روزنامه کائنات
5

گزارش

1404 يکشنبه 28 ارديبهشت - شماره 4831

کائنات چالش‌های آموزش و پرورش در ایران را بررسی می کند

جهانی شدن بدون بازنگری در سیستم آموزشی !

 مهناز ساجدی- آموزش و پرورش به عنوان یکی از ارکان اصلی توسعه پایدار هر جامعه ای، نقش بسزایی در پیشرفت و تعالی آن ایفا می کند. با این حال، نظام آموزشی ایران با چالش های متعددی روبرو است که مانع از تحقق اهداف بلندمدت این نظام و ارتقای کیفیت آموزش می شود. جهانی شدن در قلمروهای موضوعی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی فرصت ها و چالش های گوناگونی برای جوامع مختلف ایجاد می کند، در این راستا آموزش و پرورش بهینه در مقیاس ملی در ایران با توجه به روند جهانی شدن الزامات خاصی می طلبد. پدیده جهانی شدن از بحث برانگیزترین مسایل روز جهان به شمار می رود. پدیده ای که در تصمیم گیری ها و فعالیت های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی انسان ها نقش تعیین کننده ای داشته و مرزهای جغرافیایی را به حداقل ممکن کاهش می دهد، منافع مردم و کشورها را بیش از پیش به هم تنیده کرده و علاوه بر کالا وخدمات، افکار و دانش بشری را نیز آسانتر و بی حد و مرزتر از گذشته مبادله می کند. . جهانی شدن به عنوان فرایندی اجتناب ناپذیر, تمام ابعاد زندگی انسان را تحت تاثیر و تحول قرار داده است. آموزش و پرورش سنگ بنای توسعه و یکی از نهادهای مهم و اثرگذاری است که در فرآیند یکپارچه سازی و همگرایی از این تاثیر و دگرگونی محروم نبوده است. از این رو شناسایی ویژگی ها و آثار این فرآیند بر آموزش و پرورش, یکی از وظایف اصلی هر نظام تعلیم و تربیت و از جمله نظام آموزش و پرورش ایران است. در مورد نحوه تاثیرگذاری «جهانی شدن» بر آموزش و پرورش ایران و عمده ترین چالش های احتمالی که نظام آموزش و پرورش ما در آینده با آن روبه رو است، نشان می دهد با اتخاد راهبردهای آموزشی مطلوب و موثر می توان بر چالش های پیش رو فایق آمد. جزیه و تحلیل اطلاعات در این رابطه حاکی از آن است که مولفه هایی چون: تغییر ماهیت علم, بحران هویت, تضعیف بنیاد خانواده, تغییر سبک زندگی دانش آموزان و تضعیف محوریت مدرسه, دین زدایی و ترویج مطالب ضد اخلاقی را می توان از مهم ترین چالش های پیش روی آموزش و پرورش در عصر جهانی شدن به شمار آورد.
تغییر برنامه درسی مهم‌ترین مأموریت
وزیر آموزش و پرورش گفت: ما امروز با یک برنامه درسی خشک، حافظه محور، کتاب محور، بی‌روح و محصور در کلاس درس‌ها مواجهیم و اکنون تغییر برنامه درسی مهم‌ترین مأموریت است.
علیرضا کاظمی گفت: یکی از سخت‌ترین کارها در جهان معلمی است زیرا تابعی از متغیرهای فراوان است. تربیت حتی از حکومت داری هم سخت‌تر است زیرا در حکومت می‌توان با صدور بخشنامه شرایط مطلوب را ایجاد نمود اما در تربیت این گونه نیست. تربیت یک امر ظریف و شکننده است که اجباری هم برای کودکان در کار نیست. ساخت انسان و فرهنگ سخت‌تر از آموزش علم است.
وی با بیان اینکه هر میزان که موفقیت در جامعه دیده می‌شود محصول کار معلمان است؛ افزود: هرچه مشکل فرهنگی و اجتماعی هم می‌بینیم؛ اثر بی‌توجهی به نظام تعلیم و تربیت است.
کاظمی با بیان اینکه معلمان باید قطعاً قدر خود و فعالیتشان را بدانند گفت: انسان امانتی است که جامعه به معلمان داده است لذا هیچ چیز نمی‌تواند ارزش کار معلمان را مشخص کند.
وزیر آموزش و پرورش با اشاره به اینکه من در روستا معلمی کردم و اصلاً به کمبود امکانات فکر هم نمی‌کردم گفت: دغدغه معلم این است که همه مسائل را حل کند؛ تربیت را عشق به معلمی رقم می‌زند نه امکانات و تجهیزات. ما وظیفه فراتر از انتقال علم و دانش داریم. تربیت و ساختن انسان فراتر از انتقال علم است.
وی با بیان اینکه یادگیری عمیق موجب تغییر رفتار می‌شود؛ گفت: ما امروز با یک برنامه درسی خشک، حافظه محور، کتاب محور، بی‌روح و محصور در کلاس درس و غیر مهارتی مواجهیم.
