سیاست
وزیر امور خارجه کشورمان، در مقاله ای در نشریه «فارن افرز» نوشت :جو بایدن رئیسجمهور ایالات متحده میتواند با پایان دادن مؤثر سیاست شکستخورده «فشار حداکثری» ترامپ و بازگشت به توافقی که سلفش آن را ترک کرد، در مسیری بهتر گام گذارد، در آن صورت، ایران نیز به اجرای کامل تعهداتش ذیل توافق هستهای بازخواهد گشت ،اما اگر واشنگتن به جای این کار بر امتیازگیری اصرار کند، این فرصت از دست خواهد رفت.بخشی از متن ترجمه فارسی مقاله محمد جواد ظریف در نشریه فارن افرز به شرح زیر است : “سال 2016 دونالد ترامپ به عنوان نامزد انتخابات ریاستجمهوری وعده داد که به باد دادن ثروت و جان آمریکاییها در جنگ در غرب آسیا پایان دهد. با این حال، او در دوران کاریاش، ایالات متحده را بیش از پیش در این منطقه به دام انداخت و چنان به اختلافات دامن زد که اوضاع به نقطهای رسید که یک حادثه کوچک میتوانست به سرعت از کنترل خارج شده و به جنگی بزرگ منجر شود. دولت جدید در واشنگتن با انتخابی بنیادین روبروست. یا میتواند سیاستهای شکستخورده دولت ترامپ را در پیش بگیرد و به مسیر پستانگاری همکاری بینالمللی و قوانین بینالمللی ادامه دهد (بیاعتناییای که در تصمیم سال 2018 ایالات متحده به خروج یکجانبه از برنامه جامع اقدام مشترک، معروف به توافق در هستهای که تنها سه سال پیش از آن توسط ایران، چین، فرانسه، آلمان، روسیه، انگلستان و اتحادیه اروپا امضا شده بود، بسیار مشهود بود). یا اینکه دولت جدید میتواند مفروضات شکستخورده گذشته را کنار گذاشته و ارتقاء صلح و مودت را در منطقه دنبال کند. جو بایدن رئیسجمهور ایالات متحده میتواند با پایان دادن مؤثر سیاست شکستخورده «فشار حداکثری» ترامپ و بازگشت به توافقی که سلفش آن را ترک کرد، در مسیری بهتر گام گذارد. در آن صورت، ایران نیز به اجرای کامل تعهداتش ذیل توافق هستهای بازخواهد گشت. اما اگر واشنگتن به جای این کار بر امتیازگیری اصرار کند، این فرصت از دست خواهد رفت. برخی از سیاستگذاران و تحلیلگران غربی همچنان از «مهار» ایران سخن میگویند. اما بهتر است آنها به یاد بیاورند که ایران به عنوان یک بازیگر قدرتمند در منطقه دغدغههای امنیتی، حقوق و منافع مشروعی دارد – درست مانند هر کشور دیگری. آنها باید به جای تن دادن به این توهم کهنه که ایران نباید از حقوقی مشابه با دیگر کشورهای مستقل برخوردار باشد، اراده پذیرش آن دغدغهها را داشته باشند. ما همواره به صراحت تمام بیان کردهایم که به هر ابتکاری برای گفتوگوی منطقهای که با حسن نیت طرح شده باشد، پاسخی مثبت میدهیم. برای ما، حسن نیت، حسن نیت به دنبال میآورد. حضور نظامی ایالات متحده در منطقه ما در دو دهه گذشته، خساراتی وصفناپذیر بر جای گذاشته است، بیآنکه دستاورد چندانی داشته باشد. به نوشته مؤسسه امور عمومی و بینالمللی واتسون، جنگهای پس از حملات یازده سپتامبر مستقیما به مرگ دستکم 800 هزار نفر منجر شده – و به صورت غیرمستقیم، به تلفاتی به مراتب بیشتر. از سال 2001، دستکم 37 میلیون نفر در این منطقه مجبور به ترک خانههای خود شدهاند. به واسطه تجاوزات و صادرات تسلیحاتی ایالات متحده، همسایگی ایران به نظامیترین منطقه جهان بدل شده است. عربستان سعودی، با جمعیت بومی کمتر از 27 میلیون نفر، بزرگترین واردکننده جنگافزار در جهان است و عمده این تسلیحات را نیز از ایالات متحده خریداری میکند. امارات عربی متحده، یکی دیگر کشورهای پیشتاز در خرید جنگافزارهای آمریکایی، با وجود آنکه جمعیتی کمتر از 1.5 میلیون نفر دارد، در رده هشتم واردکنندگان تسلیحات در جهان قرار دارد. این کشورها با جنگافزارهای خریداریشده بارانی از مرگ و خرابی