گزارش
کریم سرخسی- استاد مطالعات خاورمیانه و آسیای مرکزی دانشگاه ملی استرالیا معتقد است که ایران و آمریکا نمیتوانند بدون اجرای اقدامات مؤثر برای اعتمادسازی اولیه به توافق برسند و از آنجا که ترامپ فردی بود که در سال ۲۰۱۸ از برجام خارج شد، اکنون وظیفه اوست که این روند را دوباره آغاز کند. «امین صیقل» استاد مطالعات خاورمیانه و آسیای مرکزی دانشگاه ملی استرالیا طی مطلبی در پایگاه تحلیلی «کانورسیشن» می نویسد: ایالات متحده و ایران بار دیگر در تقابل بر سر برنامه هستهای ایران قرار گرفتهاند. دونالد ترامپ رئیسجمهور ایالات متحده در نامهای از ایران خواست تا برای توافقی جدید مذاکره کند؛ توافقی که جایگزین توافق هستهای سال ۲۰۱۵، موسوم به برنامه جامع اقدام مشترک شود؛ توافقی که بین ایران، ایالات متحده و پنج قدرت جهانی دیگر حاصل شده بود که ترامپ در دوره نخست ریاستجمهوری خود از این توافق خارج شد. ترامپ در نامهاش به ایرانیها ضربالاجلی دوماهه داده و در روزهای اخیر نیز بمبافکنهای B-۲ آمریکا و ناوهای جنگی این کشور برای نمایش قدرت به منطقه اعزام شدهاند. در واکنش، تهران تنها با مذاکره غیرمستقیم موافقت کرده و گفتوگوی مستقیم را تا زمانی که سیاست «فشار حداکثری» از سوی واشنگتن اعمال میشود رد کرده است. ترامپ اعلام کرده است که در صورتی که تهران همچنان به سمت توانمندی نظامی هستهای پیش برود، آمریکا وارد وارد مراحل حساسی خواهد شد، اما مایک والتز، مشاور امنیت ملی ترامپ، پا را فراتر گذاشته و خواستار آن شده که ایران کل برنامه هستهای خود را تعطیل کند. رهبر ایران و فرماندهان نظامی این کشور وعده دادهاند که به هرگونه اقدام نظامی پاسخی سخت خواهند داد و تمام پایگاههای آمریکایی در منطقه را هدف خواهد گرفت. فرانسه، یکی از بازیگران کلیدی در توافق ۲۰۱۵، این هفته اعلام کرد که شکست در دستیابی به توافقی جدید، درگیری نظامی را «تقریباً اجتنابناپذیر» خواهد کرد. با این حال، نشانهای مثبت به چشم میخورد، گزارشها حاکی از آناند که واشنگتن اکنون پیشنهاد ایران برای مذاکرات غیرمستقیم را بهطور جدی در حال بررسی قرار داده و ترامپ نیز حالا این احتمال را مطرح کرده که ایران شاید واقعاً آماده گفتوگوی مستقیم باشد. انتظار حصول نتیجه سریع آن هم برای راضی کردن رئیسجمهوری که صبر کمی دارد سادهلوحانه است بهویژه که ترامپ تحت فشار شدید دوست نزدیکش، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل قرار دارد. نتانیاهو مدتهاست که بر اقدام نظامی بهعنوان بهترین راه برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای، حذف توانمندیهای نظامی آن و کاهش حضور منطقهایاش تأکید دارد. نویسنده این نوشتار در ادامه ادعا می کند که پس از خروج ترامپ از برجام در سال ۲۰۱۸، تهران برنامه هستهای خود را بهطور چشمگیری گسترش داده است، اقدامی که اعتراض دیگر طرفهای توافق یعنی بریتانیا، فرانسه، آلمان، روسیه و چین را برانگیخته است. ایران سانتریفیوژهای پیشرفتهتری نصب کرده و غنیسازی اورانیوم را تا سطح ۶۰ درصد افزایش داده و اکنون ایران در آستانه هستهای شدن قرار دارد. عملیات نظامی شدید اسرائیل علیه متحدان ایران در غزه، لبنان و سوریه و همچنین تبادل مستقیم آتش میان ایران و اسرائیل، برخی از مقامات ایرانی را به این نتیجه رسانده که شاید دستیابی به سلاح هستهای ضروری باشد. از طرف دیگر بی اعتمادی عمیقی از جانب ایران نسبت به ترامپ و بهطور کلی به طبقه سیاسی آمریکا وجود دارد. کمال خرازی، وزیر امور خارجه پیشین و مشاور ارشد رهبر ایران نیز ایالات متحده را به راهاندازی «جنگ روانی» متهم کرده است. عباس عراقچی، وزیر امور خارجه کنونی ایران هم اعلام کرده است که گفتوگوی مستقیم بیفایده خواهد بود، مگر اینکه واشنگتن سیاست فشار حداکثری را کنار بگذارد و این مساله شامل رفع تحریمها نیز میشود. با وجود این بیاعتمادی تاریخی نسبت به آمریکا، تهران پیشنهاد مذاکرات غیرمستقیم را بهعنوان اقدامی مصلحتآمیز مطرح کرده است. اما خواستههای دو طرف همچنان بسیار با هم فاصله دارد: واشنگتن در پایینترین سطح، خواهان آن است که ایران غنیسازی اورانیوم را برای همیشه در سطح ۳.