روزنامه کائنات
8

صفحه آخر

۱۴۰۰ چهارشنبه ۲۴ شهريور - شماره 3979

نگرانی برای کودکان فالوئردار

 بالای صفحه می‌نویسند: «لا حَول و لا قُوّة اِلا باللهِ العَلی‌العَظیم» و پایین‌ترش تاریخ تولد را درج می‌کنند. هر لحظه ویدیو و عکس‌های زیبایی پُست می‌شود و دست‌به‌دست می‌چرخد.
روزانه چندین و چند کودک متولد می‌شوند که پدر و مادر یا بعضاً خاله، دایی، عمو و عمّه‌شان به‌تبعیت از الگوهای مجازی، صفحه‌ای به‌نام آن‌ها در اینستاگرام افتتاح می‌کنند. محتوای این صفحات چندان عجیب‌وغریب نیست؛ شرحِ مجملی‌ است در قالب عکس و ویدیو، از رفتارهای کودکانه و شیرین‌زبانی‌های دلبندانِ خانواده‎ها. بچه‌های این روزها، بزرگانِ ناشناخته‌ فردا، پیش از کسب هیچ هویت و درکی از دنیای وِب، بی‌اختیار و بی‌دفاع، مورد هجوم انظار و قضاوت‌ها نشانده می‌شوند. نوزادانی که تنها دغدغه‌شان در زندگی شیر و خواب و پوشک است، چه نیازی دارند به لایک و فالوئر؟ چه نیازی دارند به بازدیدهای چندهزار نفری و تأیید و تبلیغِ دیگر کاربران؟
یکی از مادرانی که برای نوزاد یک‌ماهه‌اش صفحه‌ اینستاگرام ایجاد کرده است، درباره‌ انگیزه‌اش می‌گوید: «چه اشکالی دارد که برای فرزندم شرایطی را فراهم کنم که بعدها مشهور شده و آینده‌اش تضمین شود؟» او مدعی‌ است که داشتنِ صفحه در اینستاگرام از زمان نوزادی، و به‌نوعی دیده شدنِ فرزند مانند سرمایه‌گذاری برای اوست. این مادر معتقد است سرمایه‌گذاریِ این‌چنینی کمک می‌کند تا فرزند در آینده پشتوانه‌ای مالی و اجتماعی داشته باشد، استعدادهایش مورد تشویقِ جمعِ کثیری قرار بگیرد و شناخته شود.
دردِ فردای این کودکانِ بعدازاین‌تنها، شاید با آینده‌ کوماری‌های مطرودِ سرزمینِ هیمالیا بیگانه نباشد. دخترکانی زیبا با گردن‌هایی کشیده از طایفه‌ شاکیای نپال و چشمانی درشت و مشکی که از پسِ مژگان پُر و بلند، همچون خورشید شرق طلوع کرده باشد، با صدایی نرم و صاف و شانه‌هایی فَراخ که پس از گذار از هفت‌خان رستم(!)، به مقام پرستش نائل می‌شوند! کوماری‌های نپالی تقریباً از سه یا چهارسالگی تحت انواع آزمایش‌های ریز و درشت قرار می‌گیرند و پس از طیِ طُرُقِ طویلِ کاندیداتوری و بعد از تأیید صاحب‌نظران، به‌عنوان «الهه‌» برگزیده می‌شوند.کوماری‌ها در تمام سالیانِ پیشابلوغ در عبادتگاه محبوس‌اند و در طول سال، تنها برای چند مراسم مذهبی اجازه‌ خروج از محل سکونت‌شان را، تنها به‌شرط جلوس در کجاوه‌ای بر روی شانه‌های کاهنان، پیدا می‌کنند. آن‌ها نه حق دارند به مدرسه بروند، نه با همسالان خود ارتباطی داشته باشند؛ اما از آن‌جایی‌که در بر روی یک پاشنه نمی‌چرخد، تکاملی کاملاً طبیعی اوضاع را به نحوِ دیگری تغییر می‌دهد و این دخترکان با اولین خونِ قاعدگی که از زهدان‌شان بتراود، از مقام الهگی هبوط پیدا می‌کنند و حداقل تا پنج سال از معبد به دشت و دمن و جنگل و کوه و غار، طرد می‌شوند تا طبیعت آن‌ها را نابود کند. البته اگر بخت با آن‌ها یار باشد، از این مهلکه جان به در می‌برند.الف تا یاءِ قصّه‌ کوماری‌های نپالی، این خدایگان مطرود سرزمین هیمالیا، درد است، اما آن‌چه بر سرِ آن‌ها می‌آید، بی‌شباهت به فردای احتمالیِ «کودک-بلاگرها» نیست؛ بچه‌هایی که بی‌اختیار، برای نمایشِ هیچ، بزک می‌شوند، مقابل دوربین‌ها قرار می‌گیرند و مجبور به انجام دادنِ کارهایی می‌شوند که نباید!