چالش‌های آموزش و پرورش از کمبود امکانات تا لزوم تغییر برنامه درسی
وی در خصوص چالش‌های آموزش و پرورش هم گفت: چالش کمبود منابع انسانی به لحاظ کمی و کیفی، چالش منابع مالی مکفی، چالش استانداردهای مورد نیاز برای تعلیم و تربیت همچون چالش فضای آموزشی از چالش‌های اصلی آموزش و پرورش است اما چالش اصلی برای تحول در نظام آموزش و پرورش کشور برنامه درسی است. ما باید ریل اساسی برنامه درسی را تغییر دهیم. فعالیت محوری باید اساس برنامه درسی جدید باشد. دانش آموز باید ریاضی را تمرین و جغرافیا را تجربه کند و تعلیمات اجتماعی را در میدان عمل بیاموزد.
وزیر آموزش و پرورش افزود: اگر بودجه آموزش و پرورش هزار هزار میلیارد تومان هم بیشتر شود در محصولش ذره‌ای تغییر نمی‌بینیم؛ زیرا متغیر اصلی مورد نیاز ما نه بودجه که برنامه درسی است. متغیر بعدی مورد نیاز ما نیروی انسانی است. فضای آموزشی مناسب هم نیاز داریم اما امروز می‌بینیم در بسیاری از مدارس با فضاهای آموزشی مناسب هم دانش آموزان انگیزه و رغبتی برای کلاس‌های درس و مدرسه ندارند.
بیشترین سهم آموزش و پرورش از بودجه دولت را امسال داشتیم
وزیر آموزش و پرورش گفت: سهم بودجه آموزش و پرورش هر سال کمتر از ۱۰ درصد کل بودجه کشور بوده است و تنها در سال ۱۴۰۱ به علت رتبه‌بندی به ۱۲ درصد رسید؛ امسال خوشبختانه بودجه وزارت آموزش و پرورش ۱/‏۱۲‬ بودجه کل کشور بوده است. بودجه آموزش و پرورش نسبت به سال گذشته ۶۷ درصد رشد داشته است در حالی که میانگین رشد بودجه دستگاه‌های مختلف ۳۷ درصد بوده است. این مسئله می‌تواند چانه زنی وزارت آموزش و پرورش را در میان دستگاه‌های دولتی بیشتر کند.
کاظمی با بیان اینکه ما در خصوص مسائل معیشتی معلمان هیچ‌گاه وعده ندادیم و حرف نزدیم بلکه عمل کردیم؛ گفت: هم‌چنین باید تلاش کنیم گفتمان تربیت گفتمان غالب جامعه شود. محوری‌ترین برنامه ما هم اجرای سند تحول است. شعار ما اجرای سند تحول است. روح حاکم بر صنعت تحول کیفیت و عدالت است.
وی با بیان اینکه تحول در شیوه‌های یاددهی و یادگیری مأموریت دیگر ماست؛ افزود: باید کاری کنیم که دانش آموزان فعال شوند و معلم صرفاً هدایتگر باشد. با روش‌های تدریس معکوس می‌توان به این دو هدف دست یافت.
وزیر آموزش و پرورش خاطر نشان کرد: چیدمان کلاس درس هم باید تغییر کند. راحت به بچه‌ها نقش بدهیم. کمی هم باید تجهیزات نرم‌افزاری و سخت‌افزاری متناسب با شرایط روز برای کلاس‌ها فراهم کنیم.
چالش‌های آموزش و پرورش و انتظارات جامعه
آموزش و پرورش یکی از ارکان کلیدی توسعه هر کشور به‌ شمار می‌رود. این نهاد علاوه بر تربیت نیروی انسانی متخصص، می‌تواند با ایجاد نوآوری در علم و صنعت، تولید کالاها و خدماتی را ممکن سازد که کمتر تحت تأثیر تحریم‌های سیاسی و اقتصادی قرار بگیرند.
به نوشته ریاض غیرتمند کارشناس آموزش و پرورش،در واقع، نظام آموزشی مؤثر می‌تواند با ارتقای دانش و مهارت‌های خلاقیت‌محور، علم و اقتصاد کشور را مقاوم کرده و قابلیت داد و ستد به آنها بدهد تا نسبتاً از وابستگی به واردات و تقلید دانش رهایی یافته و منجر به افزایش تولید ناخالص داخلی و به تبع آن درآمد سرانه هر فرد ایرانی شود و رفاه آنها را تضمین کند، به شرط آن که درآمد ناشی از افزایش تولید ناخالص داخلی در داخل کشور جهت بهبود زیرساخت های علمی کشور هزینه شود.
یادآوری این نکته بسیار ضروری است که در کشوری مانند ایران که سایه عوامل متعددی مانند تحریم و نابسامانی در مدیریت اقتصادی بر سر آن سنگینی می کند، بر خلاف آن چه متداول است و حتی در برنامه‌های توسعه در کشور به آن استناد می کنند نرخ رشد اقتصادی به اندازه تولید ناخالص داخلی اهمیت ندارد و آن چه موجب رفاه ایرانیان می شود، تولید ‌ناخالص داخلی است و نه نرخ رشد اقتصادی.
