روزنامه کائنات
5

گزارش

1404 يکشنبه 7 ارديبهشت - شماره 4816

کائنات از شانس های توافق ایران و امریکا گزارش می دهد

تصمیم بر اساس منافع ملی کشور

 اردشیر مینابی- ایران و آمریکا تاکنون سه دور مذاکرات غیرمستقیم با میانجی‌گری عمان برگزار کرده‌اند. دور نخست این گفت‌وگوها روز شنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۴ در مسقط انجام شد و هر دو طرف فضای مذاکرات را «محترمانه، جدی و سازنده» توصیف کردند. دور دوم مذاکرات نیز روز شنبه ۳۰ فروردین در شهر رم برگزار شد که طرفین ضمن مثبت ارزیابی کردن پیشرفت‌ها، بر ادامه روند گفت‌وگوها تأکید کرده‌اند. دور سوم هم دیروز برگزار شد.
جمهوری اسلامی ایران در جریان این مذاکرات بر «حفظ حقوق هسته‌ای خود»، «لغو مؤثر و پایدار تحریم‌ها» و «ارائه تضمین‌های معتبر از سوی آمریکا» تأکید داشته است. آمریکا نیز بازگشت به مسیر دیپلماسی و دست‌یابی به توافق را در دستور کار خود قرار داده است. در همین حال، اروپا با استقبال محتاطانه و امیدوارانه‌ای، تحولات مذاکرات را گامی رو به جلو ارزیابی کرده و حمایت خود را از روند دیپلماسی اعلام کرده است.
 تنها مسیر ترامپ، توافق است
با ازسرگیری مذاکرات هسته‌ای میان ایالات متحده و ایران، اختلافات درون دولت آمریکا درباره راهبرد مذاکره آشکار شده است. در حالی‌که برخی تندرو‌ها گزینه نظامی را ساده و مؤثر می‌دانند، کارشناسان هشدار می‌دهند که حمله به ایران نه‌تنها پرهزینه و پیچیده است، بلکه موفقیت آن در توقف دائمی برنامه هسته‌ای بعید به‌نظر می‌رسد. بهترین گزینه همچنان دستیابی به توافق دیپلماتیک است، چرا که جنگ، راه‌حلی فاجعه‌بارتر از خود بحران خواهد بود.
اسکات استرگاسیچ پژوهشگر و تحلیلگر حوزه سیاست خارجی اندیشکده دیفنس پریریتیس و سردبیر ارشد نشریه رئالیست ریویودر پایگاه تحلیلی هیل، می نویسد:در حالی‌که مذاکرات میان آمریکا و ایران بر سر آینده برنامه هسته‌ای تهران بار دیگر از سر گرفته شده، نشانه‌هایی از سردرگمی در موضع‌گیری دولت دونالد ترامپ نسبت به چارچوب توافق احتمالی بروز یافته است. استیو ویتکاف، فرستاده ویژه رئیس‌جمهور در امور خاورمیانه، در روز‌های اخیر اظهاراتی متناقض درباره میزان سخت‌گیری آمریکا در این مذاکرات مطرح کرده است.
آیا تندرو‌ها در واشنگتن، توافق را دفن می‌کنند؟
استیو ویتکاف در گفت‌وگویی با شان هَنیتی، مجری شبکه فاکس نیوز که در تاریخ ۱۴ آوریل پخش شد، اعلام کرد که محدودسازی سطح غنی‌سازی اورانیوم ایران به ۳.۶۷ درصد، رقمی به‌مراتب پایین‌تر از آستانه ۹۰ درصدی موردنیاز برای تولید تسلیحات هسته‌ای از جمله گزینه‌های مطرح در دستور کار واشنگتن است. با این حال، تنها یک روز پس از این مصاحبه، او در پیامی در شبکه اجتماعی «ایکس»، لحنی به‌مراتب سخت‌گیرانه‌تر در پیش گرفت و نوشت: «ایران باید برنامه غنی‌سازی و تولید تسلیحات هسته‌ای خود را به‌طور کامل متوقف و برچیند.»
موضع نهایی‌ای که دولت ایالات متحده در قبال مذاکرات با ایران اتخاذ خواهد کرد، نقشی تعیین‌کننده در سرنوشت این گفت‌و‌گو‌ها ایفا می‌کند. در واشنگتن، طیفی از تندرو‌های سیاست خارجی، با بی‌صبری چشم‌انتظار شکست مذاکرات هستند و شکست احتمالی آن را نه تهدید، بلکه فرصتی برای پیشبرد گزینه‌های موردنظر خود می‌دانند. از نگاه این گروه، نیازی به دستیابی به توافق از مسیر دیپلماتیک وجود ندارد، چرا که به‌زعم آنان، راه‌حل جایگزینی برای مهار برنامه هسته‌ای ایران در دسترس است: «بمباران».
آن‌ها گزینه بمباران را هم ساده‌تر و هم کم‌هزینه‌تر تلقی می‌کنند. در همین راستا، لیندزی گراهام، سناتور جمهوری‌خواه از ایالت کارولینای جنوبی، در اظهارنظری در ماه ژانویه، احتمال موفقیت دیپلماسی را «یک در تریلیون» عنوان کرد؛ در حالی که از منظر او، احتمال اثربخشی اقدام نظامی علیه ایران «۹۰ درصد» است.
