تو می گفتی که هیچ وقت ماهی سیاه کوچولو نمی خوابید؛
ای آراز چه کسی از تو رد شد؟
دیروز محمدجواد ظریف، وزیر خارجه ایران، رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه را برای خواندن شعر رود ارس (آراز) محکوم کرد و این کار او را «نقض حاکمیت ملی جمهوری آذربایجان» خواند. اردوغان این شعر را در یک رژه نظامی در باکو، پایتخت جمهوری آذربایجان خواند.در بخشی از این شعر به «جدایی به زور» اشاره میشود.ایران پیشتر از این استقبال کرده که ارمنستان در توافقی تسلط جمهوری آذربایجان را بر بخشهایی از اراضی مورد مناقشه در قرهباغ پذیرفته است.ظریف در توییتر نوشته: «به اردوغان نگفته بودند شعری که به غلط در باکو خواند مربوط به جدایی قهری مناطق شمالی ارس از سرزمین مادریشان ایران است!”او گفته: «آیا او نفهمید که علیه حاکمیت جمهوری آذربایجان سخن گفته است؟”
آهنگ ترکی آراز آراز را محمد علی پرخواه به یاد صمد بهرنگی، نویسنده و شاعر آذربایجانی خوانده است. در ادامه شرخ مختصری در مورد این ترانه و متن دو زبانه آن آورده شده: ارس نام رود شمالی ایران است که در بخشهایی مرزمشترک بین جمهوری آذربایجان و ایران است.بدیهی است که این رود قبل از جدایی بخشهای شمالی از ایران، در داخل خاک ایران جریان داشته است و از دیرباز منشاء و خاستگاه داستانها و اشعار فولکلور بسیاری بوده است که بیشتر آنها هم به زبان ترکی میباشند. اما این ترانه را خیلیها خواندهاند و بسیاری از مردم آذربایجان هم آن را حفظ هستند. صمد بهرنگی هم در این رودخانۀ خروشان غرق شد و بسیاری در آن زمان معتقد بودند که عوامل ساواک او را در آراز خفه کردهاند. بخشهایی از این ترانه را که سینه به سینه منتقل شده است، را اینجا میتوانید بخوانید:
Araz Araz xan Araz
Sultan Araz xan Araz
Səni görüm yanasan
Bil dərdimi qan Araz
آراز، آراز، ای خان آراز
آراز سلطان، آراز خان
الهی که بسوزی تو
بدان دردم را، بفهم
Arazi ayırdılar
Qumunan doyurdular
Mən səndən ayrılmazdım
Zülmünən ayırdılar
آراز را دو شاخه کردند
با خاک سیرابش کردند
من از تو جدا نمی شدم
با ستم جدایمان کردند
Axıttın gözüm yaşın
Görüm qurusun daşın
Səni görüm yanasan
Bəs neylədin yoldaşın?
اشکم را جاری کردی
الهی که خشک شوی
الهی که بسوزی تو
دوستت را چه کردی؟
Sən deyirdin ki heç vaqt
Qara balıq yatmadı
Gedib yoldaş axtardı
Saqqalardan qorxmadı
تو می گفتی که هیچ وقت
ماهی سیاه کوچولو نمی خوابید
می رفت تا دوستی پیدا کند
از مرغ های ماهیخوار نمی ترسید
Mən aşıq dan banıdı
Səhərin dan banıdı
İçmə Arazın suyun
Səmədin al qanıdı
من عاشق، هنگام صبح است
وقت سپیده دمان است
از آب آراز ننوش که
خون سرخ صمد است آن
Araz səndən kim keçdi
Kim qərq oldu kim keçdi?
Səmədi sən boğmazdın
Söylə bağrın kim deşdi
ای آراز چه کسی از تو رد شد؟
چه کسی غرقه شد و چه کسی رد شد؟
تو که صمد را خفه نمی کردی
بگو چه کسی جگرش را پاره کرد؟
Arazam batmam quma
O gəlmişdi qoynuma
Arxadan düşmən vurub
Qanın yıxdi boynuma
آراز هستم و در خاک فرو نمی روم
او (صمد) به آغوشم آمده بود
او را دشمن از پشت زد
و خونش را به گردنم انداخت.