در برهه هایی از تاریخ اقتصادی کشور می بینیم که نرخ رشد اقتصاد داخلی به نسبت کشورهای دیگر افزایش یافته ولی به نسبت آن رفاه و توسعه کشور اتفاق نیفتاده است به این نحو که نرخ رشد وجود دارد ولی حجم سرمایه تولیدی پایین است. فرضاً اگر تولید ناخالص داخلی ۱۹۰ میلیارد دلار باشد و نرخ رشد ۸ درصد هم داشته باشیم در مقابل کشوری که تولید ناخالص بیش از ۷۰۰ میلیارد دلار دارد و نرخ رشد آن ۲ درصد است بازهم ما وضعیت بدتری داریم.
آموزش و پروش پیش از انقلاب اسلامی ۵۷ و پس از آن چالش هایی داشته ومسائل آموزش و پرورش ایران مانند تعداد کسانی که مبتلابه آن هستند، گسترده وپیچیده است. یکی از وزرای اسبق آموزش و پرورش این مسائل را در حد چند هزار مسئله برآورد می کند. اکنون این سوال مطرح است که چگونه و در چه بازه زمانی می توان این همه مسائل را از پای تعلیم وتربیت برداشت؟
در پاسخ به این پرسش باید گفت که هیچ برنامه راهبردی توان حل بیش از ۱۰ مسئله در یک بازه زمانی میان مدت را ندارد و اگر این گونه به چالش ها نگاه کنیم سال ها زمان نیاز داریم تا همه مسائل حل شود. دیگر آن که مسائل تکراری که در برنامه های پیاپی وزرای آموزش وپرورش به مجلس شورای اسلامی ارایه می شود به عنوان مسئله قابلیت تعریف ندارد زیرا مسئله باید امکان راه حل داشته باشد واگر قابل حل نباشد، دیگر مسأله نیست.
در کنار این چالش ها، انتظاراتی هم از طرف والدین دانش آموزان، جامعه و حاکمیت مطرح می شود که ارتباطی به مسائل جامعه شناختی و سازمانی آموزش و پرورش ندارد و با وجود مشکلات بسیار زیاد تعلیم و تربیت بر دوش آموزش و پرورش سنگینی می کند.
در یک مورد به سبب انتظار خانواده ها برای اشتغال فرزندانشان به مشاغل با درآمد مکفی، سایه دیو سپید کنکور بر سر آموزش وپرورش آوار شده است و نهاد تعلیم و تربیت را از آرمان و مأموریت خود دور کرده است. اصولاً کنکور یک مسابقه علمی برای ورود به دانشگاه است و ارتباطی با آموزش و پرورش ندارد. هر دانشگاهی برای جذب دانشجو بسته به آرمان و مأموریت خود می تواند شرایطی وضع کند و فرآیندی داشته باشد و نباید این فرآیند تمام ارکان آموزش و پرورش را به هم بریزد و از درون آن را تهی کند.
نهادهای مذهبی هم انتظار دیگری دارند. آن ها عدم توفیق در متدین کردن نسل جوان را متوجه آموزش و پرورش می دانند و آرمان و مأموریت آموزش و پرورش را رسیدن به حیات طیبه تلقی می کنند و نمی خواهند مسئولیت خود را بپذیرند که در همه مذاهب ‌و ادیان این عالمان دین هستند که وظیفه تبیین کلام خداوند عز وجل‌ّ را دارند و ایجاد زمینه برای گرایش به دین و باور و ایمان در درجه اول به عهده آن هاست و اگر کسی بابت این کوتاهی و وضعیت موجود باید ملامت شود، این متولی دین است و نه غیر.
از سویی باید گفت که متولی تعلیم وتربیت خواه حوزه های دینی و خواه بخش رسمی آموزش به طور اعم و خواه مؤسسات فرهنگی و تبلیغی مانند صدا و سیما و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم نمی توانند به آرمان ایجاد حیات طیبه نایل شوند و حداکثر کاری که از عهده آن ها برمی آید، تلاش برای بارور کردن ایمان و عمل صالح در جوانان است و این تکلیفی ما لایطاق است که بر دوش آموزش و پرورش به تنهایی گذاشته شده است.
انتظار دیگری که جامعه و به ویژه روشنفکران و ‌نخبگان از آموزش و پرورش دارند، حل مشکلات فرهنگی است، اعم از ترافیک، پیشگیری از بزهکاری، احترام به قوانین ومقررات کشور، رعایت انصاف، دروغ نگفتن، پرداخت داوطلبانه مالیات بر درآمد، احترام به یکدیگر، رعایت محیط زیست و حیوانات، عدم سوء استفاده از موقعیت شغلی برای انتصاب بستگان، عدم تبانی برای اختلاس و حتی گروه های سیاسی داخل و خارج کشور نداشتن فرهنگ سیاسی و همه نابهنجاری های اجتماعی را متوجه آموزش وپرورش می دانند. چرا این نخبگان از خود نمی پرسند جای فرهنگ در جامعه ای که تورم اقتصادی فزاینده ای دارد و اولویت مردم معیشت آنها است، در کجا قرار دارد؟ در جایی که اولویت با خوراک، مسکن، پوشاک و خودرو و هر آن چه که برای بقای مردم لازم است، فرهنگ چه جایگاهی دارد؟ حل مشکلات فرهنگی پس از توزیع عادلانه منابع جای می گیرد.