تام کاتن، سناتور جمهوری‌خواه از ایالت آرکانزاس، در اظهارنظری صریح، نگرانی‌ها درباره پیامد‌های یک درگیری نظامی با ایران را «هیستریک» توصیف کرد و تلاش‌ها برای هشدار نسبت به خطرات چنین گزینه‌ای را بی‌اهمیت جلوه داد. در همین حال، جان فترمن، سناتور دموکرات از ایالت پنسیلوانیا، نیز اعلام کرد که در صورت لزوم، از یک کمپین نظامی برای بمباران ایران حمایت خواهد کرد. نقطه اشتراک در این مواضع، اتکای هر دو جناح به این فرضیه است که اقدام نظامی علیه ایران می‌تواند به توقف برنامه هسته‌ای این کشور منجر شود و در عین حال، از منظر هزینه و پیامدها، قابل‌تحمل و اجرایی است.
توهم پیروزی سریع؛ ایران هدف آسانی نیست
تصور اینکه ایالات متحده بتواند با اتکا به قدرت نظامی برتر خود به‌راحتی کشوری مانند ایران را که در رده کشور‌های دارای توان نظامی متوسط قرار می‌گیرد، در هم بشکند، در نگاه نخست قابل‌درک و از برخی جنبه‌ها حتی موجه به‌نظر می‌رسد. با این حال، در عمل چنین ارزیابی‌ای واقع‌بینانه نیست. نیروی نظامی ایران اگرچه از لحاظ تجهیزات، به‌ویژه در حوزه نیروی هوایی با ضعف‌های جدی مواجه است و همچنان به هواپیما‌های آمریکایی متعلق به دوران جنگ سرد متکی است؛ اما این ضعف‌ها الزاماً به معنای شکست فوری و آسان در برابر یک قدرت بزرگ نظامی نیست.
با این حال، پیروزی‌ای که دونالد ترامپ در صورت درگیری نظامی با ایران به‌دنبال آن است، صرفاً در چارچوب دستاورد‌های عملیاتی تعریف نمی‌شود، بلکه ماهیتی راهبردی دارد. از نگاه او، موفقیت در میدان نبرد زمانی معنا خواهد داشت که به برچیده شدن کامل و دائمی برنامه هسته‌ای ایران بیانجامد؛ هدفی که تحقق آن، در صورت تداوم فعالیت‌های غنی‌سازی تهران، اصلی‌ترین شاخص پیروزی تلقی می‌شود. اما پرسش کلیدی این است: آیا چنین هدفی صرفاً از طریق حملات هوایی قابل دستیابی است؟ پاسخ محتمل، منفی است. اجرای چنین مأموریتی با اتکا به عملیات هوایی، نه تنها از منظر فنی دشوار و پرهزینه است، بلکه موفقیت آن به عوامل متعددی وابسته است که کنترل همه آنها در اختیار واشنگتن نیست. نکته حائز اهمیت آن است که بسیاری از تصمیم‌گیران آمریکایی ابعاد پیچیده و چندلایه این گزینه نظامی را به‌درستی درک نمی‌کنند.
برنامه هسته‌ای ایران مبتنی بر شبکه‌ای از تأسیسات است که در گستره‌ای وسیع، به وسعت بیش از ۱.۶ میلیون کیلومتر مربع در سراسر کشور پراکنده شده‌اند. در چنین شرایطی، هرگونه حمله مؤثر به این زیرساخت‌ها، نیازمند یک کارزار نظامی تمام‌عیار خواهد بود؛ چه از سوی ایالات متحده به‌تنهایی، چه در قالب عملیاتی مشترک با اسرائیل. این عملیات باید به‌صورت گسترده، شبانه‌روزی و در سطح ملی طراحی و اجرا شود؛ حملاتی که نه‌تنها تأسیسات هسته‌ای را هدف قرار می‌دهد، بلکه زیرساخت‌های کلیدی دفاعی و نظامی ایران از جمله سامانه‌های پدافند هوایی، شبکه‌های راداری، فرودگاه‌ها، مراکز فرماندهی و کنترل را نیز شامل می‌شود؛ اهدافی که هدف از انهدام آنها، تضعیف توان پاسخ‌گویی و بازدارندگی ایران است.
