روزنامه کائنات
8

صفحه آخر

۱۴۰۰ چهارشنبه ۶ مرداد - شماره 3948

مصطفی خرامان عنوان کرد؛

می‌گویند درباره کافه رفتن ننویسید

 مصطفی خرامان با بیان این‌که می‌گویند درباره کافه رفتن برای نوجوانان ننویسید اظهار می‌کند: نوجوانان کتاب‌های بی‌خطری را که ما درباره نوجوانی می‌نویسیم، نمی‌خوانند.
این نویسنده ادبیات کودک و نوجواندرباره مفاهیم بزرگسالانه در ادبیات کودک و نوجوان با اشاره به شیوه تربیتی کودکان و نوجوانان در دوران گذشته اظهار کرد: معمولا بچه‌ها بعد از طی کردن دوران کودکی در نوجوانی با پدرشان به شکار می‌رفتند و بعدها در دوره کشاورزی با پدرشان به مزارع می‌رفتند، هم کار یاد می‌گرفتند و هم بزرگ می‌شدند. بچه‌ها در معرض حوادثی قرار می‌گرفتند که در دوره زندگی‌شان رواج داشت. در آن دوره خیلی از بزرگ‌ترها روی‌شان نمی‌شد درباره رفتار با دیگران و مسائل دیگری صحبت کنند و فامیل کم‌کم صحبت می‌کردند اما الان دیگر این چیزها نیست. پدرها هشت صبح سر کار می‌روند تا ۱۰ شب و عملا هیچ پدری با فرزندش مراوده‌ای ندارد. این پسربچه از کجا یاد بگیرد مرد شود؟ مدرسه. بچه‌ها از صبح تا ۱۲-۱۳ به مدرسه می‌روند و تمام می‌شود. البته الان که کروناست و به مدرسه هم نمی‌روند. بچه‌ها باید از کجا یاد بگیرند؟ از ادبیات. ادبیات می‌تواند کمک کند تا بچه‌ها نسبت به مسائل آگاه شوند.
او سپس گفت: ادبیات جایی است که می‌شود درباه عشق، بیدادگری و مسائل دیگری که یک نوجوان در آینده با آن‌ها مواجه می‌شود، صحبت کرد. قوش زمانی که بچه‌هایش بزرگ می‌شوند  آن‌ها را از خانه بیرون می‌کند یا روباه اول زمستان بچه‌هایش را بیرون می‌کند اما آدم‌ها مستقل شدن بچه‌های‌شان را به عقب می‌اندازند. اگر پسر ۳۰ساله‌ای بیرون از خانه‌اش باشد زمانی که به خانه برگردد، بلافاصله می‌پرسند تا الان کجا بودی؟ الان تنها کانالی که باز است، کانال کتاب است. خرامان در ادامه درباره شیوه بیان مفاهیم نیز گفت: زمانی که ما نویسندگان می‌خواهیم کتابی بنویسیم به تمام مسائلی که ممکن است نوجوانان با آن‌ها درگیر شوند فکر می‌کنیم. الان مسائل نوجوانان ما مسائل خیلی معمولی است، زندگی بدون فراز و فرود. همه موبایلی دارند و دائم در موبایل سرگرم‌اند و چیزی از زندگی نمی‌فهمند، خرج خانه را پدر و مادر می‌آورند و بچه‌ها شام و ناهاری می‌خورند و همین‌طور امورات می‌گذرد و بعد می‌گوییم چرا جوانان کار نمی‌کنند و یا چرا بلد نیستند کار کنند. خب آن‌ها یاد نگرفته‌اند. چه کسی باید به آن‌ها یاد بدهد؟ بنابراین اگر ما قرار است رمانی برای نوجوان بنویسیم باید کمی از این مسائل را به آن‌ها یاد بدهیم. این‌ را که مرزش کجاست، فرهنگ و رسوم یک کشور تعیین می‌کند. چند وقت پیش یکی از دوستان می‌گفت در کتاب نوجوان از کافه رفتن و این چیزها صحبت نکنید! آیا نوجوانان کافه نمی‌روند؟ می‌روند. اگر می‌روند چرا نباید در کتاب‌های‌مان راجع به آن صحبت کنیم؟ چرا نگوییم اگر کافه رفتی، آداب کافه رفتن این‌طور است؟ زمانی که با یک خانم کافه می‌روی آداب صحبت کردن این‌طوری است. این آداب را چه کسی به بچه‌ها یاد می‌دهد؟ پدرها به پسرها یاد می‌دهند؟ مادرها به دخترها می‌گویند؟ در کتاب‌ها هم نمی‌شود گفت. البته در کتاب‌های ترجمه با وجود این‌که سانسور می‌شود می‌توان رگه‌هایی پیدا کرد.

ارسال دیدگاه شما

عنوان صفحه‌ها
30 شماره آخر
بالای صفحه