۷٪ همانطور که در توافق ۲۰۱۵ پذیرفته بود محدود کند. همچنین، نظارت دقیق آمریکا و آژانس بینالمللی انرژی اتمی بر برنامه هستهای ایران را خواستار است. تهران در مقابل، حداقل انتظار دارد که آمریکا داراییهای مسدودشده ایران را آزاد کند، همه تحریمها را لغو کند و تضمین دهد که توافق هستهای در آینده توسط دولتهای بعدی آمریکا لغو نخواهد شد. با این حال، هیچکدام از طرفین نمیتوانند بدون اجرای اقدامات مؤثر برای اعتمادسازی اولیه، این مطالبات را برآورده کنند و از آنجا که ترامپ فردی بود که در سال ۲۰۱۸ از برجام خارج شد، اکنون وظیفه اوست که این روند را دوباره آغاز کند. ترامپ میتواند این کار را با به نتیجه رساندن موارد زیر انجام دهد: ۱- آزادسازی داراییهای مسدودشده ایران در آمریکا ۲- لغو برخی تحریمها برای اینکه ایران بتواند کالاهای غیرنظامی از غرب خریداری کند، از جمله هواپیماهای مسافربری از شرکتهای بوئینگ و ایرباس که پس از فروپاشی برجام، قراردادهایشان لغو شد ۳- کنار گذاشتن تهدید حمله نظامی چه از سوی آمریکا، اسرائیل یا هر دو. با توجه به عمق خصومت و بیاعتمادی تاریخی بین دو طرف، احتمال دستیابی به توافقی جدید دور از دسترستر بهنظر میرسد، اما با در نظر گرفتن غیرقابل پیشبینی بودن ترامپ و چالشهای پیشروی ایران، امکان حصول یک توافق، هرچند اندک، کاملاً منتفی نیست. اکنون زمان مذاکره مستقیم و حل مشکلات دیرینه است با امریکا مستقیم مذاکره کنیم یا غیرمستقیم؟فریدون مجلسی کارشناس ارشد سیاست خارجی و تحلیلگر روابط بین الملل گفت: «اساسا چیزی به عنوان مذاکره غیرمستقیم به چه معناست؟ مذاکره یعنی طرفین پشت یک میز مینشینند و صحبت میکنند و به نتیجه میرسند. این روش که طرفین بخواهند بدون حضور مستقیم درباره یک موضوع مهم به نتیجه برسند، منطقی نیست. ما در موقعیت بسیار حساسی قرار داریم و در این موقعیت حساس به مذاکره مستقیم نیاز داریم. ما نمیتوانیم این واقعیت را نادیده بگیریم که تا زمانی که موقعیت خود را در دنیا تثبیت نکرده و توسعه ندهیم، نمیتوانیم درون مرزهای کشور نیز به سمت توسعه حرکت کنیم. اشخاصی که درکی از شرایط موجود سیاست خارجی کشور ندارند، بر طبل عدم مذاکره میکوبند و حتی از شرایطی که رهبری برای مذاکره عادلانه و پایدار تعیین کردهاند، فراتر میروند و میگویند اصلا نیازی به مذاکره نیست. آیا اینها، بعدها مسئولیت سخنان خود را میپذیرند؟» وی در خصوص فشارهای ترامپ بر ایران برای اعمال مذاکره مستقیم با ایران گفت: «هم اکنون نیز ایران تحت فشار است و امتیازات زیادی را داده یا از دست داده است. صدها میلیارد دلار کشور در جریان این وضعیت از بین رفته است. آیا بسته شدن مسیرهای تجاری ایران، مشکلات ناشی از تحریمها و مشکلات در فروش نفت، به ایران خسارت وارد نکرده است؟ حتی بخشی از درگیریهای منطقهای و درگیریها با شبه نظامیان منطقهای که از سوی آمریکا و اسرائیل، طی ماههای اخیر رخ داد، با هدف ضربه زدن به ایران انجام شد. همه اینها چه تاثیری بر وضعیت مردم ما داشت؟ مگر نه این که ناپایداری سیاست خارجی و تنشهای این حوزه بر اقتصاد کشور تاثیر دارد؛ تا جایی که قیمت دلار به ۱۰۰ هزار تومان رسیده است؟ افکار عمومی نیز به سمت تسریع مذاکره و حرکت به سمت مذاکره مستقیم گرایش دارد. علت نوع واکنش مردم نسبت به آخرین انتخابات ریاست جمهوری در کشور نیز کاملا مشخص بود. مردم به آقای پزشکیان رأی دادند با این امید که گشایشی در حوزههای اقتصادی و سیاست خارجی تجربه کنند. مردم رأی دادند که با افکار آنهایی که میگفتند نیازی به روابط خارجی نداریم و مردم میتوانند با لنگ پوشیدن و خوردن یک تکه نان به مبارزه ادامه دهند، مخالفت کنند. مردم ما به دنبال آرامش و ثبات سیاسی و اقتصادی هستند و تمایلی به درگیری با دیگر کشورهای جهان ندارند.» این دیپلمات پیشین ایران در ادامه گفت: «از دید من مذاکره غیرمستقیم اصلا اسم اشتباهی است. چیزی به نام مذاکره غیرمستقیم نداریم. این نوع دیپلماسی را باید «چانه زنی» نام بگذاریم. ما اکنون نیاز به مذاکره مستقیم داریم؛ نه چانه زنی و وقت هدر دادن. برخی تندروها اصلا متوجه تبعات انزوا، عدم مذاکره یا حصارکشی در روابط نیستند. باید به این نکته توجه کنیم که در جهان دیپلماسی، برقراری ارتباط یا عدم ارتباط با دیگر کشورها، مراحلی دارد. در گام نخست، کشوری که با کشور دوم به مشکل برخورد کرده به تذکر نرم دیپلماتیک اکتفا میکند، گام دوم اخطار جدی است. گام سوم، هشدار دادن درباره تبعات بی توجهیهای سیاسی است و در گام چهارم، تهدیدها آغاز میشود. ولی وقتی تهدیدها به جایی نرسد و روابط به سمت خطرناک حرکت کند، در گام پنجم اولتیماتومهایی از جمله اعلان جنگ و گزینه نظامی روی میز قرار میگیرد. چرا ما باید خود را در معرض چنین وضعیتی قرار دهیم؟ چرا صورت مسئله را پاک کرده یا نادیده میگیریم؟ حل صورت مسئله، به حل مشکلات کشور، کمک زیادی میکند.» وی افزود: «مسئله این است که با دست خودمان، نباید کشور را در موضع ضعف کامل و تهدید شوندگی قرار دهیم. اگر میخواهیم تهدید نشویم یا تحت فشار قرار نگیریم، باید مذاکره کنیم. مذاکره به معنای تسلیم نیست؛ بلکه به معنای رو به رو شدن با کشور مقابل و دستیابی به فرصتها و کاهش یا به حداقل رساندن تهدیدها است. چرا برای تصمیم گیری در این زمینه تا این حد تعلل میکنیم؟ آیا منتظریم که اوضاع سیاسی کشور پیچیدهتر شود و خطر جنگ تشدید شود؟ با اتکا به همه این دلایل است که معتقدم اکنون زمان مذاکره مستقیم و رو به رو شدن با مشکلی است که مدت هاست در انتظار حل شدن مانده است.» مردم آنهایی را که دستاوردهای ملت را معامله کنند، نمیبخشند در همین زمینه جبار کوچکی نژاد نماینده اصولگرای مجلس شورای اسلامیگفت: «در رابطه با بحث آمریکا به عنوان رأس دنیای غرب و مذاکره با این کشور، مذاکرات مُدام انجام میشود؛ قبلا هم انجام شده و باز هم انجام میشود. به جز رژیم صهیونیستی که رژیم غیرقانونی اسرائیل هم نامیده میشود، ما با سایر کشورهای جهان باب گفتوگو را باز گذاشتهایم. ما هیچ مانعی نداریم؛ اما این که روشهای مذاکرات، قالب مذاکرات یا خواستهای مذاکرات چه باشد، نکاتی است که مقام معظم رهبری تعیین میکنند. وقتی مقام معظم رهبری میگویند: «مذاکره مستقیم، نه.» این گفته ایشان یک حکم شرعی و یک حکم حکومتی است. ما مذاکره مستقیم نداریم. بلکه میتوانند غیرمستقیم بیایند و صحبتهای خود را مطرح کنند. ترامپ تهدیدهای زیادی علیه ایران مطرح کرده است، اما در بسیاری از موارد این تهدیدها اثرگذار نشد و علیرغم این که ادعا شد مسئولان از این تهدیدها احساس نگرانی خواهند کرد، اما دیدیم که اینطور نشد و مسئولان مشغول انجام وظایف خود هستند.» وی افزود: «اگر قرار باشد مذاکرات مستقیم در دستور کار قرار گیرد، باید مراحلی طی شده و به تایید رهبری برسد. درواقع باید شورای امنیت ملی به عنوان نهادی تصمیم گیر در حوزههای امنیتی و سیاسی، چنین پیشنهادی مطرح کند و سپس مقام معظم رهبری مورد تایید قرار دهند؛ در غیر این صورت سخن و فرمان فعلی رهبری یعنی عدم مذاکره مستقیم ملاک است. اما یک نکته مهم درباره مذاکرات این است که باید همانطور که در میدان فرماندهان نظامی و انتظامی ما ایستادگی میکنند و مانورهای سنگین و مشترکی با چین و روسیه در عمان و خلیج فارس انجام داده و اقتدار خود را به نمایش گذاشتند، در مذاکرات نیز محکم بایستیم و اجازه ندهیم دشمن به حقوق ما تعرض کند. همین رفتار، مانع از این میشود که دشمن به خود اجازه دهد بحث درگیری نظامی را مطرح کند.» این نماینده اصولگرای مجلس در ادامه گفت: «نباید فراموش کنیم که دشمن، دشمن است. ایالات متحده دشمن ۴۶ ساله ما است. حتی قبل از انقلاب هم، آمریکا نسبت به مردم ما خصومت داشت؛ اما حکومت با