صفحه اول
محمود نبی زاده- با وجود اینکه حدود 70 سال از شروع برنامه ریزی و حرکت در مسیر توسعه در ایران می گذرد، اما همچنان در زمره کشورهای در حال توسعه قرار داشته و حجم عظیم منابع انسانی، مالی و طبیعی مصرف شده، با دستاوردهای به دست آمده تناسبی ندارد؛ آنچه مسلم است اقتصاد ما یک اقتصاد توسعه نیافته است، زیرا اگر توسعه یافتگی را تحول فکری و ذهنی جامعه متناسب با دنیای پیچیده صنعتی، تامین رفاه سطح بالا همراه با محیط زیست سالم و پاکیزه، انباشت ذخایر علم و فنآوری و استفاده کامل از آن در فرآیند و روش های تولید و تامین بهداشت روانی و اجتماعی بدانیم ما هنوز به این وضعیت نرسیده ایم. از اینرو، ضرورت دارد رویکرد حاکم بر نظام برنامه ریزی کشور مورد کنکاش و بررسی تحلیلی و انتقادی قرار گیرد و آسیب های آن شناسایی شود. مفهوم توسعه، از مفاهیم دوران پس از جنگ جهانی دوم است. بنابراین سابقه آن شاید کمتر از هفتاد سال باشد. تا قبل از آن تاریخ، بیشتر مفهوم رشد اقتصادی به معنای افزایش تولید ناخالص داخلی و جی.دی.پی در ادبیات کشورهای مختلف مطرح بود. آنها میکوشیدند به سمت صنعتیشدن، افزایش سرمایهگذاری خارجی و رشد تولید پیش بروند و در رقابت جهانی جایگاه خود را هرچه بیشتر تحکیم بخشند، اما مفاهیمی مانند عدالت، کاهش نابرابریهای اقتصادی و توجه به حاشیهنشینان در ادبیات رشد مورد غفلت قرار گرفت. پروژه رشدمحور با تاکید بر تولید ناخالص داخلی در برخی کشورها به بنبست رسید و موجب افزایش شکاف طبقاتی بین اقشار مختلف مردم شد. بنابراین اندیشمندان کوشیدند با ابداع مفهموم توسعه به سمت طراحی مدلی چندبعدی و جامعهنگر پیش بروند که میتواند همزمان رشد اقتصادی را ایجاد و رضایتمندی را برای تودههای بیشتری از مردم را نیز فراهم کند. بنابراین میتوان گفت که مفهوم رشد و تولید ناخالص داخلی، صرفا اقتصادی بود، ولی در مقوله توسعه بیشتر با یک مفهوم اجتماعی و فراگیر مواجه هستیم. برای تحلیل بهتر و دقیقتر از شاخصهای توسعه کمک میگیریم. شاخصهایی که منظرهای مختلف توسعه را نمایشگری میکنند را میتوان به دو دسته کلی تقسیم کرد. دسته اول شاخصهای «توسعهساز» هستند که بهبود وضعیت در آنها منجر به حرکت در مسیر توسعه میشود. این شاخصها بهنوعی همان سرمایهگذاریهایی هستند که برای توسعه صورت میگیرد. بهعنوانِمثال زمانی که زیرساختهای صنعت افزایش مییابد، لزوماً بهمعنای تحقق توسعه اقتصادی نیست. البته ارتقای زیرساختها کمک میکند تا تولید شکل بگیرد و درآمد سرانه افزایش یابد و بهنوعی شرط لازم است. بههمیندلیل به این شاخص توسعهساز میگویند. در مقابل شاخصهای «توسعهسنج» هستند که افزایش آنها نشان میدهد که توسعه در منظر مربوطه در جامعه در حال تحقق است. اما بهطورِمستقیم نمیتوان تغییری در آن شاخص ایجاد کرد. درآمد سرانه یکی از مهمترین شاخصهای توسعهسنج است. بهشکلِمستقیم نمیتوان برای افزایش درآمد سرانه مردم برنامهریزی کرده و راهبردی طراحی کرد. حتماً این افزایش باید از طریق شاخصهای دیگر مانند زیرساختهای اقتصادی، حمایت از تولید و قوانین و… صورت بگیرد. بااینحال این شاخص میتواند بهخوبی نشان دهد که تا چه حد توسعه در منظر اقتصادی محقق شده است. بر همین اساس شاخصهای مربوط به آزادی و عدالت توسعهسنج بوده و شاخصهای مربوط به مشارکت مدنی، سرمایهگذاریها، قوانین و مقررات، مدیریت منابع و… توسعهساز هستند. با تقسیم همه ۳۸۰ شاخص توسعه به این دو دسته، ۱۷۶ شاخص توسعهساز و ۲۰۸ شاخص توسعهسنج بهدست میآید که البته برخی از آنها را میتوان در هر دوسته قرار داد. حال با محوریت این دو دسته شاخصهای ترکیبی، منظرهای پنجگانه را محاسبه میکنیم و سپس با تجمیع وزنی آنها به شاخص ترکیبی دست مییابیم. مقایسه شاخص ترکیبی توسعهساز و با توسعهسنج به ما نشان میدهد که نمره ایران در شاخصهای توسعهسنج بهتر از شاخصهای توسعهساز شده است. اما همانگونه که قبلاً نیز اشاره کردیم، چون شاخصهای این دو دسته با هم متفاوت هستند، مقایسه نمره این دو گویا و معنیدار نیست و باید فاصله این نمره بهدستآمده با میانگین جهانی را مقایسه کنید.