صفحه اول
نریمان حجت- غرب بطور اساسی درک درستی از ایران ندارد. تصور غرب این است که حکومت فعلی ایران یک حکومت دینی صرف است. در حالیکه حکومت ایران پیشرفته تر از این تصورات است و ۵۰ سال سابقه حکومت دارد و استراتژیهای دفاعی و ملی و امنیتی و سیاسی مشخصی دارد. از نظرحکومت، آمریکا تهدید اول امنیت ملی ایران است . این برداشت بخاطر دلائل متعددی از جمله کودتا علیه مصدق و مخالفت آمریکا با انقلاب و استقلال ایران از سلطه آمریکاست. تروئیکای اروپا و آژانس بینالمللی انرژی اتمی در حوادث اخیر وظایف خود را بههیچوجه به خوبی انجام ندادند. دقیقاً خلاف موازین بینالمللی عمل یا در برابر تخلفات رژیم صهیونیستی سکوت کردند. مذاکرات ژنو امتحانی است برای آنها که بتوانند اشتباهات خود را جبران کنند. این جنگ به ما تحمیل شده است و با توجه به این حقیقت، در وهله اول ما حق دفاع مشروع از خود را داریم. کشورهای جهان از جمله اعضای شورای امنیت سازمان ملل نیز باید در جهت حمایت از ایران، تنبیه متجاوز و آن طرفی که جنگ را تحمیل کرده، همچنین متقاعد کردن متجاوز به آتشبس و همچنین پرداخت غرامت عمل کنند اما متاسفانه رویکرد اروپا و آژانس تاکنون اینگونه نبوده است. تا زمانی که مردم ایران همدل، همکار، همراه و همبسته باشند، نه تضعیف ایران ممکن است، نه تحقیر آن و نه تجزیهاش.در چنین شرایطی، هر ایرانی باید خود را یک سرباز جنگ روانی بداند. باید یادمان باشد که ما در حال دفاع هستیم، نه حمله. دفاعی مشروع که بر مبنای عقل، منطق و قواعد بینالمللی شکل گرفته است. این دفاع، مشروعیت کامل دارد. اتهامی که علیه ایران مطرح میشود (دسترسی به سلاح هستهای) حتی از سوی سازمان سیا و مقامات رسمی آمریکا نیز رد شده است. رئیس سازمان انرژی اتمی و نهادهای بینالمللی هم اذعان دارند که هیچ شواهدی در این زمینه وجود ندارد؛ مشابه اتفاقاتی که برای عراق افتاد. حمله نظامی صرفاً پوششی برای جنگ روانی است. آنها میدانند با زدن چند پایگاه، کشور سقوط نمیکند. سقوط کشور زمانی رخ میدهد که مردم خود بخواهند سقوط کنند. نمونهاش غزه است؛ با وجود حملات شدید، تا زمانی که مردم ایستادگی کردند، غزه سقوط نکرد. هدف اصلی صهیونیستها از این جنگ، خنثیسازی برنامه هستهای ایران نیست، بلکه حفظ انحصار هستهای خود در منطقه است؛ انحصاری که به اسرائیل اجازه داده بدون پاسخگویی، به کشوری با بیشترین اقدامات نظامی تجاوزکارانه در غرب آسیا بدل شود. مشارکت آمریکا در این جنگ در واقع به منزله تأیید و تشویق این رفتار بیثباتکننده خواهد بود. بر پایه ارزیابیهای اطلاعاتی پیش از آغاز جنگ، ایران نه تنها برنامهای برای ساخت سلاح هستهای نداشته، بلکه آماده مذاکرات جدی با واشنگتن برای توافقی جدید بوده است. ایران پیش از خروج آمریکا از برجام، به تمامی تعهدات خود پایبند مانده بود و همین موضوع نشان میداد که نه جنگ، و نه حتی ممنوعیت کامل غنیسازی، برای جلوگیری از ساخت سلاح هستهای در ایران ضرورتی ندارد. اگرچه حملات رژیم صهیونیستی به برخی تأسیسات هستهای ایران ممکن است باعث تأخیر موقت در برنامه غنیسازی شود، اما این حملات توان علمی و فنی ایران را از بین نمیبرد. سانتریفیوژها قابل بازسازیاند و دانش فنی در میان دانشمندان ایرانی - حتی پس از ترورهای اخیر صهیونیستها - بهحدی گسترده است که احیای برنامه در صورت نیاز امکانپذیر خواهد بود. تحلیلگران هشدار دادهاند که هیچ عاملی بیش از حمله نظامی به خاک ایران نمیتواند باعث تغییر تصمیم سیاستگذاران در راستای ایجاد بازدارندگی شود. اگر مسئله آمریکا و اروپا این است که برنامه هسته ای ایران صلح آمیز باشد و ابهامات فنی موجود توسط آژانس بین المللی انرژی اتمی رسیدگی شود که مکانیزم آن در برجام وجود دارد. برجام حاوی بالاترین مکانیزمهای بازرسی است. قبل از سال 2015 هم همین وضعیت وجود داشت اما با برجام، ایران دسترسیهای لازم را به آژانس داد و همه ابهامات فنی برطرف شد و حتی تمام موضوعات تحت عنوان "ابعاد احتمالی موضوع هسته ای ایران" هم حل شد و پرونده بسته شد. الان هم با همان مکانیزم میتوان ابهامات را برطرف کرد.