گزارش
محبوبه عربانی - دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده بامداد چهارشنبه ( ۱۷ بهمن ماه ۱۴۰۳) به وقت تهران در حالی که رو به خبرنگاران حاضر در اتاق بیضی شکل کاخ سفید، از عدم تمایل خود برای امضای بخشنامه «سیاست فشار حداکثری» و علاقهاش به مردم ایران سخن میگفت، بار دیگر تمامی آنچه را در دور نخست ریاست جمهوری خود علیه ملت ایران اعمال کرده بود، احیا کرد. رئیس جمهور آمریکا همچنین در حالی که در جریان نشست خبری با بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی مردم ایران را «شگفتانگیز، سخت کوش و زیبا» توصیف کرده بود، در بخشنامه خود بار دیگر وزارت خزانه داری این کشور را ملزم کرد تا «حداکثر فشار اقتصادی» را از طریق «تحریم یا اعمال مکانیسمهای اجرایی» بر تهران وارد کند. براساس این بخشنامه، ترامپ از کمپینی سخن گفته است که هدفش، «به صفر رساندن صادرات نفت ایران» است. هرچند پیشبینی سیاستهای دونالد ترامپ در دوم ریاست جمهوری، کاری سختی نبود و مقامات کشور از جمله وزیر امور خارجه بارها نکاتی را در این رابطه مطرح کرده بودند اما گهگاهی این گمانه نیز به گوش میرسید که شاید ترامپ سال ۲۰۲۵، حداقل به این واقعیت پی برده باشد که سیاستی که در دور نخست علیه جمهوری اسلامی ایران اعمال کرده بود با شکست مواجه شده و تنها به پیشرفت بیش از پیش برنامه هستهای ایران و تمایل بیشتر تهران به شرق گرایی انجامیده است. با این حال گویا تنها نشانه از باتجربه شدن رئیس جمهور ایالات متحده این است که به جای آنکه در کنار اعمال سیاستهای خصمانه، از ملت ایران با عنوان «ملت تروریست» یاد کند، در کلام آنها را «زیبا» بنامد اما در عمل، سختترین تحریمها را علیه شان اعمال کند. کاهش احتمال بازگشت ایران به مذاکرات با افزایش فشار آمریکا در همین ارتباط اندیشکده «شورای امور جهانی خاورمیانه» در گزارش خود با اشاره به اینکه اگر دولت جدید دونالد ترامپ فشارها علیه ایران را تشدید کند، احتمال بازگشت این کشور به مذاکرات کاهش خواهد یافت، نوشت: تا زمانی که دیپلماسی بر مبنای احترام متقابل و اصل «اعتماد اما راستیآزمایی» محور سیاست آمریکا در قبال ایران نشود، پیشرفت معناداری در وضعیت فعلی حاصل نخواهد شد. اندیشکده قطری «شورای امور جهانی خاورمیانه» در گزارشی با عنوان «فشار حداکثری بر ایران، نتایج حداقلی» می نویسد: یکی از مسائل کلیدی سیاست خارجی که دونالد ترامپ در دور دوم ریاست جمهوری خود با آن مواجه است، چالشها با ایران است. در همین راستا، ترامپ سیاست «فشار حداکثری» را که در دوره قبلی او ویژگی اصلی رویکردش نسبت به ایران بود، احیا کرده است. همزمان، سیاستمداران تندرو در واشنگتن دولت را ترغیب میکنند تا فرانسه، آلمان و انگلیس، اعضای گروه ۱+۵ که در سال ۲۰۱۵ توافق هستهای را امضا کردند را قانع سازد که مکانیسم بازگرداندن قطعنامه های شورای امنیت علیه ایران موسوم به اسنپ بک را فعال کرده و تحریمهای این شورا را علیه ایران مجدداً اعمال کنند. به نظر می رسد تمام این اقدامات با هدف بازگرداندن ایران به میز مذاکره از موضعی ضعیفتر انجام می شود. البته که تجربه نشان داده دیپلماسی زور، نهتنها تأثیر معکوس داشته، بلکه موجب افزایش نگرانیهای امنیتی ایران شده و این