صفحه اول
احیای قطعه ٥٩٨ در بهشت زهرا... «قطعه ٥٩٨ بهشت زهرا همان قطعهای است که جمع کثیری از ورشکستهها و سکتهکردههای اقتصادی آنجا خوابیدهاند. سالها پیش بعد از جنگ وقتی به یکباره تجارت و واردات آزاد شد، عدهای با انبوهی از بدهی، راهی بهشتزهرا شدند». ماجرای قطعه 598 بهشت زهرا و قیمت دلار مربوط به دست به دست شدن ماجرایی در شبکه های اجتماعی است که سقوط و کاهش شدید قیمت دلار پس از پایان جنگ و پذیرش قطعنامه 598 را یادآور می شود. افراد سودجویی که در زمان جنگ اقدام به خرید دلار کرده بودند پس از پذیرش قطعنامه 598 با سقوط قیمت دلار به کمتر از یک سوم یعنی از 150 تومان به 50 تومان مواجه شدند.این ماجرا اشاره ای کنایه آمیز دارد به اینکه این افراد که از ناراحتی بخاطر این اتفاق دچار سکته شدند در قطعه ای فرضی به نام قطعه 598 به خاک سپرده شدند. ماجرای قطعه 598 بهشت زهرا و قیمت دلار همچنین هشداری است به دیگر افراد سودجو که امروز با سوء استفاده از شرایط کشور به خرید دلار مبادرت می کنند وقتی اخبار ساعت ۲ بعدازظهر چهارشنبه ۲۹ تیر ۶۷، خبر مهم پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل را از جانب ایران اعلام کرد، خیلیها شوکه شدند؛ از همه بیشتر آنانی که از بالا رفتن نرخ ارز هر روز سودهای نجومی به جیب میزدند و به نفعشان بود که جنگ هرگز تمام نشود، اما ناگهان با اعلام این خبر و سقوط نرخ دلار بخش اعظمی از سرمایه بادآوردهشان را باد برد و خیلیهاشان روانه بیمارستان شدند، از آن میان حتی شماری جان به جانآفرین تسلیم کردند و رهسپار بهشت زهرا شدند، تا جایی که گفته میشد قطعهای در این آرامستان بهشان اختصاص داده شد. محسن رفیقدوست رئیس وقت بنیاد مستضعفان در جلد دوم خاطرات خود (برای تاریخ میگویم، ۷۱ و ۷۲) در این باره چنین روایت کرده است: زمانی که به بنیاد رفتم، مدت زیادی از پایان جنگ نگذشته بود. در مقطع بعد از جنگ حرفها و بحثهای زیادی در مورد مسائل اقتصادی در جامعه پخش میشد. یادم هست، نرخ دولتی دلار که از سالهای اول انقلاب تا آن روز ۷ تومان بود تا قبل از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ در بازار آزاد به ۱۲۰ تومان رسید، که بعد از قطعنامه یکمرتبه به ۳۵ تومان سقوط کرد؛ عدهای ورشکست شدند و چند نفر هم در این رابطه سکته کردند. معروف بود در بهشت زهرا قطعهای به شماره ۵۹۸ درست شده. هرچند که عدهای همان موقع دلار ۳۵ تومانی را خریدند و بعد از ۵-۶ ماه که باز به همان ۱۲۰ تومان رسید، فروختند و سودهای هنگفتی بردند. آن موقع صحبت عوض کردن واحد پول هم شد، ولی در واقع ارزش پول ملی همانی بود که در دست مردم میچرخید و با دلار ۱۲۰ تومان برابری میکرد، نه با دلاری که بانک مرکزی به نرخ ۷ تومان میفروخت [...] من با ماموریت کمک به دولت – که خواست مقام معظم رهبری بود، وارد شدم و بازار سیاه آهنآلات و بعضی مواد غذایی را شکستم. این کار تا زمانی که آقای هاشمی رئیسجمهور بود، حتی تا زمان آقای خاتمی ادامه داشت. هرجا که احتیاج بود در بازار شوک مثبت وارد شود، از بنیاد استفاده میکردند. سازمان بازرگانی بنیاد معمولا برای مبارزه با بازار سیاه کالا، با ارز آزاد کالا وارد میکرد.