی خارج از حلقه نخبگان واشنگتن نظر مساعد امریکایی‌های بی‌اعتماد به تشکیلات رسمی حکومتی و همزمان متمایل به سرگرم شدن را به سوی خود جلب کرد. بسیاری از کسانی که تلاش کرده‌اند قدرت او را بر اساس دلایل عقلانی مشروعیت‌زدایی کنند با شکست مواجه شدند شاید بدان خاطر است که انبوه حامیان ترامپ با مجموعه‌ای از معیار‌های متفاوت از او شناخت به دست آورده اند. از این گذشته، علیرغم آن که تماشاگران شو‌های تلویزیونی درک می‌کنند که بازیگران در حال اجرای نقش هستند، اما به شکلی وفادارانه از تماشای آنان لذت می‌برند.
در این راستا پدیده ترامپ و سلبریتی – سیاستمدار ممکن است حقایق ناخوشایندی در مورد قدرت نخبگان و صنایع فرهنگی که به نمایندگی از آن فعالیت می‌کنند را افشا کند.
در چنین چشم اندازی ممکن است توده‌های مردم مشوق‌ها و محرک‌های سرگرم کننده عاطفی را به جای قدرت دموکراتیک واقعی انتخاب کنند و یا حتی بدتر از آن ترجیح دهند فسادی که انتظار بروز آن را از قدرتمندان دارند از سوی شارلاتان‌های سرگرم کننده ایجاد شود و نه از سوی کانال‌های منظم و بوروکراتیک نخبگان سیاسی تکنوکرات.

ارسال دیدگاه شما

عنوان صفحه‌ها
30 شماره آخر
بالای صفحه