آمریکا سازش داشت. به هر حال آمریکا یک دشمن کارآزموده است که رسانههای جمعی، تحریم ها، جنگ مستقیم، تعرفهها و ... را در دست دارد و بارها هم از این ابزارها علیه کشورهای مختلف استفاده کرده است. در نتیجه باید دقت بسیار روی پیشنهادات ترامپ انجام شود. آمریکا به هیچ کشوری برای اصلاحات و بازسازی نرفته و هر کجا که رفته تخریب و کشتار به جا گذاشته است. ترامپ هم به دنبال تاراج است نه عمران و آبادانی. آنها که در تیم مذاکره حضور دارند، باید دقت کنند. مردم آنهایی را که بخواهند دستاوردهای ملت را معامله کنند، نمیبخشند. ما گزینه مذاکره غیرمستقیم را داریم؛ به شرط آن که هزینه بیش از حد ندهیم.» آیا آمریکا آخرین شانس دیپلماسی را با ایران از دست میدهد؟ نکند و به مذاکراتی واقعگرایانه تن ندهد، ممکن است ناخواسته مسیر دستیابی ایران به سلاح هستهای را هموار کند. رضا اسدیان، پژوهشگر ارشد دانشکده رسانه و حکمرانی دانشگاه کیئو ژاپن در پایگاه تحلیلی میدل ایست مانیتور، نوشت:ایالات متحده بار دیگر لحن تهدیدآمیز خود علیه ایران و برنامه هستهای این کشور را شدت بخشیده و همزمان، نشانههایی از افزایش آمادگی نظامی در منطقه به چشم میخورد. گزارشهای اطلاعاتی حاکی از آن است که واشنگتن بر شمار جنگندهها و هواپیماهای سوخترسان خود در خاورمیانه افزوده است؛ اقدامی که در چارچوب سیاست «لبه پرتگاه» قابل تحلیل است؛ رویکردی که هدف آن واداشتن تهران به عقبنشینی از برنامه هستهایاش از طریق افزایش فشار و تهدید نظامی است. با این حال، این استراتژی با یک ریسک جدی همراه است: به جای بازداشتن ایران از پیگیری اهداف بلندپروازانه هستهای، ممکن است این پیام را به تهران منتقل کند که تنها راه مقابله با تهدیدهای فزاینده ایالات متحده، عبور از آستانه هستهای و دستیابی به سلاح اتمی است. جمهوری اسلامی ایران طی سالها بارها تأکید کرده که برنامه هستهایاش صرفاً ماهیتی صلحآمیز دارد و در پی تولید سلاح هستهای نیست. آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی حتی با صدور یک فتوای دینی، استفاده از این سلاحها را «حرام» اعلام کرده است. با این حال، در سایه افزایش تهدیدات خارجی، مقامات ارشد ایران اکنون با صراحت بیشتری از احتمال بازنگری در این سیاست سخن میگویند. تازهترین و شاید بیسابقهترین اظهارنظر در این زمینه از سوی علی لاریجانی، رئیس پیشین مجلس شورای اسلامی و یکی از چهرههای نزدیک به رهبری نظام بیان شده است. علی لاریجانی هشدار داد که در صورت حمله ایالات متحده یا اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران، تهران ناگزیر خواهد بود به سمت دستیابی به سلاح هستهای حرکت کند. نکته قابلتوجه آنکه علی لاریجانی این گزینه را خواست و مطالبه مردم ایران معرفی کرد. او تصریح کرد که در چنین سناریویی، ملاحظات امنیت ملی، دولت را به سوی تغییر جهت در سیاست هستهای سوق خواهد داد. دکترین هستهای ایران در مسیر بازنگری تدریجی اگرچه رهبران جمهوری اسلامی در طول سالهای گذشته، همواره دستیابی به سلاح هستهای را مغایر با دکترین استراتژیک جمهوری اسلامی دانستهاند، اما در گفتمان رسمی آنان، طی سالهای اخیر، نشانههایی از یک چرخش تدریجی و معنادار مشاهده میشود. نخستین نشانه جدی و آشکار این تحول در فوریه ۲۰۲۱ نمایان شد؛ زمانی که محمود علوی، وزیر وقت اطلاعات ایران، برای نخستینبار هشدار داد که اگر جمهوری اسلامی در مسیر دستیابی به سلاح هستهای قرار گیرد، مسئولیت آن نه بر عهده ایران، بلکه بر دوش کسانی است که با اعمال فشار، کشور را به این نقطه سوق دادهاند. این اظهارنظر، که در زمان خود بیسابقه تلقی شد، عملاً پیوندی صریح میان تشدید فشارهای خارجی و احتمال تجدیدنظر در دکترین هستهای ایران برقرار میکرد. در مه ۲۰۲۴، کمال خرازی، مشاور ارشد رهبر جمهوری اسلامی و رئیس شورای راهبردی روابط خارجی، در اظهاراتی صریح و کمسابقه تأکید کرد که در صورت حمله به تأسیسات هستهای ایران یا تهدید