اگر نهادی باید مورد مؤاخذه قرار گیرد، این بانک ها و در رأس آن ها بانک مرکزی و وزارت اقتصاد و سازمان بورس و قوه قضاییه است. بانک هایی که بنگاه داری می کنند و با این وجود همیشه ناترازی دارند و شرکت هایی که ارز دولتی می گیرند و به جای حل مشکلات مردم به تورم دامن می زنند، و روز به روز نه تنها ریشه فرهنگ مردم را می خشکانند بلکه دین را از درب دیگر بیرون می رانند و به کفر دامن می زنند. دوستان روشنفکر! پیش نیاز فرهنگ، آموزش و پرورش نیست، دسترسی به نیازهای اولیه و سطح پایین هرم مازلو است.
اگر می خواهیم چند هزار مسئله تعلیم و تربیت را حل کنیم ضرورت دارد ابتدا آرمان و مأموریت آموزش و پرورش را بازنگری کرده و بر پایه واقعیت های کشور طرحی نو دراندازیم.
آموزش سواد رسانه‌ای به کودکان با ورود هوش مصنوعی یک ضرورت غیرقابل انکار است
محمدمهدی سیدناصری مدرس دانشگاه و پژوهشگر حقوق بین‌الملل کودکان در این رابطه اظهار داشت: با آموزش سواد رسانه‌ای به کودکان، آنها هر چیزی را که می‌خوانند و می‌بینند ارزیابی خواهند کرد و یاد خواهند گرفت که هنگام دریافت هر پیامی اول کمی مکث کرده و به محتوای آن فکر کنند. همچنین یاد می‌گیرند که چطور تشخیص بدهند کدام مطلب درست است و کدام یک احتیاج به بررسی بیشتری دارد.
سیدناصری با اشاره به اینکه آنها در نهایت، می‌آموزند که با تفکر انتقادی از روی ظاهر چیزها قضاوت نکنند، اظهار داشت: با ورود هوش مصنوعی به زندگی روزمره، آموزش سواد رسانه‌ای به کودکان و والدین به یک ضرورت غیرقابل انکار تبدیل شده است. نسل‌های جدید، به‌ویژه نسل آلفا و آلفا پلاس، در دنیایی پر از اطلاعات و محتواهای دیجیتالی رشد می‌کنند که نیازمند راهنمایی و آموزش‌های ویژه‌ای است.
وی با طرح این سوال که به راستی کودکان نسل ‌الفا چه کسانی هستند؟ توضیح داد: نسل آلفا اولین نسلی است که به‌طور کامل در قرن بیست و یکم متولد شده‌ و با وجود ابر چالش‌های مهمی که با آنها مواجه هستند نشانه‌های خوبی از تاب‌آوری را نشان می‌دهند. کودکان نسل آلفا، که پس از سال ۲۰۱۰ میلادی متولد شده‌اند، با ویژگی‌های منحصر به فردی به دنیای امروز وارد شده‌اند.
به عقیده وی، نسل آلفا در دنیایی دیجیتالی و متصل به هم به دنیا آمده و رشد می‌کند و اغلب آنها را "مینی هزاره‌ها" می‌نامند زیرا فرزندان هزاره‌ها هستند. نسل آلفا به دنبال استقلال و آزادی عمل است و تمایل دارد به آنها اجازه داده شود تا نظرات خود را بیان کنند.
مدرس دانشگاه و پژوهشگر حقوق بین‌الملل کودکان با اشاره به اینکه نسل آلفا به دلیل دسترسی به حجم عظیمی از اطلاعات، از سطح آگاهی و کنجکاوی بالایی برخوردار است، گفت: آنها به دنبال یادگیری مداوم و عمیق در مورد موضوعات مختلف هستند و به یقین انتظارات و توقعات آموزشی آنها نظام تعلیم و تربیت دنیا را مجبور به بازبینی خواهد کرد! نسل آلفا به دنبال اطلاعات جدید و به‌روز است و از این طریق، آگاهی خود را افزایش می‌دهد.
وی یادآورشد: پیش‌بینی می‌شود این نسل در صورتی که شرایط تحقق ظرفیت های آنها فراهم شود در زمینه‌های مختلف از جمله فناوری، کارآفرینی، آموزش، سیاست و فرهنگ تغییرات بزرگی ایجاد کند.
مدرس دانشگاه و پژوهشگر حقوق بین‌الملل کودکان با اشاره به اینکه نسل آلفا به دلیل دسترسی به حجم عظیمی از اطلاعات، از سطح آگاهی و کنجکاوی بالایی برخوردار است، گفت: آنها به دنبال یادگیری مداوم و عمیق در مورد موضوعات مختلف هستند و به یقین انتظارات و توقعات آموزشی آنها نظام تعلیم و تربیت دنیا را مجبور به بازبینی خواهد کرد!
این مدرس دانشگاه و پژوهشگر حقوق بین‌الملل کودکان اضافه کرد: اکنون سوال این است که پس از بررسی کوتاه این نسل جدید از کودکان باید از خودمان بپرسیم که باتوجه به تأثیرات عمیق هوش مصنوعی و رسانه‌های دیجیتال بر زندگی کودکان این نسل که معروف به بومیان دیجیتال هستند، والدین و مربیان چگونه می‌توانند به این نسل در درک و مدیریت اطلاعات کمک کنند و چه ابزارهایی برای این منظور وجود دارد؟
سید ناصری بیان داشت: کودکان نسل الفا در مواجهه با دنیای دیجیتال با چالش‌هایی همچون اطلاعات نادرست، خطرات آنلاین و مشکلات سلامت روان مواجه‌اند. با این حال، هوش مصنوعی می‌تواند ابزاری قوی برای ارتقای سواد رسانه‌ای و یادگیری باشد. حال چه راهکارهای علمی را می‌توان متصور بود؟ به‌عنوان مهمترین راهکار می توان به نقش والدین در آموزش سواد رسانه‌ای اشاره نکرد.