زیرزمین‌های مقاوم، آسمان‌های محافظت‌شده: آیا جنگ با ایران اصلاً ممکن است؟
علاوه بر گستردگی جغرافیایی، خود تأسیسات هسته‌ای ایران نیز از سطحی از استحکام و پیچیدگی فنی برخوردارند که عملیات خنثی‌سازی آنها را به امری به‌مراتب دشوارتر از آن‌چه در نگاه نخست به‌نظر می‌رسد، تبدیل می‌کند. در صدر این زیرساخت‌ها، مراکز غنی‌سازی زیرزمینی و مستحکم قرار دارند که به‌گونه‌ای طراحی شده‌اند تا در برابر شدیدترین حملات مقاومت کنند. تحلیل‌ها نشان می‌دهد که برای از کار انداختن کامل حتی یکی از این مراکز، ممکن است چندین نوبت حمله دقیق و پیاپی نیاز باشد؛ حملاتی که هر یک نیازمند عبور از لایه‌های متراکم پدافند هوایی ایران خواهد بود. حتی در صورتی که تأسیسات هسته‌ای ایران و سامانه‌های دفاعی اطراف آنها در یک عملیات نظامی به‌طور کامل از کار بیفتند، این به‌معنای پایان کار نخواهد بود. شواهد و ارزیابی‌ها نشان می‌دهد که احتمال بازسازی سریع این زیرساخت‌ها از سوی ایران بسیار بالاست؛ به‌ویژه در شرایطی که تهران از تجربه‌های گذشته برای تقویت توان مهندسی معکوس خود بهره گرفته است. برای جلوگیری از چنین روندی، صرفاً یک حمله محدود و مقطعی کفایت نخواهد کرد. در این سناریو، حفظ فشار مستمر نظامی و اجرای یک کارزار هوایی طولانی‌مدت ضروری خواهد بود؛ کارزاری که در آن، هرگونه تلاش برای بازسازی یا احیای تأسیسات هسته‌ای باید بلافاصله شناسایی و هدف قرار گیرد.
ناپایداری و ماهیت فرسایشی یک کارزار هوایی بلندمدت، به‌طور طبیعی برخی از تحلیلگران و مقامات را به این جمع‌بندی می‌رساند که تنها راه حل قاطع برای توقف کامل برنامه هسته‌ای ایران، حضور زمینی ارتش ایالات متحده خواهد بود. اما چنین گزینه‌ای، با هر معیار راهبردی یا لجستیکی، اقدامی بسیار عظیم و پرهزینه محسوب می‌شود. ایران کشوری است با جمعیتی که تقریباً سه برابر عراقِ زمان اشغال در سال ۲۰۰۳ برآورد می‌شود. طبق محاسبات نهاد‌های نظامی، برای اشغال کامل خاک ایران، به نیرویی بالغ بر ۱.۶ میلیون سرباز نیاز است؛ رقمی که تقریباً سه برابر بالاترین تعداد نیرو‌های آمریکایی مستقر در اوج جنگ ویتنام به‌شمار می‌آید.
در چنین چارچوبی، حتی یک جنگ محدود با هدف مهار ظرفیت هسته‌ای ایران می‌تواند به‌سرعت به درگیری‌ای بدل شود که به‌مراتب پیچیده‌تر، عمیق‌تر و پرهزینه‌تر از تجربه آمریکا در عراق باشد و در نهایت، واشنگتن را درگیر باتلاقی کند که هیچ پیروزی روشنی در افق آن دیده نمی‌شود.
با این حال، دونالد ترامپ و اعضای کابینه‌اش باید به‌روشنی درک کنند که توسل به گزینه نظامی علیه ایران، می‌تواند پیامد‌هایی به‌مراتب فاجعه‌بارتر از آن‌چه تصور می‌شود، به‌دنبال داشته باشد. هرچند دستیابی به توافق، مطلوب‌ترین مسیر برای مهار بحران به‌شمار می‌آید، اما حتی تداوم وضعیت مبهم و شکننده فعلی نیز نسبت به آغاز یک جنگ گسترده در منطقه خلیج فارس، گزینه‌ای به‌مراتب کم‌هزینه‌تر و واقع‌بینانه‌تر است. در شرایطی که منطقه با ناپایداری‌های فزاینده و تلاقی منافع قدرت‌های بزرگ مواجه است، وارد ساختن ایالات متحده به درگیری نظامی تمام‌عیار با ایران، ریسک‌هایی را در بر دارد که می‌تواند نه‌تنها ثبات منطقه‌ای، بلکه امنیت داخلی آمریکا را نیز با چالش مواجه سازد.
غریزه معامله‌گری ترامپ در مذاکره با ایران نتیجه‌ای مثبت دارد
گاردین در مطلبی به قلم محمد بَزّی، استاد روزنامه‌نگاری در دانشگاه نیویورک و مدیر مرکز خاور نزدیک هاگوپ کِوورکیان نوشت: دونالد ترامپ به‌طور یک‌جانبه ایالات متحده را از توافق هسته‌ای با ایران خارج کرد و تحریم‌هایی را که اقتصاد ایران را فلج کرد، دوباره اعمال نمود. او توافق سال ۲۰۱۵ را که ایران پس از سال‌ها مذاکره با شش قدرت جهانی امضا کرده بود، پاره کرد. طبق آن توافق، تهران برنامه هسته‌ای خود را محدود می‌کرد و در عوض از تحریم‌های بین‌المللی رهایی می‌یافت. ترامپ اصرار داشت که می‌تواند توافقی بهتر از آنچه دولت باراک اوباما به دست آورده، مذاکره کند.
در ادامه این مطلب آمده است: امروز، در دومین دوره ریاست‌جمهوری‌اش، ترامپ مشتاق است توافقی را اصلاح کند که حدود هفت سال پیش آن را نابود کرده بود.