موجودیتی علیه کشور، تهران «چارهای جز بازنگری در دکترین هستهای خود نخواهد داشت». اما آنچه این تحول را عمیقتر و معنادارتر میسازد، تغییر محسوس در افکار عمومی داخل ایران است. برخلاف سالهای گذشته که جامعه ایران در قبال موضوع سلاح هستهای دیدگاههای متفاوت و بعضاً دوگانهای داشت، نظرسنجی انجامشده توسط مؤسسه «ایرانپُل» در ژوئن ۲۰۲۴ نشان داد که اکثریت شهروندان اکنون از دستیابی کشورشان به تسلیحات هستهای حمایت میکنند. موازنه در حال فروپاشی؛ خاورمیانه در سایه بازدارندگی هستهای ایران در نوامبر ۲۰۲۴، کاظم غریبآبادی، معاون وزیر خارجه هشدار بیپردهای را خطاب به اروپا مطرح کرد: در صورت فعالسازی مکانیسم خودکار تحریمها (مکانیزم ماشه) از سوی تروئیکای اروپایی (شامل فرانسه، آلمان و بریتانیا) و بازگشت تحریمهای سازمان ملل، جمهوری اسلامی ممکن است از معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای خارج شود. این تهدید آشکار، صرفاً یک ابزار دیپلماتیک نبود؛ بلکه بیانگر آمادگی احتمالی تهران برای عبور از آخرین خطوط قرمز در سیاست هستهایاش و ورود به فازی جدید و برگشتناپذیر از برنامه تسلیحات هستهای بود. تجربه تاریخی بارها نشان داده که دولتها، هنگامی که خود را در معرض تهدیدات وجودی میبینند، ممکن است به گزینههای افراطی و پرهزینه روی آورند. اگر تهران به این جمعبندی برسد که بازدارندگی متعارف توان جلوگیری از حملات خارجی را ندارد و مسیر دیپلماسی نیز به بنبست رسیده، احتمال تجدیدنظر در سیاست هستهای بهطرز چشمگیری افزایش خواهد یافت. رهبران جمهوری اسلامی دریافته اند که تهدید لفظی بهتنهایی قادر به مهار واشنگتن یا تلآویو نیست. در غیاب توان بازدارندگی هستهای، ایران در برابر حملات پیشدستانه به زیرساختهای نظامی و دفاعیاش همچنان آسیبپذیر باقی میماند. با این حال، رسیدن ایران به آستانه توانمندی هستهای، حتی بدون عبور رسمی از مرز تسلیح، میتواند موازنه استراتژیک در خاورمیانه را دگرگون کند. تصور دستیابی ایران به ظرفیت بازدارندگی هستهای، بهتنهایی میتواند مداخله نظامی علیه این کشور را به گزینهای فوقالعاده پرریسک و پرهزینه تبدیل کند. استمرار سیاست فشار حداکثری، همراه با امتناع از اتخاذ رویکردی واقعگرایانه و انعطافپذیر در مذاکرات، ممکن است ایران را به سمت نقطهای بیبازگشت سوق دهد. اکنون ایالات متحده در برابر یک دوگانه حیاتی قرار دارد: یا بر مسیر تهدید و اعمال فشار ادامه دهد و در نتیجه با خطر تسریع مسیر هستهای ایران روبهرو شود؛ یا با بازنگری در راهبرد فعلی، مسیر دیپلماسی هدفمند و فوری را انتخاب کند؛ مسیرِ مبتنی بر ارائه مشوقهای روشن و تضمینهای معتبر، که بتواند ایران را به ماندن در چارچوب عدم اشاعه ترغیب کند. آنچه مسلم است، این است که بازی با آتش نمیتواند بهعنوان یک استراتژی پایدار در برابر ایران عمل کند. مجموعه شواهد موجود حکایت از آن دارد که ایران در آستانه بازنگری بنیادین در دکترین هستهای خود قرار گرفته است. از اظهارات صریح مقامهای عالیرتبه گرفته تا چرخش معنادار در افکار عمومی، نشانههای این تغییر مسیر بهوضوح قابل مشاهده است. اگر سیاستهای فعلی ایالات متحده ادامه یابد و تغییری در رویکرد آن حاصل نشود، احتمال عبور ایران از آستانه هستهای نه از موضع جاهطلبی، بلکه از منظر ضرورت راهبردی هر روز بیشتر میشود. اگر واشنگتن واقعاً خواهان جلوگیری از ظهور یک ایران هستهای است، باید از مطالبات حداکثری و سیاستهای یکجانبهگرایانه خود عقبنشینی کند و پیش از آنکه بحران به مرحلهای غیرقابل مهار برسد، وارد مذاکراتی جدی، سریع و مبتنی بر واقعگرایی شود. در غیر این صورت، این احتمال وجود دارد که دقیقاً همان سیاستهایی که قرار بود برنامه هستهای ایران را مهار کنند، به عاملی برای تسریع آن تبدیل شوند و تهدیدی که زمانی صرفاً فرضی تلقی میشد، به واقعیتی استراتژیک و برگشتناپذیر بدل شود. استراتژی آمریکا «افزایش تنش برای کاهش تنش» است پایگاه