وی ادامه داد: والدین و نهاد خانواده باید به عنوان مربیان اولیه کودکان خود عمل کرده و اقداماتی مانند ۱ - گفت‌وگو در مورد محتوای آنلاین: والدین باید به طور منظم با فرزندان خود درباره محتوای آنلاین صحبت کنند و آن‌ها را به تفکر انتقادی تشویق کنند و ۲ - استفاده از پلتفرم‌های آموزشی: والدین می‌توانند از پلتفرم‌های هوش مصنوعی و منابع آموزشی آنلاین بهره‌مند شوند. به عنوان مثال، پلتفرم‌هایی همانند Khan Academy و Coursera دوره‌های سواد رسانه‌ای را ارائه می‌دهند، می‌تواند در این زمینه مؤثر باشد.
این مدرس دانشگاه و پژوهشگر حقوق بین‌الملل کودکان تصریح کرد: کشورهایی مانند سوئد و استرالیا برنامه‌های جامعی برای آموزش سواد رسانه‌ای در مدارس دارند. در سوئد، مدارس به‌طور خاص به آموزش تفکر انتقادی و تحلیل محتواهای دیجیتال می‌پردازند. این برنامه‌ها شامل شبیه‌سازی‌های آنلاین و فعالیت‌های تعاملی برای تجزیه و تحلیل محتوای رسانه‌ای است. پلتفرم‌هایی همچون ChatGPT و Google AI Tools می‌توانند به کودکان در یادگیری سواد رسانه‌ای کمک کنند. این ابزارها با ارائه‌ محتوای شخصی‌سازی شده و تعامل با کاربران، می‌توانند به یادگیری مؤثرتر و جذاب‌تر کمک کنند.
سیدناصری با بیان اینکه تربیت کودکان باید بر تقویت هوش عاطفی و اجتماعی آن‌ها نیز متمرکز شود، گفت: این نوع هوش به کودکان کمک می‌کند تا در روابط اجتماعی خود موفق باشند و در تعاملات آنلاین با دیگران همدلی و همفکری را پرورش دهند. زندگی کودکان در آینده به شدت تحت تأثیر هوش مصنوعی قرار خواهد گرفت! آن‌ها باید توانایی تحلیل و ارزیابی محتوای موجود را داشته باشند تا از مزایای این فناوری‌ها بهره‌برداری کنند. اگر این نسل به درستی تربیت شود، در آینده می‌توانند به شهروندانی آگاه و مسئول تبدیل شوند.
به گفته وی، آموزش سواد رسانه‌ای به کودکان یاد می‌دهد که به چه چیزهایی اعتماد کنند و پیام‌های تبلیغاتی را شناسایی و ارزیابی کنند. سپس می‌توانند هر چیزی را که می‌بینند یا می‌شنوند بررسی کرده و درباره آن درست تصمیم بگیرند.
ضرورت آموزش سواد رسانه‌ای به کودکان در عصر هوش مصنوعی
مدرس دانشگاه و پژوهشگر حقوق بین‌الملل کودکان با تاکید بر اینکه آموزش سواد رسانه‌ای به کودکان و والدین در عصر هوش‌مصنوعی یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر است، اضافه کرد: با اتخاذ رویکردهای علمی و عملی، می‌توان نسل آلفا و آلفا پلاس را برای مواجهه با چالش‌های آینده آماده کرد. همکاری‌های میان والدین، مدارس و جامعه جهت تقویت سواد رسانه‌ای و هوش اجتماعی این نسل ضروری است.
سیدناصری در پایان چند توصیه به والدین داشت و بیان کرد: این را باید به خاطر بسپاریم که آموزش سواد رسانه ای به کودکان یک‌باره و یک شبه اتفاق نمی‌افتد بلکه باید با فرزندتان از ابتدای دوران کودکی در این‌ باره صحبت کنید. خیلی وقت‌ها می‌توانید صحبت درباره‌ رسانه‌ها را با سوالاتی شروع کنید که باعث می‌شود فرزندتان درباره‌ رسانه‌ها بیشتر فکر کند.
وی یادآورشد: به عنوان مثال می توانید سوال کنید که به‌نظر او هدف سازنده برنامه تلویزیونی که می‌بیند چیست؟ یا بپرسید که فکر می‌کند از ساخت این برنامه چه کسی سود می‌برد. حتی می‌توانید از او بپرسید که مطلبی مطرح‌شده در اینستاگرام و دیگر اپلیکیشن‌های محبوب او درست است یا نه؟ و چطور درباره‌اش تحقیق کنیم. چنین پرسش‌هایی باعث می‌شود کودکان کمی درنگ کرده و به مطالب رسانه‌ها فکر کنند.