اگرچه سیاست خارجی کلی ترامپ آشفته بوده و متحدان سنتی آمریکا در اروپا و دیگر مناطق را از خود دور کرده، اما او اکنون فرصتی برای رسیدن به توافق با ایران دارد؛ توافقی که جو بایدن از دستیابی به آن ناتوان بود. از زمان خروج ترامپ از توافق اولیه، ایران بیش از هر زمان دیگر به آستانه ساخت سلاح هسته‌ای نزدیک شده است. طبق گزارش آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA)، ایران به اندازه کافی اورانیوم با غنای نزدیک به سطح تسلیحاتی انباشته کرده که برای ساخت شش بمب هسته‌ای کافی است. با این حال، تحلیلگران معتقدند حتی پس از دستیابی به اورانیوم لازم، ایران هنوز به حدود یک سال زمان نیاز دارد تا یک کلاهک هسته‌ای قابل نصب بر موشک بالستیک بسازد.
ماه گذشته، ترامپ نامه‌ای به ایران، ارسال کرد و اعلام کرد که آمریکا مایل به مذاکره برای توافقی جدید است. او سپس تهدیدی علنی کرد که اگر ایران وارد مذاکرات نشود، با «بمباران‌هایی مواجه خواهد شد که هرگز نظیر آن را ندیده است». پس از این تهدید‌ها و اعزام نیرو‌های بیشتر آمریکایی به خاورمیانه، ارتش ایران هشدار داد که در صورت هرگونه حمله، پایگاه‌های آمریکا در منطقه را هدف قرار خواهد داد.
با این وجود، رهبران ایران با مذاکرات غیرمستقیم، نه مستقیم، موافقت کردند. ترامپ استیو ویتکاف، سرمایه‌گذار املاک و فرستاده ویژه خود را برای رهبری تیم مذاکره‌کننده آمریکا به عمان فرستاد تا با مقامات ارشد ایرانی، از جمله وزیر امور خارجه عباس عراقچی، به‌طور غیرمستقیم گفت‌و‌گو کنند. دو دور مذاکره در ماه جاری با میانجی‌گری عمان برگزار شده و تیم‌های مذاکره‌کننده قرار است این آخر هفته دوباره در مسقط، پایتخت عمان، برای گفت‌و‌گو درباره جزئیات فنی توافق احتمالی دیدار کنند.
اگرچه هر دو طرف در هفته‌های اخیر لحن خود را تعدیل کرده‌اند، موانع بزرگی همچنان وجود دارد؛ از جمله تندرو‌ها در تهران و واشنگتن، و همچنین مخالفت دولت راستگرای بنیامین نتانیاهو در اسرائیل، که سال‌ها تلاش کرده روند مذاکرات میان آمریکا و ایران را تضعیف کند. مهم‌ترین مانع، احتمال اصرار دولت ترامپ بر انهدام کامل برنامه هسته‌ای ایران است – مدلی موسوم به «مدل لیبی»، که به حذف برنامه تسلیحات هسته‌ای آن کشور در سال ۲۰۰۳ منجر شد. اما این تصمیم، اهرم فشار معتبری را از معمر قذافی، دیکتاتور وقت لیبی، سلب کرد و در نهایت زمینه‌ساز سرنگونی و کشته شدن او در جریان خیزش‌های بهار عربی در ۲۰۱۱ شد.
برخی از تندرو‌های سیاست خارجی در واشنگتن، از جمله مشاور امنیت ملی ترامپ، مایکل والتز، و وزیر امور خارجه، مارکو روبیو، همچنان خواهان چنین رویکرد حداکثری هستند – رویکردی که بازتاب‌دهنده خواست نتانیاهو است، مبنی بر اینکه ایران باید به‌طور کامل زیرساخت‌های غنی‌سازی خود را از بین ببرد. در صورت پافشاری ترامپ بر این مسیر، مذاکرات احتمالاً فروخواهد پاشید و گزینه حمله نظامی در دستور کار قرار می‌گیرد. ایران صراحتاً اعلام کرده که حاضر نیست برنامه هسته‌ای خود را به‌طور کامل متوقف کند، اما به رویکردی مبتنی بر راستی‌آزمایی – مشابه توافق ۲۰۱۵ – پایبند خواهد بود. آن توافق، محدودیت‌هایی جدی بر توان غنی‌سازی ایران اعمال می‌کرد و تحت نظارت شدید بازرسان بین‌المللی بود. به نظر می‌رسد برخی از مشاوران ترامپ، از جمله ویتکاف و معاون رئیس‌جمهور جی‌دی ونس، از این رویکرد حمایت می‌کنند.
رهبران ایران ظاهراً این پیام را دریافت کرده‌اند – و تلاش کرده‌اند با احترام گذاشتن به ترامپ، او را مجاب کنند. ویتکاف در مصاحبه‌ای با تاکر کارلسون، مجری رسانه‌ای راستگرا، گفت: «من فکر می‌کنم ترامپ می‌خواهد با احترام با ایران برخورد کند. او اگر بتواند، می‌خواهد با آنها اعتماد بسازد.»
