روزنامه کائنات
3

اقتصاد

۱۴۰۱ چهارشنبه ۱۹ مرداد - شماره 4184

چگونگی رشد در اقتصاد

 غلامرضا فدوی- رشد در هر زمینه ای نشانه بزرگ شدن و بالغ شدن می باشد؛ حال اگر رشد مربوط به اقتصاد باشد، یعنی یک جامعه، متعهدانه به یک پیشرفت کارا در حوزه اقتصاد رسیده است. رشد اقتصادی را در واقع می توان در افزایش تولید کالاها و خدمات اقتصادی، در مقایسه با یک بازه زمانی دیگر تعریف کرد. این مفهوم همچنین می تواند به صورت اسمی یا واقعی با توجه به نرخ تورم، تنظیم و اندازه گیری شود. به طور سنتی، رشد اقتصادی کل بر اساس تولید ناخالص ملی یا تولید ناخالص داخلی اندازه گیری می شود؛ اگرچه گاهی اوقات، معیارهای جایگزین نیز مورد استفاده قرار می گیرند. به هر حال رشد اقتصادی تحت تاثیر عوامل مختلفی اتفاق می افتد که ممکن است حتی با شرایط تنش زایی نیز همراه باشد.
رشد اقتصادی را می‌توان به معنای افزایش ارزش کالاها و خدمات تنظیم‌شده با تورم در طول زمان تعریف کرد. آمارشناسان به‌طور متعارف چنین رشدی را به صورت درصد افزایش تولید ناخالص داخلی حقیقی یا GDP تعریف می‌کنند.
رشد معمولاً به صورت واقعی (با اصطلاحات تعدیل‌شده تورم) محاسبه می‌شود تا اثر تحریف‌کنندهٔ تورم بر قیمت کالاهای تولیدشده را از بین ببرد. اندازه‌گیری رشد اقتصادی از حسابداری درآمد ملی استفاده می‌کند. از آنجا که رشد اقتصادی به عنوان درصد تغییر سالانهٔ تولید ناخالص داخلی (GDP) اندازه‌گیری می‌شود، از این رو تمام مزایا و معایب آن را دارد. نرخ رشد اقتصادی کشورها معمولاً با استفاده از نسبت تولید ناخالص داخلی به جمعیت (درآمد سرانه) مقایسه می‌شود.
منظور از «نرخ رشد اقتصادی» نرخ هندسی سالانه  رشد تولید ناخالص داخلی بین سال‌های اول و آخر در یک بازه  زمانی است. این نرخ رشد نشان‌دهنده روند سطح متوسط تولید ناخالص داخلی در طول دوره است و هرگونه نوسانات تولید ناخالص داخلی را در اطراف این روند نادیده می‌گیرد.
اقتصاددانان، افزایش رشد اقتصادی ناشی از استفاده کارآمدتر از نهاده‌ها (افزایش بهره‌وری نیروی کار، سرمایه  فیزیکی، انرژی یا مواد) را رشد فشرده می‌گویند. در مقابل، رشد تولید ناخالص داخلی تنها ناشی از افزایش مقدار ورودی‌های موجود برای استفاده (افزایش جمعیت یا قلمرو جدید) رشد گسترده محسوب می‌شود.
توسعه کالاها و خدمات جدید نیز رشد اقتصادی ایجاد می‌کند. همان‌طور که در ایالات متحده حدود ۶۰ درصد از هزینه‌های مصرف‌کننده در سال ۲۰۱۳ برای کالاها و خدماتی بود که در سال ۱۸۶۹ وجود نداشت.
چند روش برای تولید رشد اقتصادی وجود دارد که در ادامه به آن ها اشاره می کنم:
اولین مورد، افزایش مقدار کالاهای سرمایه ای فیزیکی در اقتصاد است. افزودن سرمایه به اقتصاد باعث افزایش بهره وری نیروی کار می شود.
مورد بعدی، در مورد ابزارهای کار است. ابزارهای جدیدتر و بیشتر بدان معنی است که کارگران می توانند در هر بازه زمانی تولید بیشتری داشته باشند. به عنوان مثال، یک ماهیگیر که تور ماهیگیری در اختیار دارد، در هر ساعت ماهی بیشتری نسبت به ماهیگیری که با دست خالی این کار را انجام می دهد، صید می کند.
روش دیگر، بهبود فناوری است که نمونه ای از آن اختراع سوخت بنزین است. قبل از کشف قدرت تولید انرژی بنزین، ارزش اقتصادی نفت نسبتاً پایین بود. استفاده از بنزین به روش بهتر و سازنده تری برای حمل و نقل کالاهای تولیدی و توزیع موثرتر کالاهای نهایی تبدیل شد. فناوری پیشرفته این امکان را به کارگران می دهد تا با همان ترکیب کالاهای سرمایه ای، با تلفیق آن ها به روش های جدید و بهره وری، تولید بیشتری داشته باشند. مانند رشد سرمایه، نرخ رشد فنی نیز به میزان پس انداز و سرمایه گذاری بسیار وابسته است؛ زیرا پس انداز و سرمایه گذاری برای انجام تحقیق و توسعه ضروری است.
راه دیگر برای تولید رشد اقتصادی، رشد نیروی کار است. همچنین افزایش نیروی کار لزوماً میزان تولیدی را که باید تأمین شود تا بتواند معیشت اساسی کارگران جدید را تأمین کند، افزایش می دهد؛ بنابراین کارگران جدید باید حداقل به اندازه کافی تولید کنند تا این مسئله را جبران کنند و مصرف کننده خالص نباشند.
مورد دیگر، افزایش سرمایه انسانی است. این بدان معنی است که کارگران در کار خود مهارت بیشتری کسب می کنند و از طریق آموزش مهارت، آزمون و خطا یا با تمرین بیشتر، بهره وری خود را بالا می برند. سرمایه انسانی در این زمینه می تواند به سرمایه اجتماعی و نهادی نیز اشاره داشته باشد. گرایش های رفتاری به سمت اعتماد و نوآوری های سیاسی یا اقتصادی، مانند بهبود حمایت از حقوق مالکیت در واقع انواع سرمایه انسانی است که می تواند بهره وری اقتصاد را افزایش دهد.

ارسال دیدگاه شما

عنوان صفحه‌ها
30 شماره آخر
بالای صفحه