تحلیلی «زیرو مدیا» آمریکا در مطلبی به قلم «ایان برمر» نوشت: ایالات متحده کمپین «فشار حداکثری» علیه ایران را تشدید کرده است. در این مطلب ادعا شده که دونالد ترامپ در نامهای که اوایل ماه مارس برای ایران ارسال کرد به تهران اولتیماتوم داد که «طی دو ماه با آمریکا به توافق هستهای جدیدی برسید وگرنه با اقدام نظامی مستقیم روبهرو خواهید شد.» در این نامه به میانجیگری امارات متحده عربی که نمایندگانش حامل پیام بودند، ترجیح ترامپ برای راهحل دیپلماتیک ابراز شده بود. در این نامه ترامپ گفته بود که ترجیح میدهم توافقی صلحآمیز داشته باشیم تا گزینه دیگر. در سه هفتهای که ایران صرف بررسی چگونگی پاسخدهی به نامه ترامپ کردند، آمریکا فشارها را افزایش داد. ابتدا، حملات هوایی سنگینی علیه یمن، متحد ایران در منطقه آغاز شد و تا امروز ادامه دارد. سپس، آمریکا برای نخستینبار تحریمهایی علیه شرکتهای چینی خریدار نفت خام ایران را اعمال کرد. در روزهای اخیر نیز ارتش آمریکا یک ناوگان بمبافکن پنهانکار B-2 را به پایگاه «دیهگو گارسیا» در اقیانوس هند، در نزدیکی ایران و یمن، منتقل کرد. ایران نهایتاً بهطور رسمی از طریق عمان، میانجی ترجیحیاش، مذاکرات مستقیم با آمریکا را رد کرد. مسعود پزشکیان اعلام کرد که جمهوری اسلامی تا زمانی که سیاست فشار حداکثری برقرار باشد، حاضر به گفتوگوی مستقیم با دولت ترامپ نیست، اما تمایل دارد از طریق عمان وارد مذاکره غیرمستقیم با واشنگتن شود. آیا اولتیماتوم ترامپ الزاماً به رویارویی منجر خواهد شد؟ نه الزاماً، در واقع استراتژی ترامپ «افزایش تنش برای کاهش تنش» است.اما اینکه ضربالاجل دوماهه ترامپ برای رسیدن به توافق نهایی است یا صرفاً آغاز مذاکرات، هنوز مشخص نیست. در هر صورت، بعید است بهویژه پس از خروج یکجانبه ترامپ از توافق هستهای در ۲۰۱۸، دو طرفی که چنین بیاعتمادی عمیقی به یکدیگر دارند بتوانند در چند هفته یا حتی چند ماه بر سر مسائلی چون برنامه هستهای ایران و حمایت از نیروهای تحت حمایت ایران در منطقهای به توافق برسند. اما آیا این یعنی اولتیماتوم ترامپ الزاماً به رویارویی منجر خواهد شد؟ نه الزاماً. در واقع، استراتژی ترامپ «افزایش تنش برای کاهش تنش» است. در حالی که ساختار اطلاعاتی آمریکا میگوید ایران در حال ساخت سلاح هستهای نیست با این حال دولتهای اروپایی مدتهاست هشدار دادهاند که اگر ایران تا تابستان فعالیتهای غنیسازیاش را مهار نکند، تحریمهای سازمان ملل که در قالب برجام برداشته شده بودند را باز میگردانند، اقدامی که باید پیش از انقضای برجام در اکتبر انجام شود، چون پس از آن امکان حقوقیاش از بین میرود. از طرف دیگر ایران تهدید کرده که در صورت اعمال این تحریمها از پیمان عدم اشاعه سلاحهای هستهای خارج میشود. با این حال، هم ترامپ و هم ایران ترجیح میدهند در کوتاهمدت از رویارویی نظامی پرهیز کنند. ائتلاف سیاسی ترامپ شامل هم تندروهای سنتی جمهوریخواه و هم انزواطلبان است، مخالف ورود ایالات متحده به جنگهای بیپایان جدید هستند. اگرچه چهرههایی مانند مارکو روبیو، وزیر خارجه، مایک والتز، مشاور امنیت ملی و پیت هگست، وزیر دفاع آمریکا از رویکرد تهاجمیتری در قبال جمهوری اسلامی حمایت میکنند، اما هیچیک از آنها مسئول مستقیم پرونده ایران نیستند؛ این مسئولیت بر عهده استیو ویتکوف، فرستاده ویژه ترامپ در خاورمیانه و چهرهای غیررسمی و متمایل به خویشتنداری است. مهمتر اینکه، ترامپ با شعار صلحطلبی به میدان آمد و بارها ترجیح خود به توافق را اعلام کرده، چون معتقد است هرگونه حمله نظامی به ایران میتواند آمریکا را وارد جنگی نامحبوب کند که منابع داخلی را منحرف کرده، به منافع دوستانش در خلیج فارس آسیب بزند و سود سیاسی کمی داشته باشد. «جِیدی ونس»، معاون رئیسجمهور ترامپ و از چهرههای برجسته طیفی که شعار ترامپ برای احیای قدرت آمریکا را دنبال می کنند نیز در چت گروهی فاششده هشدار داده بود که حمله به یمن برای کمک به