در مقاله‌ای که عباس عراقچی، وزیر خارجه ایران، در ۸ آوریل در واشنگتن‌پست منتشر کرد، او مستقیماً خطاب به ترامپ نوشت و شکست مذاکرات قبلی را ناشی از «نبود اراده واقعی در دولت بایدن» دانست. عراقچی با اشاره به میل ترامپ به تبدیل شدن به صلح‌طلبی که جنگ‌های بی‌پایان آمریکا را خاتمه می‌دهد، نوشت: «ما نمی‌توانیم تصور کنیم که پرزیدنت ترامپ بخواهد به رئیس‌جمهور دیگری تبدیل شود که درگیر یک جنگ فاجعه‌بار در خاورمیانه شده است.»
او همچنین به شهرت ترامپ به‌عنوان یک معامله‌گر اشاره کرد و گفت توافقی دیپلماتیک با ایران می‌تواند «فرصتی یک تریلیون دلاری» برای شرکت‌های آمریکایی فراهم آورد. به نظر می‌رسد رهبران ایران دریافته‌اند که ترامپ دوست دارد سیاست خارجی‌اش را به‌عنوان تلاش برای کسب منافع اقتصادی برای آمریکا معرفی کند.
در این شرایط، غریزه معامله‌گری ترامپ و سبک پرخاشگرانه‌اش در مذاکرات می‌تواند به نتیجه‌ای مثبت منجر شود؛ یعنی اجتناب از جنگ با ایران و تضعیف تندرو‌ها در واشنگتن، تهران و تل‌آویو. ترامپ پیشاپیش نسبت به دوره اول ریاست‌جمهوری‌اش موضع ملایم‌تری نسبت به ایران اتخاذ کرده است. در آن دوره، او ایران را بزرگ‌ترین تهدید برای منافع آمریکا در خاورمیانه و بزرگ‌ترین حامی تروریسم دولتی می‌دانست.
ترامپ در آن زمان به دلایل متعددی خواهان نابودی توافق هسته‌ای بود، از جمله این‌که آن را یکی از دستاورد‌های بزرگ اوباما می‌دانست و از آن بیزار بود. مشاورانی نیز در اطراف او بودند که خطر ایران را پررنگ جلوه می‌دادند؛ از جمله ژنرال اچ‌آر مک‌مستر (مشاور امنیت ملی) و جیمز متیس (وزیر دفاع)، که هر دو در عراق با شبه‌نظامیان وابسته به ایران جنگیده بودند. بعداً، ترامپ جان بولتون، نومحافظه‌کار و حامی سرسخت حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ را نیز به‌عنوان مشاور امنیت ملی منصوب کرد.
اما در دوره دوم ریاست‌جمهوری‌اش، ترامپ بیشتر نومحافظه‌کاران را از دولت خود حذف کرده است. او همچنین به این نتیجه رسیده که نتانیاهو ممکن است به‌مانند دوران اوباما و بایدن، بزرگ‌ترین مانع توافق با ایران باشد. اعلام عمومی برنامه مذاکرات جدید با ایران در حالی صورت گرفت که نتانیاهو در کنار ترامپ در کاخ سفید نشسته بود. نخست‌وزیر اسرائیل به واشنگتن سفر کرده بود تا برای محصولات صادراتی اسرائیل از ترامپ معافیت تعرفه‌ای بگیرد، اما در نهایت دست خالی و تحقیرشده بازگشت، چراکه ترامپ در همان جلسه خبر از مذاکره با ایران داد. این اقدام پیام روشنی برای رهبران ایران بود: ترامپ اجازه نخواهد داد نتانیاهو، همچون گذشته، او را تحت‌فشار قرار دهد.
اگر ترامپ در برابر فشار نتانیاهو، جمهوری‌خواهان تندرو و حتی برخی از مشاوران خودش مقاومت کند، ممکن است بتواند توافقی چشمگیر با ایران حاصل کند – و بحرانی را که خودش آغاز کرده بود، پایان دهد.
تصمیمی که تاریخ‌ساز خواهد شد
در صورتی که مذاکرات ادامه پیدا کند و به مرحله ای برسد که سر دوراهی تصمیم به دستیابی به توافق یا دست نیافتن به آن قرار بگیریم، اسرائیل بار دیگر مداخله و برای تخریب مذاکرات تلاش خواهد کرد. در این لحظه ترامپ در یک موقعیت سرنوشت ساز قرار خواهد گرفت یا باید توافق را انتخاب کند و خطر رسیدن به تفاهم با اسرائیل را به جان بخرد یا حمله به ایران را انتخاب کند و تنش کنونی در جهان را به میزان قابل توجهی تشدید کند و میزان قابل توجهی از منافع آمریکا را به خطر بیندازد.
حسین ابراهیم در یادداشتی با عنوان «ایران در مذاکرات عمان: اهرم های قدرت کم نیست» در روزنامه الاخبار چاپ لبنان نوشت: زمانی که گفتگوهای هسته ای ایران و ایالات متحده در سایه تشدید تنش ها در منطقه آغاز شد، این گونه به نظر رسید که آخرین تلاش دو کشور برای سلب مسئولیت از هرگونه اوضاع فاجعه باری است که جنگ گسترده احتمالی به همراه خواهد داشت. در آن زمان تصور غالب این بود که احتمال رسیدن به توافق از طریق این گفتگوها بسیار کم اما فقط دو دور نشست میان هیئت های دو کشور و اظهارنظرهای پس از آن مبنی بر مثبت بودن فضای مذاکره کافی بود برای این که امیدی واقعی به امضای توافق جدید به وجود بیاید.