برای مثال، مدّتی پیش، مادری با رنگ کردنِ موهای نوزاد چندماهه‌ خود و انتشار عکس‌های او، قصد داشت به شهرت زیادی برسد، اما با انتقاد شدید کاربران فضای مجازی روبه‌رو شد. یا بسیاری از ستارگان پُرمخاطب اینستاگرام، کودکانی هستند که مانند بزرگسالان، ورزش‌های سنگین بدن‌ و عضله‌سازی انجام می‌دهند. نمونه‌های دیگری هم وجود دارند که در زمینه‌ مدلینگ فعالیت می‌کنند و اصطلاحاً به کودکانی که در این زمینه تولید محتوا می‌کنند، «مینی‌مدل» گفته می‌شود. پدرِ یکی از این کودکان می‌گوید: «من خودم پیشنهاد پیج زدن را به مادرِ بچه [همسرم] دادم. تابه‌حال هم خیلی هزینه کرده‌ایم که آمارمان برود بالا. به چندتا از اینفلوئنسرها سپردیم تا پیج‌مان را تبلیغ کنند. حالا درآمد صفحه‌ ما خوب است و پشتوانه‌ آینده‌ دخترمان خواهد شد.» او درباره‌ مشکلات احتمالی که بعد از تأسیس این صفحه رخ داده، این‌طور تعریف می‌کند: «اوایل برای دخترم سخت بود، چون مدام مریض می‌شد و مخاطبان چشمش می‌زدند، اما حالا دیگر خیلی کم‌تر شده. چندبار از ادامه‌ فعالیت منصرف شدیم، اما هربار می‌دیدیم که دخترمان علی‌رغم سنِ کمش، استعداد زیادی در زمینه‌ مدلینگ دارد، حیف‌مان می‌آمد که بقیه را از دیدنش محروم کنیم!» بچه‌ها زبان باز می‌کنند، اولین کلمات‌شان را به زبان می‌آورند، در مقابل بسیاری از اتفاقات واکنش‌های بامزه‌ای نشان می‌دهند، زمین می‌خورند، می‌ایستند، بازی می‌کنند، جملات جالبی می‌گویند و چه و چه؛ کودکان شیرین‌اند و طبیعتاً برای هر کدام از نزدیکان، این ملاحت و محبّت صدچندان است، اما ضبط تمام این لحظات و انتشار عمومی آن، برای والدین به‌نوعی منفعت بیشتری را به‌دنبال دارد. شاید انتشار تصاویر معمولیِ کودکان اتفاق عجیبی به نظر نرسد، اما اگر از زوایای مختلف ابعاد و بطن آن را خوب وارسی کنیم، درمی‌یابیم که کودک از خودش اختیاری ندارد، ممکن است تصویری از او منتشر بشود که او در آینده بفهمد که هرگز دوست نداشته ‌است. باید پذیرفت که کودکان اسباب‌بازیِ زنده‌ بزرگ‌ترها نیستند و بالاخره روزی بزرگ شده و به انسان‌هایی کامل، با درک و درایتِ تکامل‌یافته تبدیل می‌شوند. بارها پیش آمده که افراد ویدیو یا عکسی از کودکان منتشر کرده‌اند که باعث شهرتِ سریع و بی‌اساس آن‌ها شده؛ اتفاقی که لزوماً مثبت نیست و ممکن است شخصیت کودک را مورد تهدیدهای جدی قرار بدهد. طوری‌که کودکِ همواره ‌در مرکز توجه، بعد از گذار از دوره‌ تب‌وتاب، به حاشیه رانده می‌شود و مرکزیتِ توجه به کودک یا پدیده‌ای دیگر منتقل می‌شود. اما چه بر سر «رانده‌شده‌ها» خواهد آمد؟ آیا کوماری‌های افسرده‌ دیگری ساخته می‌شوند؟

ارسال دیدگاه شما

عنوان صفحه‌ها
30 شماره آخر
بالای صفحه