این مدرس دانشگاه و پژوهشگر حقوق بین‌الملل کودکان اضافه کرد: کودکان نسل ‌الفا هر روز به اشکال مختلف با رسانه‌ها سروکار دارند و تشخیص این‌که کدام مطلب واقعی است و کدام غیرواقعی برایشان سخت است. به همین دلیل آموزش سواد رسانه‌ای به آنها اهمیت بیشتری دارد. آگاهی به سواد رسانه‌ای یکی از مهارت‌های ضروری زندگی و حق کودک است.
مهمترین چالش‌های آموزش‌وپرورش کوچ‌نشینان و عشایر کشور
امر آموزش و توانمندسازی کودکان عشایر به دلیل ماهیت و سبک زندگی کوچ‌نشینی همواره با چالش‌هایی همچون به‌هم‌ ریختن برنامه‌ریزی‌های درسی، عقب‌افتادگی از اهداف پیش‌بینی شده و ناهماهنگی با روند کلی نظام تعلیم و تربیت کشور روبه‌رو بوده است.
بررسی‌ها نشان می‌دهد مهم‌ترین چالش‌ها و موانع بر سر راه آموزش‌وپرورش عشایر کشور، چالش‌های انگیزشی، بومی و محلی، زیست محیطی و جغرافیایی، برنامه‌ریزی درسی، نظام آموزشی، نیروی انسانی، عدم حمایت مردمی و همچنین مالی و اقتصادی است.
بسیاری از کشورها مانند ایران، به‌ طور مستقیم درگیر تنوع اقوام و فرهنگ‌های مختلف هستند. در طول تاریخ، سه جامعه با ویژگی‌های شهری، روستایی و عشایری در ایران وجود داشته است. مردمان عشایر در مناطق جغرافیایی مختلفی زندگی می‌کنند و در جست‌وجوی آب و مراتع برای حیوانات خود از مکانی به مکان دیگر کوچ می‌کنند.
هر کشوری با توجه به فرهنگ و آداب و رسوم درون خود، برای آموزش‌وپرورش نیز راه و رسم خود را دارد. حتی قومیت‌ها و خرده فرهنگ‌های درون هر کشور نیز با توجه به ارزش‌ها، باورها و سنت‌هایی که در زندگی دارند؛ باید تعلیم و تربیتی مختص خودشان را داشته باشند.
از جمله این خرده‌فرهنگ‌ها در کشور ما که به لحاظ شیوه زندگی کوچ‌نشینی و آداب و رسوم خاص، آموزش‌وپرورش ویژه‌ای را می‌‍‌طلبد، جامعه عشایری است. مردم عشایر، با پیدایش زندگی جدید و گسترش دانش و آگاهی‌های مردم و ضرورت‌های امروزی زندگی همانند سایر گروه‌های جامعه به آموزش و تربیت فرزندان خود اقدام کرده‌اند.
آموزش یکسان و گسترده در سطح مدارس کل کشور یکی از مهمترین اهداف دولت است که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز به عنوان یکی از وظایف اصلی دولت‌ها آورده شده است. این در حالی است که وسعت جغرافیایی از یکسو و کمبود امکانات مادی از سوی دیگر باعث شده تا نظام آموزش مدارس در نقاط روستایی و عشایری تأسیس شود.
یکی از مهمترین چالش‌های بخش عشایری، برنامه‌ریزی درسی است که شامل توزیع ناعادلانه محتوا، عدم انعطاف در برابر شرایط زندگی دانش‌آموزان، ناسازگاری سبک زندگی با برنامه درسی این قشر استاسناد ملی در این باره چه می‌گویند؟
در اسناد بالادستی کشور به آموزش عشایر کوچ‌نشین توجه ویژه‌ای شده است. سند تحول بنیادین آموزش و پرورش به مساله آموزش عشایر و اهمیت آن پرداخته است. به‌طوری که در فصل «هدف‌های عملیاتی و راهکارها» و در محور «تامین و بسط عدالت در برخورداری از فرصت‌های تعلیم و تربیت با کیفیت مناسب با توجه به تفاوت‌های و ویژگی‌های دختران و پسران و مناطق مختلف کشور» بر راهکار «توانمندسازی دانش‌آموزان ساکن در مناطق محروم، روستاها، حاشیه شهرها، عشایرکوچ نشین و همچنین مناطق دو زبانه با نیازهای ویژه، با تاکید بر ایجاد فرصت‌های آموزشی متنوع و با کیفیت» تاکید دارد.
این سند در راهکاری دیگر به «اختصاص ۱۰ و حداکثر ۲۰ درصد از برنامه‌های آموزشی به معرفی حرفه‌ها، هنرها، جغرافیا، آیین و رسوم، نیازها و شرایط اقلیمی و جغرافیایی استان‌ها به ویژه مناطق روستایی و عشایری با رعایت استانداردهای ارتقای کیفیت و تقویت هویت اسلامی-ایرانی دانش‌آموزان در چارچوب ایجاد کارآمدی و تقویت هویت ملی» اشاره دارد.
