روزنامه کائنات
1

صفحه اول

1404 شنبه 7 تير - شماره 4859

آنچه تهران می داند!

 محمود میمکی- تجاوز نظامی اسرائیل به ایران و متعاقب آن مشارکت آمریکا در حمله به تاسیسات هسته ای ایران در فردو، نطنز و اصفهان نه تنها با موفقیت همراه نبود؛ بلکه با  انتقادات گسترده جامعه بین الملل همراه شد و اکثر کشورها این اقدام را نقض منشور سازمان ملل متحد و بر خلاف پیمان ان.پی.تی دانستند.
اینک جنگ 12 روزه به آتش ختم شد و روسیاهی به امریکا و اسرائیل ماند و دست نشاندگانشان.اینک پیام رهبری نقشه راه آینده ماست.  پیام بسیار مهم رهبری بیش از آنکه روایت پایان یک نبرد باشد، نقشه‌ راهی برای آینده است. در جهانی که روایت‌ها تعیین‌کننده قدرت‌اند، جمهوری اسلامی واقعیتهای نبرد اخیررا به‌گونه‌ای در معرض نگاه افکار عمومی قرار داد  که ابعاد شکست دشمن و تثبیت جایگاه ایران به‌عنوان کنشگر قدرتمند منطقه‌ای و حتی جهانی به تصویر کشیده شود. در این روایت، ایران در حال گذار از موضع دفاعی به موقعیت طراحی راهبردهای بازدارنده فعال است؛ موقعیتی که در آن قدرت موشکی، مشروعیت مردمی، حقانیت حقوقی، و عمق تمدنی در کنار هم قرار می‌گیرند تا تصویر تازه‌ای از ایران در نظام بین‌الملل ترسیم شود. تاب‌آوری اجتماعی در ایران بر محور دفاع از وطن، نه یک اتفاق لحظه‌ای، بلکه نتیجه زیربنایی تاریخی است که از باورهای فرهنگی، دینی و هویتی با ریشه‌ای چند هزار ساله تغذیه می‌شود و با جامعه‌ای جعلی که در اسرائیل شکل گرفته و به هیچ وجه نمی‌توان اسم ملت را بر آن گذاشت، قابل مقایسه نیست. این ظرفیت، مهم‌ترین عامل در عبور از مراحل سخت جنگ‌ها در طول تاریخ کهن ایران زمین بوده است. آمریکا و اسرائیل تصور می‌کردند که با جنگ ترکیبی ادراکی، توانسته‌اند زمینه فشار از درون را فراهم کنند. اما از همان روز سوم جنگ، این تصور جای خود را به یک شوک برگشتی داد؛ جایی که دشمن دریافت جنگ نظامی نه‌تنها انسجام را متزلزل نکرده، بلکه به تقویت موتور محرک همبستگی اجتماعی در ایران بدل شده است.
این در حالی بود که جامعه اسرائیل تاب مقاومت در برابر جنگ فرسایشی را نداشت. انبوه ساکنان فراری، فشار اجتماعی ناشی از بی‌اعتمادی به نهادهای حکومتی، و مطالبه توقف هرچه سریع‌تر جنگ، فشار شدیدی را بر نظام سیاسی حاکم بر تل‌آویو وارد کرد. این وضعیت به جایی رسید که اسرائیل برای خروج از بن‌بست، ایالات متحده را به سوی یک اقدام پرریسک سوق داد: حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران با هدف ایجاد دستاورد سیاسی حداقلی برای پایان آبرومندانه جنگ.
ترامپ نیز که اعتبار شخصی‌اش به این جنگ گره خورده بود، ریسک بسیار خطرناک حمله به سایت‌های هسته‌ای ایران را پذیرفت و بدون مجوز کنگره آمریکا دست به این اقدام جنون‌آمیز زد. در حالی‌که ترامپ پیش از حمله تهدید می‌کرد که پاسخ ایران، با شدت بیشتر داده خواهد شد، بعد از عملیات تلافی‌جویانه ایران و حمله به پایگاه «العدید»، نه‌تنها پاسخ نداد، بلکه با ذوق‌زدگی در برابر دوربین‌های تلویزیونی حاضر شد و از ایران تشکر کرد! مهم‌تر از جنبه‌ نظامی، رهبر انقلاب بر نتیجه راهبردی این نبرد تأکید کردند: اثبات پرهزینه بودن هرگونه تعرض به ایران برای رژیم صهیونیستی. این گزاره، در واقع قلب راهبرد بازدارندگی فعال جمهوری اسلامی است که از مرحله صرفاً دفاعی به مرحله‌ای از تهاجم محدود اما مؤثر ارتقا یافته است. به روایتی نقطه عطف این جنگ، جایی بود که دشمن دریافت، مشکل اصلی‌اش سامانه‌های موشکی ایران نیست؛ بلکه فقدان تاب‌آوری اجتماعی در سرزمین‌های اشغالی است. به زبان ساده، مردم اسرائیل نمی‌توانند جنگ فرسایشی را تحمل کنند؛ حتی اگر گنبدهای آهنین پدافندی، موشک‌ها را در آسمان منفجر کنند، در برابر انفجار روانی جامعه کاملاً بی‌دفاع هستند. از این پس، راهبردهای ایران باید بر همین نقطه تمرکز یابد. امروز، سرمایه اطلاعاتی بی‌سابقه‌ای در اختیار ساختارهای راهبردی جمهوری اسلامی قرار گرفته است؛ دانشی که دسترسی بدان بدون ورود به جنگ ممکن نبود، و اگر قرار بود با ابزارهای اطلاعاتی به آن دست یابند، نیاز به صرف میلیاردها دلار بود. این سرمایه حالا پایه طراحی آینده خواهد بود: زمین بازی‌ای که نه بر مبنای تسلیحات، که بر اساس شکاف روانی و اجتماعی دشمن طراحی خواهد شد.
تهران به خوبی از وابستگی ترامپ به بقای آتش‌بس آگاه است و هیچ‌کس حاضر نیست خطر شعله‌ور شدن دوباره جنگی را به جان بخرد که می‌تواند منطقه را به ورطه بحران عمیق‌تری بکشاند. در نتیجه، بعید نیست دولت آمریکا برای حفظ این آرامش شکننده، به جای سیاست تهدید، سیاست تشویق را دنبال کند؛ از اعطای معافیت‌های اقتصادی و تضمین پرهیز از مداخله در امور داخلی ایران گرفته تا دادن تعهدات امنیتی در برابر حملات احتمالی اسرائیل.

ارسال دیدگاه شما

عنوان صفحه‌ها
30 شماره آخر
بالای صفحه