به واقع جنگ صرفا ابزاری برای رسیدن به هدف سیاسی است و هر یک از دو طرف هر زمان احساس کند بدون این ابزار می تواند به خواسته اش دست یابد، قطعا باری بر دوش کشوری خواهد شد که بر آن اصرار می ورزد. حال اگر منظور جنگی است که به این دو کشور محدود می شود، نزاعی که کشوری مانند ایران درگیر آن شود، چگونه خواهد بود؟ متوسل شدن ایران به گزینه نظامی می تواند تاثیر قابل توجهی بر سیاست های بین المللی بگذارد و به یکی از نزاع های بزرگی تبدیل شود که جهان از زمان جنگ جهانی دوم مشابه آن را ندیده است؛ البته اگر جنگ سال ۱۹۵۳ کره و جنگ کنونی روسیه و اوکراین را کنار بگذاریم.
در اینجا باید این نکته را مدنظر قرار دهیم چنین جنگی درصورت وقوع پس زمینه بحران اوکراین و تنش های روزافزون میان چین و ایالات متحده را به علت جنگ تجاری خواهد داشت. در سایه چنین اوضاعی حمله آمریکا و اسرائیل به ایران تنها خاورمیانه را تحت تاثیر قرار نخواهد داد و عواقب آن گریبانگیر تمام کشورهای جهان خواهد شد. همین یک نکته کافی است برای این که مردم ایران متقاعد شوند که در برابر دشمن سرسختی که می تواند آنان را بدون هیچ مانعی نابود کند، درمانده نیستند.
در چنین شرایطی اوضاع از کنترل اسرائیل خارج می شود. به همین علت اسرائیل نگرانی خود را از احتمال دستیابی تهران و واشنگتن به توافق پنهان نکرد. علاوه بر این هر چه قدر احتمال دستیابی به توافق بیشتر می شود، اسرائیل هم بیشتر به هم می ریزد. برهمین اساس اسرائیل دنبال تخریب مذاکرات است و فقط یک چیز می خواهد و آن این است که ایالات متحده به ایران حمله کند. حتی بنیامین نتانیاهو نخست وزیر دشمن چنین حمله ای را پروژه ای حیاتی برای خود می داند زیرا تاج پادشاهی اسرائیل را برسرش می گذارد و او را از هر نوع پرس و جو معاف می کند.
زمانی که بستر دستیابی به توافق فراهم شود، نتانیاهو قاعدتا نباید بتواند توافق احتمالی میان ایران و ایالات متحده را تخریب کند. تجربه ای وجود دارد که این تخمین را تایید می کند. این تجربه توافق سال ۲۰۱۵ است که نتانیاهو به شدت با آن مخالف بود و آن زمان به کنگره رفت تا مخالفتش را اعلام کند. او باراک اوباما رئیس جمهور وقت آمریکا را به کلی نادیده گرفت با این وجود به رغم همه تلاش هایی که کرد، برسر «طرح جامع اقدام مشترک» {برجام} توافق شد.
اما این بار نتانیاهو نمی تواند به ترامپ پشت کند، به کنگره برود و علیه توافق احتمالی اظهارنظر کند؛ هرچند ترامپ روی قدرت اسرائیل در ایالات متحده حساب هایی باز کرده است. براین اساس دلایل فراوانی وجود دارد که ما را به این باور می رساند که امضای توافق به نفع رئیس جمهور آمریکا است. ترامپ سال ۲۰۱۸ که «طرح جامع اقدام مشترک» را پاره کرد، گفت دنبال دستیابی به توافقی بهتر برای آمریکا و اسرائیل است. این درحالی است که با توجه به تنش هایی که هم اکنون در جهان به وجود آورده است، احتمالا به توافق با تهران نیاز دارد تا بتواند شعار انتخاباتی اش را که «پایان دادن به جنگ ها نه شعله ور کردن آن ها» بود، عملی کند.
در عین حال توافق با ایران می تواند خلیج {فارس} را از فاجعه ای که هیچ کس نمی تواند گستره آن را پیش بینی کند، دور کند. شتاب عربستان برای راهی کردن خالد بن سلمان وزیر دفاع این کشور به ایران برای اعلام مخالفت عربستان با حمله به جمهوری اسلامی ایران نشانه ترس و نگرانی کشورهای منطقه از تبعات وقوع جنگ است. این توافق همچنین می تواند جلوی وقوع بحران عرضه نفت در جهان را بگیرد، همچنین می تواند جلوی گسترش درگیری ها در خاورمیانه را که غرق در خون است، بگیرد و چه بسا افقی برای متوقف شدن جنگ در نوار غزه ترسیم کند و واشنگتن - آنگونه که تا این لحظه به نظر می رسد- از مهلکه بی پایان در یمن خارج شود.
در همین حال ممکن است مقدمات ثبات بلندمدت در خاورمیانه نیز فراهم شود؛ خاورمیانه ای که واشنگتن آن را حوزه نفوذ انحصاری خود می داند و تهران کلید حل بسیاری از مشکلات آن است. براساس همه مواردی که گفته شد، تهران می تواند از موضع قدرت گفتگو کند و برای خود و نیز همه متحدانش از جمله فلسطینی ها دستاوردهایی کسب کند.