همچنین در سند برنامه درسی ملی ذیل محور «اصول ناظر بر برنامه‌های درسی و تربیتی» بر «توجه به تفاوت‌ها» تاکید شده و آمده است: برنامه درسی و تربیتی باید ضمن تاکید بر ویژگی‌های مشترک، به تفاوت‌های ناشی از محیط زندگی (شهری، روستایی، عشایری، فرهنگی و جغرافیایی)، جنسیتی و فردی دانش‌آموزان (استعدادها، توانایی‌ها، نیازها، علایق) توجه کرده و از انعطاف لازم برخوردار باشد.
در محوری ذیل مبانی جامعه‌شناختی این سند اشاره شده است: جامعه ایران (شهری، روستایی و عشایری) علاوه بر این که فرهنگ مشترکی دارد، از خرده‌فرهنگ‌های مختلفی نیز تشکیل شده است، برنامه درسی در برخورد با فرهنگ ملی و خرده‌فرهنگ‌ها باید نقش فعال، وحدت‌گرا و تعالی‌بخشی ایفا کند، همچنین پاسخگوی نیازهای متنوع اجتماعی باشد.
به دلیل اهمیت آموزش‌وپرورش و نظام تعلیم و تربیت، مدارس متعددی به‌وجود آمده است که از مهمترین آنها می‌توان به مدارس عشایری اشاره کرد؛ با توجه به اینکه در بحث چالش‌های تعلیم و تربیت کوچ‌نشینان پژوهش‌های متعددی انجام شده، لازم است به این مدارس توجه کافی و لازم شود. در همین راستا «محمد معتمدی‌راد» استادیار گروه آموزش جغرافیای دانشگاه فرهنگیان و همکارانش در پژوهشی با عنوان «مطالعه چالش‌های تعلیم و تربیت کوچ‌نشینان در ایران: مرور سیستماتیک» به این موضوع در قلمرو جغرافیایی کوچ‌نشینان ایران پرداخته‌اند.
این بررسی به شیوه مرور نظام‌مند و با جست‌وجوی کلمات کلیدی شامل «چالش»، «معضل» و «مشکل» به همراه کلمه «مدارس عشایری» و «مدارس کوچ‌نشین» در پایگاه‌های علمی Noormags ،Scholar Google ،SID ،Magiran و پرتال جامع علوم انسانی در فاصله زمانی ۱۳۹۱ تا ۱۴۰۲ در مجلات فارسی انجام شد و در نهایت ۱۱ مقاله فارسی انتخاب و مورد تحلیل قرار گرفت.
تبیین یافته‌ها
مهم‌ترین چالش‌های به‌ دست‌ آمده از این بررسی چالش‌های انگیزشی، بومی و محلی، زیست محیطی و جغرافیایی، برنامه‌ریزی درسی، نظام آموزشی، نیروی انسانی، عدم حمایت مردمی و همچنین مالی و اقتصادی است.
چالش‌های انگیزشی
یکی از انواع چالش‌ها، چالش‌های انگیزشی است که شامل نبود تمایل به تحصیل، منحصر کردن یادگیری به مدرسه، عدم امید به موفقیت تحصیلی و وجود این انگاره ترک تحصیل، سبب موفقیت اقتصادی بهتر می‌شود. انگیزش نقش بسزایی در زندگی تحصیلی، موفقیت افراد، در زمان و تلاشی که برای هر کار اختصاص می‌دهند و پشتکار آنها در انجام وظایف تحصیلی دارد و آنها را قادر می‌سازد تا به درستی با موانعی که در فرایند یادگیری مواجه می‌شوند برخورد کنند.
چالش‌های بومی محلی
بخشی از چالش‌های مدارس عشایری جنبه بومی محلی دارند که از محتواهای فرعی آن می‌توان به غیبت به دلایل کوچ خانواده، تفاخر به دارایی خانواده، نوع معیشت خاص، اولویت قراردادن کوچ دام‌ها نسبت به درس خواندن فرزندان، شیوه زندگی شبانی و اتکای معاش به دامداری اشاره کرد. موضوع‌هایی همچون همبستگی خانوادگی، تعاون در امور زندگی، اصالت‌ها و ارزش‌های متعالی در زندگی و باورها و اعتقادهای ارزشی جامعه عشایری و نوع معیشت آنها در بروز چالش‌های مدارس عشایری تأثیرگذار است.
چالش‌های زیست محیطی و جغرافیایی
از چالش‌های دیگر مدارس عشایری، موارد زیست محیطی و جغرافیایی است که شامل پراکندگی جغرافیایی مدارس، نابرابری مناطق عشایری در برخورداری از آموزش متوسطه، حاشیه‌نشینی، پراکندگی و محرومیت مرزی و جنگی و حمله غارتگران است.
با توجه به شرایط اقلیمی و جغرافیایی سرزمین ایران زندگی عشایری توأم با کوچندگی و دوری از امکانات لازم و کافی است که با توجه به این محدودیت‌ها، مشکلاتی را در زمینه تحصیل عشایر فراهم آورده است.
چالش‌های برنامه‌ریزی درسی
گوشه‌ای دیگر از چالش‌ها، برنامه‌ریزی درسی است که شامل توزیع ناعادلانه محتوا، عدم انعطاف در برابر شرایط زندگی دانش‌آموزان، ناسازگاری سبک زندگی با برنامه درسی عشایری است. برنامه درسی عشایر تنها شامل مواردی همچون خواندن، نوشتن و حساب کردن می‌شود و مسائل اساسی همچون مباحث دامداری، کشاورزی، بهداشتی و به‌طور کل مهارت‌های زندگی در محیط روستایی نمی‌شود؛ تدوین برنامه درسی بر اساس نیازهای اجتماعی و اقتصادی به آنها کمک می‌کند تا در مواجه با چالش‌های زندگی روزمره خود موفق باشند.
