روزنامه کائنات
1

صفحه اول

۱۴۰۰ شنبه ۲۶ تير - شماره 3940

باب منفعت

 حمید یگانه-  ازجمله مسائل علمی که در مباحث سیاست نظری و عملی جایگاهی ویژه دارد، موضوع «منافع ملی» است. «منافع ملّی» عنوانی است که از یک سو با سیاست گذاری ها، موضع گیری ها، جهت گیری های دولت و ملت در ارتباط است و از سوی دیگر با آرمان ها و اهداف ملی نیز رابطه ای متقابل و تنگاتنگ دارد. از این رو طراحان حکومت، سیاست مداران و سیاست گذاران معمولاً به مسئله منافع ملی بسیار نظر افکنده اند و می کوشند تا با ارائه معیارهایی مشخص، آن را در ابعاد مختلف اقتصادی، فرهنگی، سیاست داخلی، خارجی و بین المللی و ... مشخص کنند و ابزارهای لازم را در اختیار کارشناسان، محققان و آگاهان سیاسی بگذارند تا آنان ضمن تعیین و تشخیص منافعِ ملی به اولویت بندی و درجه بندی بپردازند و آن ها را برای جامعه حفظ کرده و بدان عمل کنند. بنابراین منافع ملی عبارت است از: یک سلسله مصالحِ کلی که در سایۀ تحقق آن، زمینه برای دست یابی به آرمان ها فراهم می شود و اگر آن مصالح تهدید شود، می توان به مقدار لازم از وصول به آرمان ها دست برداشت و توجه به آن را کم رنگ کرد، چرا که تا منافعِ ملی جامعه تأمین نشود، چگونه می توان به آرمان ها دسترسی پیدا کرد؟ از سوی دیگر، برای دست یابی به منافع باید از امکانات به گونه ای استفاده کرد که در سایۀ آن، منافع ِملی حفظ شود و هم چنین ظرفیت ها و توانایی ها را در زمینه های مختلف به مقدار لازم بالا برد که این ها همان اهداف ملی یک جامعه را تشکیل می دهند که کمیت پذیر بوده و تأمین کننده و حافظ منافعِ ملی است. منافع ملی به اهداف که یک دولت در سطح بین‌المللی برای حفظ آن‌ها تلاش می‌کند اطلاق می‌شود. منافع ملی از لحاظ درجه اهمیت به سه دسته تقسیم می‌شوند:منافع حیاتی: منافعی که با موجودیت یک دولت در ارتباط است و به هیچ وجه قابل مذاکره نیست.منافع مهم: منافعی که دولت‌ها برای حفظ و صیانت آن‌ها در مذاکرات تلاش می‌کنند.منافع حاشیه‌ای: منافعی که تنها برای بالا بردن قدرت چانه‌زنی یک دولت در مذاکرات ایجاد شده و قابل چشم‌پوشی‌اند. منافع ملی ممکن است به مثابه هدف‌های اولیه و همیشگی کشور تعریف شوند واین هدف‌های همیشگی به ارزش‌های چهارگانه زیر اطلاق می شود:۱. امنیت وجودی۲. امنیت رفاهی۳. حفظ و ازدیاد قدرت کشور در روابط با کشورهای دیگر۴. پرستیژ. مفهوم منافع ملی در سیاست خارجی کشورها در دوران پس از جنگ جهانی دوم و تحت تاثیر آموزه های مکتب واقعگرایی مورد توجه شدید واقع شد. در این دوران هانس جی مورگانتا یکی از بزرگترین نظریه پردازان روابط بین الملل، نظریه واقعگرایی سیاست های     بین المللی را بر مبنای مفهوم منافع ملی بنا نهاد. مورگانتا منافع ملی را آن دسته از منافعی تلقی می کند که دولتها در یک برهه زمانی خاص و در پرتو شرایط سیاسی و فرهنگی و اقتصادی سیاست خارجی خود را بر مبنای آن تنظیم می کنند و در روابط خود با سایر کشورها در پی تحقق آن هستند. اگر چه هر ملت متشکل از تک تک شهروندان خود است اما منافع ملی حاصل جمع منافع کلیه شهروندان یک کشور که همچون تخم مرغ های جداگانه در کنار هم در یک سبد گذاشته شده اند نیست. منافع ملی کشورها اگرچه در کل منافع عمومی جامعه و کشور را مد نظر قرار داده اما از سوی دیگر با نوع نظام سیاسی حاکم نیز مرتبط است. در نظام بین الملل کشورهای با نظام‌های سیاسی مختلف اهداف متفاوتی دارند که تحقق این اهداف نیز نیازمند شیوه های مختلف سیاست خارجی می باشد. البته بسیاری از جمله مورگانتا و طرفداران مکتب واقعگرایی در سیاست بین الملل معتقدند که مفهوم منافع ملی از عینیت برخوردار است و برای تمامی کشورها صرف نظر از ارزشهای مطلوب آنها یکسان می باشد. منافع ملّی ما اقتضا می کند که از یک سو، به راستی تن به کار و تلاش بدهیم و برای فعالیت در زمینه های مختلف اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، عمران و آبادانی کشور و ... بسیج شویم و از سوی دیگر، سختی ها و دشواری ها را تحمّل کنیم و این هدف تأمین نمی شود، مگر آن که همگان مطیع فرمان رهبر معظم انقلاب باشیم و منافعِ مقطعی و جناحیِ خود را فدای منافع ملّی کنیم و هیچ چیز را وجه المصالح منافع ملّی خودمان قرار ندهیم.

 

ارسال دیدگاه شما

عنوان صفحه‌ها
30 شماره آخر
بالای صفحه