اروپاییها میتواند قیمت نفت را بالا ببرد، چیزی که باید از آن اجتناب کرد. در سوی دیگر، ایران نیز به دنبال توافقی است که تحریمها را کاهش دهد. نویسنده این مطلب در پایان ادعا میکند که تهدید به بروز بحران در اواخر سال جاری، فرصتی برای ترامپ فراهم میکند تا ایران را برای ارائه امتیازاتی تحت فشار قرار دهد که به او امکان دهد ادعای پیشرفت کند و از بازگشت تحریمها جلوگیری کند اما با توجه به تحولات منطقه ایران بهسختی حاضر خواهد بود امتیاز زیادی بدهد. تنها بخش از برنامه هستهای که شاید بتواند روی آن مصالحه کند، ذخیره اورانیوم با غنای ۶۰ درصد است که ممکن است تهران حاضر به توقف آن شود. در حالی که دستیابی به توافقی اساسی تا پیش از تابستان بعید است، تمایل متقابل دو طرف به پرهیز از تشدید تنش نشان میدهد که ترامپ احتمالاً به امتیازات محدود اما عملی ایران پاسخ مثبت خواهد داد. ایران و استانداردهای متناقض غرب در مقابل برنامه هستهای کشورها غرب به رهبری ایالات متحده هرگز سیاستی یکپارچه، مشترک، اصولی، عادلانه، منصفانه و متوازن در امور هستهای جهانی نداشته است. روزنامه «نیشن» پاکستان در مطلبی مینویسد: گسترش سلاحهای هستهای، در مجموع، تابعی از منافع ملی بلندمدت قدرتهای بزرگ جهانی، بهویژه غرب به رهبری ایالات متحده بوده است. سیاستهای آنها نسبت به برنامه های هستهای کشورهای ضعیفتر، معمولاً بر اساس منافع حیاتی ملیشان یا الزامات ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیک آن روز تعریف شدهاند. هرگز هیچ استاندارد بینالمللی غیرقابل مذاکرهای در مورد اشاعه هستهای وجود نداشته یا مورد پایبندی کامل قرار نگرفته است. اصولی نظیر اخلاق، بیطرفی، یکنواختی، انصاف، برابری و عدالت در مسائل هستهای یا اصلاً وجود نداشتهاند یا در بهترین حالت، وضعیتی بهشدت تأسفبار داشتهاند. این قدرتهای بزرگ، بهویژه غرب تحت رهبری آمریکا، در عبور برخی کشورها از مرز ممنوعه هستهای، بهطور مستقیم یا غیرمستقیم همدست و شریک بودهاند. در واقع، این بهاصطلاح سیاست بیشتر بر پایه متغیرها و استثناها استوار بوده تا اصول، ارزشها و قواعدی ثابت و تغییرناپذیر. رویکرد غرب تحت رهبری آمریکا در قبال چهار کشور دارای سلاح هستهای که عضو انپیتی نیستند تابع ملاحظات ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیک بوده است.بیثباتی در اجرای این سیاست، به گسترش بیشتر تسلیحات هستهای دامن زده است؛ روندی که جهان هنوز پایان آن را ندیده و همچنان کشورهایی در صف دستیابی به این توانمندی قرار دارند. جای تعجب ندارد که رویکرد غرب تحت رهبری آمریکا در قبال چهار کشور دارای سلاح هستهای که عضو انپیتی نیستند، بیش از آنکه از نگرانی نسبت به پیامدهای اشاعه کنترلنشده سلاحهای هستهای ناشی شود، تابع ملاحظات ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیک بوده است. اسرائیل، در گذشته و در حال حاضر از سوی غرب تحت رهبری آمریکا در برنامه تسلیحات هستهایاش مورد حمایت قرار گرفته است. این حمایت شامل پشتیبانی عملیاتی، ارائه جدیدترین فناوریهای پیشرفته، سامانههای تسلیحاتی، تجهیزات، آموزش، تبادل اطلاعات راهبردی و تاکتیکی، تصاویر ماهوارهای، اطلاعات انسانی و الکترونیکی و همچنین حمایت پایدار اقتصادی، نظامی، سیاسی و دیپلماتیک بوده است که یک بسته کامل امنیتی و توسعهای در این زمینه بهنظر میرسد. یک اسرائیلِ مجهز به سلاح هستهای با برتری نظامی، کمک بزرگی به تأمین منافع حیاتی غرب در منطقه خاورمیانه بزرگ و فراتر از آن میکند. هند، نخستین و اصلیترین کشور اشاعهدهنده سلاحهای هستهای است. این کشور در سال ۱۹۷۴ به بمب هستهای دست یافت. بعدها، هند در پرونده خط لوله گاز ایران-پاکستان-هند، توانست با مهارت با آمریکا وارد معامله شود و رئیس جمهور جورج بوش را متقاعد کند تا توافق هستهای غیرنظامی با آن امضا کند. این توافق به هند اجازه داد برنامههای هستهای نظامی و غیرنظامیاش را از یکدیگر تفکیک کند