مهم‌ترین چالش‌ها در بحث انگیزشی، بومی و محلی، زیست محیطی و جغرافیایی، برنامه‌ریزی درسی، نظام آموزشی، نیروی انسانی، عدم حمایت مردمی و همچنین مالی و اقتصادی استچالش‌های نظام آموزشی
چالش دیگر، نظام آموزشی است که مضامین فرعی مانند طراحی نظام آموزشی کشور بر اساس وضعیت دانش‌آموزان یک جانشین، محدود کردن آموزش به دوره ابتدایی، نبود یک سند و یا منشور در سطح ملی، استانی و منطقه‌ای در خصوص تشخیص و اصلاح الگوی مصرف بهینه را دارد.
نظام آموزشی می‌تواند نقش مهمی در توسعه تحصیلات عشایری ایفا کرده به افراد این جامعه کمک کند تا از فرصت‌های آموزشی بهره‌وری بیشتری کسب کنند و به سطح معرفت و دانش بالاتری دست یابند.
چالش‌های نیروی انسانی
مساله نیروی انسانی یکی از مهم‌ترین چالش‌های مدارس عشایری است که مضامین فرعی آن شامل نبود نیروی انسانی متخصص، عدم توانایی معلمان در استفاده از رسانه، دوباره کاری معلم در آموزش مطالب به دانش‌آموزان می‌شود.
نیروی انسانی با ارائه آموزش‌های عملی و مهارتی به جامعه، افراد را برای فعالیت‌های روستایی و عشایری آماده می‌کنند و نقش حیاتی در انتقال میراث فرهنگی و اجتماعی به نسل‌های آتی دارند و به‌گونه‌ای برقراری تعامل‌های مؤثر در جوامع عشایری را تضمین می‌کند که با توجه به کمبود نیروی انسانی متخصص در مناطق عشایری این مهم محقق نشده است.
چالش‌های عدم حمایت مردمی
بخشی از چالش‌های مدارس عشایری، عدم حمایت مردمی است که شامل عدم مشارکت و همکاری لازم از سوی برخی نهادها و ارگان‌ها و مشارکت نکردن بخش خصوصی است. حمایت مردم در مدارس عشایری می‌توانند به افزایش کیفیت و بهبود روند آموزشی و تعلیمی این مدارس کمک کند و باعث توسعه جامعه محلی و افزایش سطح دانش و فرهنگ در این مناطق شود.
چالش‌های مالی و اقتصادی
از چالش‌های دیگر مدارس عشایری، مسائل مالی و اقتصادی است که شامل نبود سازوکارهای مشخص مالی از مدارس و معلمان و وجود دغدغه‌های مالی، بالا بودن هزینه‌های جاری مدارس ابتدایی عشایری، افزایش فشار برای بهبود سریع وضعیت مالی است. عوامل مالی اقتصادی و مالی می‌تواند تأثیرات عمیق و مهمی در مدارس عشایری داشته باشد و باعث محدودیت در امکانات و کیفیت آموزشی این مدارس شود.
پیشنهادها
بر اساس یافته‌های پژوهش حاضر، پیشنهاد می‌شود ارائه مطالب ویژه بومی و محلی کتاب درسی برای دانش‌آموزان عشایر در اولویت باشد. برای بهبود شرایط آموزشی در مدارس عشایری، ارتقاء زیرساخت‌های آموزشی از جمله ساختمان‌ها، تجهیزات، کتابخانه و اینترنت، امری اساسی است. ارتقاء کیفیت تدریس و افزایش تعداد معلمان ماهر و با تجربه می‌تواند بهبود چشمگیری در عملکرد و تحصیلات دانش‌آموزان داشته باشد.
همچنین اجرای برنامه‌های تربیتی و فرهنگی برای آشنایی دانش‌آموزان با مفاهیم جدید و ارتقاء فرهنگ و اخلاق آنها می‌تواند باعث بهبود چالش‌های مدارس عشایری شود. برای مدارس عشایری می‌توان برنامه‌های آموزشی ویژه و متناسب با نیازها و شرایط خاص آنها ارائه کرد تا دانش‌آموزان بتوانند بهترین منابع آموزشی را استفاده کنند؛ برنامه‌های حمایتی مانند کلاس‌های تقویتی، راهنمایی تحصیلی، مشاوره تحصیلی و تربیتی و دسترسی به منابع آموزشی متنوع می‌تواند به ارتقاء سطح تحصیلی دانش‌آموزان کمک کند.
برای مدارس عشایری که با مشکلات مالی مواجه‌اند، ارائه حمایت‌های مالی از جانب دولت، سازمان‌های غیرانتفاعی و اهداف خیریه نیز می‌تواند بهبود شرایط آموزشی و تحصیلی آنها را تضمین کند.

ارسال دیدگاه شما

عنوان صفحه‌ها
30 شماره آخر
بالای صفحه