صفحه اول
آبان حدیدی - امنیت روانی یکی از نیازهای اساسی انسان ها است که بر سلامت، رفاه و توسعه آن ها تاثیر می گذارد. امنیت روانی به معنای احساس اطمینان، آرامش و اعتماد به خود، دیگران و محیط است که از رابطه مثبت بین فرد و جامعه ناشی می شود. امنیت روانی در ایران تحت تاثیر عوامل مختلفی از جمله تحولات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی قرار گرفته است که برخی از آن ها منجر به تزلزل، تهدید و خشونت روانی شده اند. هرگونه تهدیدی نسبت به امنیت روانی جامعه به معنا و مفهوم تهدید سلامت جامعه و نابودی و متلاشی شدن همگرایی و انسجام و در نهایت اساس انسانیت است؛ زیرا انسان پیش از آن که به شکم توجه داشته باشد، نیازمند امنیت روانی است. به یک معنا انسان ممکن است برای رهایی از گرسنگی و تشنگی تن به خطر دهد و امنیت جانی و مالی خویش را در معرض خطر قرار دهد، ولی سلب امنیت روانی به حذف انسانیت منجر می شود. دشمنان هر جامعه ای به سبب آگاهی از ارزش و اهمیت امنیت روانی جامعه می کوشند تا به تخریب آن دست یازند و با ایجاد بحران های گوناگون، بستر مناسبی برای فروپاشی جامعه فراهم آورند. متناسب با پیچیده تر شدن روابط اجتماعی در عصر مدرنیته و خارج شدن این روابط از حالت های ساده اولیه که جنبه فیزیکی و محسوس داشت، عوامل پنهان و غیرفیزیکی امنیت در ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی روز به روز اهمیت بیشتری پیدا می کند. به همین دلیل مقوله امنیت اجتماعی که مهمترین مولفه تشکیل دهنده امنیت ملی است در سالهای اخیر در سطح ملی و بین المللی مورد توجه جدی قرار گرفته است. نکته مهمی که در اینجا باید به آن اشاره کرد این است که روز به روز از اهمیت وجوه سخت افزاری امنیت کاسته می شود و بر وجوه نرم افزاری آن افزوده می گردد. به این معنا که اگر در گذشته عوامل اجرایی و فیزیکی امنیت مانند پلیس، قاضی، اسلحه، حفاظت فیزیکی و... بیشترین اهمیت را در تامین امنیت داشتند امروزه علاوه بر تمام این عوامل وجوه نرم افزاری از قبیل مشروعیت نظام سیاسی، یکپارچگی اجتماعی، توان تصمیم سازی و تصمیم گیری، مدیریت قوی اقتصادی و توسعه، امور فرهنگی، اطلاعاتی.... حرف اول را در مباحث امنیتی می زنند. بعضی از روان شناسان معتقدند که احساس ناایمنی یک احساس پیچیده و مرکبی است که باید به عنوان یکی از صفات کل شخصیت انسان محسوب گردد، در این میان مزلو، روان شناس معروف انسان گرا از اولین کسانی بود که در این زمینه نظریات اساسی ارائه نموده است. برای روشن نمودن مفهوم ناایمنی او چهارده نشانه فرعی یا عناصر اجزایی این احساس را برشمرد که عبارت بودند از:1- احساس طرد شدن، مورد عشق و علاقه دیگران نبودن با سردی و بدون عاطفه با او رفتار کردن و داشتن احساسات نفرت آمیز و خصمانه نسبت به دیگران، 2- احساس تنهایی، انزوا و دوری از دیگران، 3- احساس این که همیشه در معرض خطر قرار دارد، احساس مداوم از تهدید، خطر و اضطراب، 4- ادراک دنیا به عنوان مکانی تاریک، خصمانه و خطرناک، دنیایی که قانون جنگل در آن حکم فرما است، 5- دیدن دیگران به عنوان افراد بد، شیطانی، تهدید کننده، خودخواه و خطرناک، 6- احساس عدم اعتماد، حسادت و بخل خصمانه زیاد نسبت به دیگران، 7- عموماً بدبینی، تمایل به این که همه چیز به طرف بدی است، 8- گرایش به ناخشنودی و نارضایتی شدید از خود محیط، 9- احساس تنش، تنیدگی، فشار، کشمکش درونی توأم با عوارض و حالاتی مانند عصبی، پرخاشگری و خستگی 10- علاقه اجتماعی، مهربانی، علاقه در دیگران و همدلی، 11- احساس گناه و شرمندگی شدید، سرزنش زیاد، دلسردی، یأس و ناامیدی و تمایل به خودکشی، 12- اختلال در سیستم احساس ارزش و پذیرش خود، مانند نیاز شدید به قدرت و مقام اجتماعی، افتخارات، جاه طلبی، پیشرفت اجتماعی، پرخاشگری، ثروت، کلّّّیت، رقابت و بالعکس احساسات خودآزاری، حقارت و اتکای شدید و وابستگی زیاد به دیگران، احساس ضعف و بیچارگی، و درماندگی و تسلیم شدن در برابر ناملایمات، 13- گرایش به عبیب جویی زیاد و بیش از حد و خرده بینی وسواسی نسبت به خود و به ویژه عیوب و ضعف هایش، 14- داشتن امیال دایمی و شدید برای یافتن امنیت به صورت هدف های مکرر و متغییر و کاذب و ناقص و گاه هدف هایی که با هذیان و توهم همراهند.