به هرحال درصورتی که مذاکرات ادامه پیدا کند و به مرحله ای برسد که سر دوراهی تصمیم به دستیابی به توافق یا دست نیافتن به آن قرار بگیریم، اسرائیل بار دیگر مداخله و برای تخریب مذاکرات تلاش خواهد کرد. در این لحظه ترامپ در یک موقعیت سرنوشت ساز قرار خواهد گرفت یا باید توافق را انتخاب کند و خطر رسیدن به تفاهم با اسرائیل را به جان بخرد یا حمله به ایران را انتخاب کند و تنش کنونی در جهان را به میزان قابل توجهی تشدید کند و میزان قابل توجهی از منافع آمریکا را به خطر بیندازد.
اگر موضع آمریکا تغییر نکند شانس توافق با ایران جدی است
 سفیر پیشین انگلیس در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی معتقد است که اگر موضع ایالات متحده در مذاکرات با ایران، تحت فشارها و القائات رژیم اسرائیل تغییر نکند، شانس دست‌یابی به توافق جدی است.
پیتر جنکینز که بین سال‌های ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۶ نمایندگی انگلیس در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را بر عهده داشت، در گفت‌وگو با خبرنگار ایرنا در لندن، فضای مذاکرات ایران و آمریکا را امیدوارکننده خواند و گفت، توصیف نشست‌های عمان و رم به‌عنوان «موفق»، آغاز گفت‌وگوهای فنی و برنامه‌ریزی برای دیداری دیگر در روز شنبه، همگی نشانه‌هایی مثبت از پیشرفت در مسیر گفت‌وگوهاست.
وی با اشاره به شخصیت رئیس‌جمهوری آمریکا افزود: «اشتیاق دونالد ترامپ برای دستیابی به توافق با ایران، با شخصیت عمل‌گرای او سازگار است و به نظر می‌رسد در مقایسه با مذاکرات گذشته، آمریکا این‌بار کمتر دچار تردید و وسواس در جزئیات باشد.»
جنکینز با بیان اینکه یکی از مسائل کلیدی، موضع واشنگتن درباره حفظ ظرفیت غنی‌سازی اورانیوم از سوی ایران است، تصریح کرد: «این موضوع می‌تواند به عاملی تعیین‌کننده در سرنوشت مذاکرات تبدیل شود، زیرا در جریان گفت‌وگوهای سال‌های ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۵ کاملاً روشن شد که ایران تحت هیچ شرایطی حاضر نیست از حق حاکمیتی خود برای غنی‌سازی صلح‌آمیز اورانیوم صرف‌نظر کند.»
او سپس با اشاره به فضای حاکم بر واشنگتن اظهار داشت: «گزارش‌ها نشان می‌دهد که در دولت ترامپ درباره موضوع غنی‌سازی اختلاف‌نظر وجود دارد. برخی از مشاوران نزدیک رئیس‌جمهوری آمریکا، تحت نفوذ (رژیم) اسرائیل، خواهان حذف کامل زیرساخت‌های غنی‌سازی ایران هستند؛ راه‌حلی که به «مدل لیبی» معروف است و در سال ۲۰۰۴ با انتقال همه سانتریفیوژهای لیبی به آمریکا اجرایی شد.»
سفیر اسبق انگلیس در آژانس ادامه داد: «در مقابل، گروه دیگری در دولت آمریکا، که معاون رئیس‌جمهور و آقای ویتکوف از چهره‌های برجسته آن هستند، بر این باورند که مدل لیبی برای ایران قابل‌پذیرش نیست و پیشنهاد کرده‌اند آمریکا به تعهد ایران برای توقف تولید اورانیوم با غنای بالا بسنده کند»
جنکینز افزود: «شواهد حاکی از آن است که ترامپ با دیدگاه گروه دوم همراه شده است. اگر این موضع‌گیری ادامه یابد، می‌تواند نشانه‌ای امیدوارکننده برای دستیابی به توافق باشد.» او رفع تحریم‌ها را یکی دیگر از عوامل کلیدی در موفقیت مذاکرات دانست و گفت: «ایران به‌درستی خواستار کاهش معنادار و پایدار تحریم‌هاست. گزارش‌هایی از واشنگتن نشان می‌دهد که ترامپ ممکن است برای تحقق این خواسته، از کنگره بخواهد برخی یا همه تحریم‌های موسوم به «تحریم‌های اولیه» علیه ایران را لغو کند. اگر این گزارش‌ها صحت داشته باشد، می‌توان آن را نیز نشانه‌ای‌ دیگر برای امیدواری به توافق دانست»
سفیر اسبق انگلیس در آژانس در همین حال هشدار داد که همراه‌کردن کنگره آمریکا با این روند آسان نخواهد بود، چرا که به گفته او، «اسرائیل از طرق گوناگون نفوذ چشمگیری بر فرایند قانون‌گذاری در ایالات متحده پیدا کرده و در صورت نیاز، از تمام ابزارهای خود برای جلوگیری از لغو تحریم‌های اولیه استفاده خواهد کرد.»
