روزنامه کائنات
2

سیاست

1404 سه‌شنبه 19 فروردين - شماره 4803

انزوای آمریکا و استقلال راهبردی اروپا

 روابط دو سوی آتلانتیک در پی سیاست‌های تنش‌آفرین دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا، با بحرانی کم‌سابقه روبرو شده که اروپا را از دو جهت حیاتی اقتصادی و امنیتی تحت فشار سنگین قرار داده است. وضع تعرفه‌های تجاری سنگین واشنگتن علیه متحدان اروپایی، اقتصاد این قاره را در آستانه رکود شدید قرار داده و واکنش‌های بی‌سابقه‌ای را از سوی قدرت‌های اقتصادی اروپا به دنبال داشته است.
در همین حال، مواضع اخیر ترامپ مبنی بر کاهش تعهدات دفاعی ایالات متحده در چارچوب ناتو، نگرانی عمیقی را درباره اعتبار و دوام چتر امنیتی واشنگتن در قاره سبز ایجاد کرده و کشورهای اروپایی را به تکاپو برای افزایش بی‌سابقه هزینه‌های نظامی و تقویت توان دفاعی مستقل خود واداشته است.
شکاف پدیدآمده میان دو سوی آتلانتیک صرفاً یک اختلاف گذرا میان واشنگتن و پایتخت‌های اروپایی نیست، بلکه می‌تواند پیامدهایی عمیق بر نظم بین‌المللی آینده بگذارد. پس از دهه‌ها که اتحاد مستحکم آمریکا-اروپا یکی از ارکان اصلی نظام جهانی مبتنی بر مقررات و همکاری بود، اکنون این رکن در حال تزلزل است.
سیاست‌های «نخست آمریکا»ی ترامپ که با خروج از پیمان‌های چندجانبه، جنگ تجاری با متحدان و بی‌اعتنایی به سازوکارهای مشترک همراه بود، باعث شده ایالات متحده تا حد زیادی در صحنه جهانی منزوی شود. وقتی رئیس‌جمهور آمریکا کشورهای اروپایی را «سؤاستفاده‌گر» و «دشمن» خطاب می‌کند و کمک‌های دفاعی واشنگتن را «لطف به متحد ناسپاس» می‌شمارد، طبیعی است که اعتماد متقابل تضعیف شود. این در حالی است که آمریکا از توافق پاریس (مربوط به تغییرات اقلیمی) و توافق هسته‌ای ایران خارج شد و هر دو اقدام، مورد مخالفت شدید اروپایی‌ها بود. همچنین با فلج کردن سازمان تجارت جهانی ضربه‌ای به نظام تجارت چندجانبه وارد کرده که اروپا سال‌ها برای آن سرمایه‌گذاری کرده است. نتیجه این اقدامات، دور شدن آمریکا از جایگاه رهبری سنتی‌اش در جهان آزاد و افزایش احساس عدم اعتماد متحدان است.
تحلیل‌گران معتقدند رویکرد یک‌جانبه و بعضاً تحقیرآمیز دولت ترامپ نسبت به اروپا یک تغییر ساختاری در سیاست خارجی آمریکا بشمار می‌رود، نه صرفاً رفتاری موقتی. این برداشت، اروپا را به این جمع‌بندی رسانده که حتی با تغییر احتمالی دولت در واشنگتن، نمی‌توان به سرعت به وضعیت سابق بازگشت؛ زیرا شکاف بی‌اعتمادی ایجاد شده است. اگر این شکاف ترمیم نشود، آمریکا ممکن است خود را بدون حمایت نزدیک‌ترین دوستانش بیابد و منزوی‌تر شود. در واقع، ادامه این روند می‌تواند به تضعیف جبهه غرب منجر گردد که طی هفتاد سال گذشته مدعی نظم بین‌المللی لیبرال بوده است.
در سمت مقابل، اروپا درس‌های خود را از این دوران فرا گرفته و حرکت به سمت خوداتکایی را آغاز کرده است. برای اروپایی‌ها، دیگر استقلال راهبردی یک بحث نظری یا بلندپروازانه نیست، بلکه به عنوان یک ضرورت عملی جلوه کرده است. مفهوم «استقلال راهبردی» که پیش‌تر بیشتر در محافل آکادمیک مطرح می‌شد، اکنون در اسناد رسمی اتحادیه اروپا نیز جای باز کرده و به بیان صریح مقامات بدل شده است.
