صفحه آخر
نعمتالله فاضلی با بیان اینکه کرونا ناگهان ظاهر نشد همچنین میگوید: این پاندمی با خود اپیدمیهای روانی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را شکل داد. این انسانشناس و استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در مقدمه مقالهای که درباره بحرانهای فرهنگی کرونا بهرشته تحریر درآورده، مینویسد: «از کسی که در میانۀ کارزار کرونا و بحران مینویسد، انتظار نداریم که برای ما مبانی معرفتشناختی و روششناختی را توضیح دهد. او باید مستقیماً از تجربهاش بگوید و اینکه وضعیت چگونه است و با چه مسئلههایی درگیر است. از اینرو برای شروع روایت مردمنگارانهام از موقعیت بحران کرونا، از بیان نگرانیهایم آغاز میکنم؛ زیرا این نگرانیها، عمومیترین احساس در این وضعیت اضطراریست.» فاضلی در این مقاله با عنوان «مردمنگاریِ کرونای ایرانی» درباره تأثیر کرونا بر امر اجتماعی و فرهنگی اینطور شرح میدهد: «کرونا ناگهان ظاهر نشد، بلکه دهههاست که بشر در تلاش لجامگسیختهاش برای سیطره و به سلطه کشیدن زمین و زمان، برای مصرف بیامان و بیحد و اندازه، همهچیز از جمله جسم خودش را غارت و چپاول میکند. نظامهای حکمرانی در تمام سطوح جهانی، ملی و منطقهای با شیوههای تجاریسازی و کالایی کردنِ کشاورزی، جنگلها، گیاهان، جانوران، آب و خاک، زمینۀ ویروسی شدن هستی را فراهم کردهاند. این بحران را به کمک فناوری و به نام علم انجام دادهاند. از اینرو، علم و فناوری که قرار بوده و هست، فرشتۀ نجات و امید انسان برای خوشبختی و رفاه باشد، شیطان بزرگی شد که انسان را فریفت و او را در بحرانی عظیم گرفتار کرد. البته در جوامع و نظامهای عقلستیز و علمگریز، این بحران بهانۀ خوبیست برای توجیه دستهای آلوده و سیاستهای ویرانگرشان و برای حمله به نهاد علم و دانشگاه؛ و همین باعث میشود که نتوان از زخمهایی که بر تن و جان انسان امروزیست بهراحتی سخن گفت.» او در ادامه مینویسد: «سالهای طولانیست که حال جامعۀ ما خوب نیست. دوسه دهه است که بحران خشکسالی و بحران محیطزیست دمار از روزگار این سرزمین درآورده است. از کاستیهای مردمسالاری و مشارکت واقعی و اصیل در حیات سیاسی و اجتماعی چیزی نمیگویم. آنها بیماریهای مزمن ما هستند که به آنها خو گرفتهایم. از فسادهای سیستماتیک و غیرسیستماتیک هم سخنی نمیگویم؛ آنها هم بیماریهای لاعلاج ما هستند که خود را محکوم به آنها و سرشت و سرنوشتمان پنداشتهایم.