باید بر اساس منافع ملی کشور تصمیم بگیریم
یحیی آل اسحاق، رئیس اتاق مشترک بازرگانی ایران و عراق، در گفت و گویی با خبرگزاری خبرآنلاین، درباره ارزیابی‌اش از فضای مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره تصویب لوایح مرتبط با FATF، بیان کرد: مدت هاست که درباره بحث لوایح مربوط به FATF صحبت شده و تقریبا همه نظرات بیان شده است،در حال حاضر نیز بعد از دستور مقام معظم رهبری، اعضای مجمع بار دیگر این لوایح را بررسی می کنند.
وی ادامه داد: در این میان، دو کنوانسیون پالرمو و CFT، متفاوت از موضوع رابطه سازمان FATF با جمهوری اسلامی است. الان بحث درباره تایید یا عدم تایید این دو بند است. اگر این دو بند تایید شود، جدا از بحث رابطه ایران با این سازمان، نقش مهمی درباره کشورهایی که با آنان تعامل می کنیم، دارد. به طور مثال، ما الآن با کشور عراق ارتباط اقتصادی داریم و در بحث تجارت، حدود ۱۲ میلیارد دلار به صورت رسمی طی مدت ۱۴ سال، به عراق صادرات داشته ایم.
نگرانی عراق از سرمایه گذاری در ایران
وزیر اسبق بازرگانی گفت: اما در بحث سرمایه گذاری بلند مدت در کشور ما، یک ناترازی داریم و صادرات و واردات از عراق نیست. اگر شرایط آنان به گونه ای است که به کالاهای ما نیاز دارند، این شرایط پایدار نیست. برای پایدار بودن شرایط باید میان دو کشور، سرمایه گذاری بلندمدت انجام شود. یعنی یک سری فرصت هایی خالی در رابطه با کالاهایی که به کشور عراق صادر می کنیم، داریم.
آل اسحاق با بیان اینکه کشور عراق می تواند به ایران بیاید و سرمایه گذاری مشترک و بلند مدت در بحث شوینده یا مواد غذایی انجام شود، گفت: یا می تواند در شهرک های صنعتی مناطق آزاد، سرمایه گذاری بلندمدت انجام شود. همکاران ما در عراق نگران سرمایه گذاری در ایران هستند و می گویند که اگر FATF تصویب شود، تکیلف ما هم معلوم می شود که با محدودیت سرمایه گذاری کنیم یا دستمان باز است.
مذاکرات به نتایج مثبتی برسد، خیلی از مسائل تحریم ها حل خواهد شد
این چهره سیاسی اصولگرا تصریح کرد: در کشورهای دیگر هم وضعیت به این شکل است، دولت آقای رئیسی زحمت کشیدند و ما جز ۱۰ عضو رسمی سازمان بریکس شدیم اما در عمل، اگر بخواهیم صادرات داشته باشیم، نگرانی هایی دارند. مثلا کشور هند یا دیگر کشورها تحفظ دارند که قوانین بین‌المللی مانع کار شود. سازمان شانگهای هم همینطور است. اگر تکلیف FATF معلوم شود و از این حالت بشود یا نشود در بیاید، می تواند به نفع سرمایه گذاری بلند مدت باشد.
رئیس اتاق مشترک بازرگانی ایران و عراق درباره ارتباط میان مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا و بررسی لوایح مرتبط با FATF گفت: این دو موضوعات جداگانه ای هستند اما در انتها به هم مربوط هستند. همه این روابط و مذاکرات غیرمستقیم، اگر به نتایج مثبتی برسد، خیلی از مسائل تحریم ها حل خواهد شد. همانطور که گفته شده، مبنای مذاکرات غیرمستقیم بحث استفاده صلح آمیز و فعالیت اتمی ما است و هم بحث رفع تحریم ها.
باید بر اساس منافع ملی کشور تصمیم بگیریم
وی افزود: ما می گوییم اگر همه تحریم ها برداشته شود، شرایط اقتصادی بهتر می شود و باید بر اساس منافع ملی کشور تصمیم بگیریم. خوشبختانه رهبر انقلاب فرمودند که به تیم مذاکره کننده اعتماد دارند و هم تیم آگاهی هستند. اولویت کشور ما معلوم است و هم نتیجه این مذاکرات به رفع تحریم ها کمک می کند.
آل اسحاق درباره نامه نمایندگان مجلس خطاب به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام برای توقف بررسی لوایح مرتبط با FATF گقت: در کشور ما دیدگاه های مختلفی وجود دارد. در مجلس هم به این گونه نیست که همه اعضا با FATF مخالف باشند و احتمالا ۱۵۰ نفر دیگر موافق هستند. در رسانه ها هم موافق و مخالف وجود دارد. فضای جمهوری اسلامی به گونه ای است که به هر صاحب نظری اجازه بیان دیدگاهش را می دهد و ساختاری وجود دارد تا همه حرف ها را بشوند. ان‌شاءالله در مجمع به یک جمع بندی برسند که به نفع مردم تصمیم بگیرند.

 

ارسال دیدگاه شما

عنوان صفحه‌ها
30 شماره آخر
بالای صفحه