بر سر شهروندان یمنی فرود آوردهاند و کاخ سفید هم، ابتدا در دوران رئیسجمهور باراک اوباما برای این کار به آنها چراغ سبز داد و بعد در دوران ترامپ برای آنها چک سفیدامضا صادر کرد. در دوران ریاستجمهوری ترامپ، واشنگتن تمایلش به درگیری را مستقیما تا دروازه ایران آورد. ژانویه سال گذشته، ایالات متحده سردار قاسم سلیمانی را ترور کرد و با این کار شرایط مشوش منطقهای را که از خشونتهای تروریستی به ستوه آمده بود، بیش از پیش بیثبات کرد. این قتل، یک فرمانده برجسته در مبارزه علیه گروه به اصطلاح دولت اسلامی (داعش) و دیگر گروههای شبه نظامی در عراق و سوریه را حذف کرد – و جنایتی نابخشودنی به فهرست طولانی تجاوزات ایالات متحده علیه ایران افزود. ایالات متحده نمیتواند به سادگی خسارتی را که اقداماتش موجب شده، جبران کند. اما یک دولت جدید میتواند به یکی از خطاهای بزرگ دولت قبلی، یعنی خروج سال 2018 ترامپ از توافق هستهای با ایران، بپردازد. آن رئیسجمهور ایالات متحده تلاش کرد تا یک دستاورد دیپلماتیک چندجانبه بزرگ را از میان بردارد و بعد با آغاز کارزاری از جنگ آشکار اقتصادی، مردم ایران را هدف قرار داد تا عملا ایران را به دلیل پایبندی به یک توافق مورد تأیید سازمان ملل متحد تنبیه کند. تحریمهایی که دولت ترامپ اعمال و بازاعمال کرده است، حتی واردات اقلام مورد نیاز برای مقابله با همهگیری کووید-19 را هم تقریبا ناممکن کرده است. اما این دشواریها، نه ما را به تسلیم واداشت، نه به فروپاشی اقتصاد ما منتهی شد و نه محاسبات راهبردی ما را دستخوش تغییر کرد. بلکه، همانطور که پیش از این همواره اینطور بوده و همواره همینطور خواهد ماند، فشار علیه ایران، نتایجی در تضاد کامل با آنچه در اصل مد نظر بوده به وجود آورده است. به عنوان نمونه، در سال 2005، ایالات متحده و متحدانش از ایران خواستند از حق غنیسازی اورانیوم صرف نظر کند و به نحوی غیرمنصفانه از طریق شورای امنیت سازمان ملل متحده (علیه ایران) تحریم وضع کردند. با وجود آن فشار اقتصادی، ایران بین سالهای 2005 تا 2012 تعداد سانتریفیوژهای خود را از 200 به 20000 دستگاه افزایش داد و بیش از 17000 پوند اورانیوم غنیشده در سطح 3.67 درصد و بیش از 440 پوند اورانیوم با غنای 20 درصد تولید کرد. به همین ترتیب، کارزار فشار حداکثری دولت ترامپ هم با گسترش منابع اورانیوم با غنای پایین ما از 660 پوند به 8800 پوند و ارتقاء سانتریفیوژهایمان از مدل قدیمیتر IR-1 به مدل به مراتب توانمندتر IR-6، مصادف شده است. ترک توافق هستهای از سوی ایالات متحده، یک چیز را ثابت کرد – اینکه امضای وزیر خارجه ایران، از امضای رئیسجمهور مبسوط الید ایالات متحده وزن بیشتری دارد. حتی اوباما هم نتوانست از تصویب تمدید ده ساله قانون تحریمهای ایران در کنگره ایالات متحده ممانعت کند، که این نقض روشن همان توافقی بود که دولت او مذاکره کرده بود. بیاعتنایی ترامپ به تعهدات ایالات متحده – که نه فقط توافق هستهای، بلکه قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد که این توافق را تأیید کرده بود را هم نادیده میگرفت – این احساس را تقویت کرد که ایالات متحده یک شریک غیرقابل اتکاست. بنابراین، بله، ایران از ماه می 2019، توانمندیهای هستهای خود را به میزان قابل توجهی افزایش داده است – اما این کار را در انطباق کامل با بند 36 توافق هستهای انجام داده که به ایران اجازه میدهد «اجرای تعهداتش (ذیل توافق) را متوقف کند»، اگر طرف امضاکننده دیگر هم اجرای تعهداتش را متوقف کرده باشد. اگر دولت جدید ایالات متحده امیدوار است که جهت حرکت کنونی را تغییر دهد، باید فورا تغییر مسیر دهد.