اروپایی‌ها دریافته‌اند که برای حفاظت از منافع خود ، چه در تجارت و فناوری و چه در امنیت ، باید توان تصمیم‌گیری و اقدام مستقل داشته باشند. این بدان معناست که اروپا احتمالاً در سال‌های پیش‌رو تلاش خواهد کرد قطب مستقلی در نظام بین‌المللی باشد. برخی نشانه‌های این تغییر رویکرد را می‌توان در امضای توافق‌نامه‌های تجارت آزاد بزرگ میان اتحادیه اروپا و کشورهایی چون ژاپن و کانادا (در زمانی که آمریکا رویکرد حمایت‌گرایی داشت)؛ سرمایه‌گذاری مشترک کشورهای اروپایی در پروژه‌های تسلیحاتی (مانند جنگنده نسل آینده فرانسه-آلمان)؛ و افزایش حضور دیپلماتیک اروپا در مناطقی که قبلاً به آمریکا واگذار شده بود دید. حتی کشور محافظه‌کاری چون آلمان نیز اکنون اذعان دارد که «دیگر این‌طور نیست که ایالات متحده به سادگی ما را حفاظت کند؛ بلکه اروپا باید سرنوشت خود را در دست گیرد». به عبارتی، تضمین امنیت و منافع اروپا در بلندمدت مستلزم کاهش وابستگی به آمریکا است.
البته حرکت به سوی استقلال راهبردی با چالش‌های زیادی همراه خواهد بود. اروپا از حیث سیاسی هنوز در همه مسائل یکصدا نیست و اختلاف‌نظرهایی میان اعضا وجود دارد. همچنین کشورهای اروپایی از نظر تاریخی به رهبری آمریکا خو گرفته‌اند و ترک این عادت نیازمند تغییر ذهنیت نخبگان و افکار عمومی است. اما روندها نشان می‌دهد که هرچه آمریکا به سمت یکجانبه‌گرایی و بی‌اعتنایی به متحدان برود، میل اروپا به همگرایی درونی و خودمختاری بیشتر خواهد شد.
در مجموع، شکاف کم‌سابقه‌ای که در پی سیاست‌ها و مواضع دونالد ترامپ میان آمریکا و اروپا ایجاد شده، دوران جدیدی را در روابط فراآتلانتیک رقم زده است. این شکاف در دو حوزه حساس اقتصاد و امنیت به‌وضوح مشاهده می‌شود؛ جنگ تجاری ترامپ اتحاد اقتصادی دو سوی آتلانتیک را متزلزل کرده و کاهش تعهدات دفاعی آمریکا ستون فقرات امنیتی جهان غرب را لرزانده است.
در این میان، واکنش اروپا ترکیبی از مقاومت متحدانه در برابر فشارها و مقدمات یک استقلال راهبردی بوده است. کشورهای اروپایی ضمن حفظ احترام تاریخی برای اتحاد با آمریکا، نشان داده‌اند که در صورت لزوم آماده‌اند مسیر خود را خواه با ایجاد ائتلاف‌های تجاری جدید برای مقابله با یکجانبه‌گرایی اقتصادی واشنگتن و خواه با تقویت توان دفاعی مشترک برای پر کردن خلأ احتمالی آمریکا در امنیت قاره پیر دنبال کنند.
در نهایت، سرنوشت این شکاف به متغیرهای گوناگونی بستگی دارد؛ از تحولات سیاسی در واشنگتن گرفته (برای مثال این‌که آیا پس از ترامپ، دولت‌های بعدی مسیر آشتی را برمی‌گزینند یا خیر) تا میزان موفقیت اروپایی‌ها در پیشبرد طرح استقلال راهبردی خود. آنچه مسلم است، دوران اتکای مطلق اروپا به آمریکا به پایان رسیده است. اروپا دوران گذار خود را به سمت استقلال آغاز کرده و به نظر می‌رسد که دیگر نمی‌خواهد دنباله‌رو سیاست‌های داخلی واشنگتن باشد. همان‌طور که یکی از مقامات اروپایی اظهار داشت، استقلال برای اروپا دیگر یک انتخاب نیست، بلکه ضرورتی است که دیر یا زود باید محقق شود. این تغییر، همراه با چالش‌ها و فرصت‌هایش، نظم جهانی پساجنگ سرد را وارد مرحله جدیدی خواهد کرد؛ دورانی که دو سوی آتلانتیک آزمون‌ سختی پیش‌رو دارند.

ارسال دیدگاه شما

عنوان صفحه‌ها
30 شماره آخر
بالای صفحه