و بدون هیچ نظارت یا بازرسی یا انتقاد بینالمللی، به انباشت سریع مواد شکافتپذیر ادامه دهد. در این روند، همچنین به بازار تجارت مواد هستهای نیز دسترسی یافت، اگرچه تلاشهایش برای عضویت در گروه «تأمینکنندگان هستهای» همواره با مخالفت چین مواجه شده است. هند همچنین دارای برنامهای بسیار فعال و در حال گسترش در زمینه موشکهای بالستیک است. تهاجم شوروی به افغانستان فرصت ژئوپلیتیکی و محیطی برای پاکستان فراهم کرد تا برنامه هستهای خود را پیش ببرد و به سرانجام برساند. هند با آزمایشهای هستهای خود در می ۱۹۹۸، توازن راهبردی در جنوب آسیا را بهطور جدی برهم زد و پاکستان را وادار کرد که برای مقابله با تهدید وجودی ناشی از این آزمایشها، بهسرعت اقدام کرده و این توازن استراتژیک را بازسازی کند. آزمایشهای هستهای هند، پیامدها و نتایج ناخواستهای نیز داشت؛ آنها باعث ایجاد همان فضای راهبردی نادری شدند که پاکستان برای هستهای شدن بهشدت به آن نیاز داشت. اگر هند در سال ۱۹۹۸ آزمایش هستهای انجام نمیداد، پاکستان احتمالاً برای ایجاد توجیه راهبردی لازم برای آزمایش هستهای با مشکلات فراوانی مواجه میشد. پس از آن، برنامه هستهای پاکستان بهسرعت پیشرفت کرده است. اکنون، پاکستان نهتنها توازن راهبردی را در جنوب آسیا حفظ کرده، بلکه یک توان بازدارندگی معتبر و تمامعیار را نیز ایجاد کرده است. اکنون غرب به رهبری آمریکا باید با پرونده هستهای ایران روبهرو شده است. ایران و گروه ۱+۵، یعنی پنج عضو دائم شورای امنیت بههمراه آلمان و اتحادیه اروپا در ۱۴ ژوئیه ۲۰۱۵ «برنامه جامع اقدام مشترک» را در وین نهایی کردند. هدف این توافق، محدودسازی برنامه هستهای ایران در ازای کاهش تحریمها و امتیازات دیگر بود. پرزیدنت ترامپ در سال ۲۰۱۸ بهطور یکجانبه از برجام خارج شد و تحریمهایی طاقتفرسا در قالب سیاست «فشار حداکثری» را اعمال کرد. این تحریمها شامل همه کشورها و شرکتهایی میشد که با ایران دادوستد داشتند و همچنین ایران را از نظام مالی بینالمللی جدا کرد، این اقدام مفاد اقتصادی برجام را عملاً بیاثر کرد. بهنظر میرسد برنامه هستهای ایران از خروج خودخواهانه ترامپ از برجام بیشترین سود را برده باشد.با این حال، بهنظر میرسد برنامه هستهای ایران از خروج خودخواهانه ترامپ از برجام بیشترین سود را برده باشد. میتوان گفت این تصمیم به ایران زمان حیاتی داد تا برنامه هستهایاش را بیشتر پیش ببرد، برنامهای که ایران همچنان تأکید میکند هدفش تسلیحاتی نیست. گزارشهای رسانهای حاکی از آن است که ایران به سطح غنیسازی ۶۰ درصد دست یافته است اما غنیسازی فرآیندی پویاست و تصور اینکه در نقطهای متوقف شود، چندان عاقلانه نیست. این وضعیت ممکن است ایران را فراتر از مرحلهای قرار داده باشد که بتوان آن را بهراحتی وادار به تسلیم، تحریم، یا بازداشتن از عبور از خط قرمزها کند. ایران اکنون نسبت به دوران نخست ریاستجمهوری ترامپ در موقعیتی بهمراتب قویتر و بهتر برای مذاکره قرار دارد. هرگونه اقدام نظامی علیه تأسیسات هستهای ایران میتواند به حملات متقابل احتمالی علیه سایتهای هستهای اسرائیل منجر شود و این میتواند پیامدهایی فاجعهبار برای منطقه و کل جهان داشته باشد. ترامپ شاید در نهایت احساس کند که بهتر است بهجای اقدام نظامی، بهدنبال توافقی صلحآمیز، جامع، چندجانبه، گسترده و سودمند با ایران باشد. غرب به رهبری ایالات متحده هرگز سیاستی یکپارچه، مشترک، اصولی، عادلانه، منصفانه و متوازن در امور هستهای جهانی نداشته است. این مسئله باعث شده چندین کشور دیگر نیز به توانمندی تسلیحات هستهای دست یابند. غرب، دستیابی اسرائیل و هند را پذیرفته و تشویق کرده، پاکستان را تحریم کرده و نسبت به کره شمالی شدیداً انتقادی و خصمانه برخورد کرده است. اکنون نیز، در برابر ایران سرگردان و بلاتکلیف است و این در حالی است که ایران ممکن است از مقایسه سرنوشت متضاد اوکراین که سلاح هستهای نداشت و کره شمالی که دارد، درسهای درستی بگیرد.