کشور را به استفاده از تمام گزینههای موجود برای مقابله با منافع آمریکا در منطقه تحریک میکند. این موضوع به ویژه زمانی صادق است که دیپلماسی زور با هدف تضعیف امنیت ملی و قدرت بازدارندگی ایران صورت می گیرد. در عوض، رویکردی ضروری است که پیچیدگیهای و بحران امنیتی بین ایران و آمریکا را تشدید نکند، بحرانی که هر دو کشور را در بنبستی نامتقارن و دائمی گرفتار کرده است. تحولات منطقه باعث شده تا تهران به این نتیجه برسد که تنها راه جلوگیری از جنگ و تهدیدها، افزایش قدرت است. درک دیدگاه تهران سیاست خارجی ایران طی قرن گذشته تحت تأثیر جنگها، انقلابها، کودتاها، قیامها و تحریمهایی شکل گرفته که اغلب با مداخله یا نفوذ مستقیم غرب بهویژه ایالات متحده، همراه بوده است. این پیشینه تاریخی باعث شده که ایران به شدت نسبت به دخالت خارجی و استفاده از زور حساس بوده و پیشگیری از آن، محور اصلی نگرش سیاست خارجی این کشور قرار گیرد. طی دو دهه گذشته، تحولات ژئوپلیتیکی در منطقه که با حملات نظامی و اشغال افغانستان در سال ۲۰۰۱ و عراق در ۲۰۰۳ توسط آمریکا آغاز شد و سپس با قیامهای عربی در ۲۰۱۰ ادامه یافت، بهعنوان تهدیدی جدی علیه امنیت و تمامیت ارضی ایران تلقی شده است. این موضوع در سخنان رهبر ایران نیز مشهود است که تأکید دارد تنها راه جلوگیری از جنگ و تهدیدها، افزایش قدرت است. بر این اساس، ایران بر توسعه استقلال سیاسی و نظامی خود، پیشرفت برنامه هستهای و گسترش نفوذ منطقهای متمرکز شده است. تحولات اخیر مانند درگیری مستقیم با اسرائیل، حملات گسترده اسرائیل به حزبالله، سرنگونی دولت اسد در سوریه و حملات به حوثیها در یمن، بیش از پیش مقامات ایرانی را متقاعد کرده که امنیت کشور در معرض تهدید است و طرحی گسترده برای تضعیف حاکمیت ایران در جریان است. علاوه بر این، تهران آمریکا را مسئول خروج از برجام و اجرای سیاست «فشار حداکثری» میداند. ایران این سیاست را تلاشی برای تغییر رژیم یا دستکم محدودسازی توانایی این کشور در دفاع از خود تلقی میکند. اگر دولت جدید ترامپ فشارها را تشدید کند، احتمال بازگشت ایران به مذاکرات کاهش خواهد یافت و این کشور به اتخاذ رویکردی تهاجمیتر روی خواهد آورد. سیاستی شکستخورده و پیامدهای آن برجام، که در سال ۲۰۱۵ به امضا رسید، یکی از معدود موفقیتهای دیپلماتیک در تاریخ طولانی تقابل میان ایران و آمریکا بود. تصمیم ترامپ در سال ۲۰۱۸ برای خروج یکجانبه از این توافق و اعمال تحریمهای گسترده اقتصادی، در نهایت برای محدودسازی برنامه هستهای ایران نتیجه معکوس داشت. در پی این اقدام، ایران سطح غنیسازی اورانیوم خود را از کمتر از ۴ درصد به بیش از ۶۰ درصد افزایش داد. علاوه بر این، ایران پیشرفت چشمگیری در فناوری موشکی و ماهوارهای خود به دست آورد و سامانههای پهپادیاش تا حد زیادی پیشرفت کرد. علاوه بر این، در حالی که ساختار «دفاع پیشروی» ایران در منطقه در ماههای اخیر تضعیف شده، توانایی این کشور در این حوزه تا حدودی حفظ شده است. وزیر امور خارجه ایران، عباس عراقچی، اخیراً هشدار داده که حمله به تأسیسات هستهای ایران میتواند به فاجعهای برای کل منطقه منجر شود. نویسنده در ادامه ادعا میکند که «ایران اگرچه فاقد توانایی نظامی و تکنولوژیکی لازم برای مقابله مستقیم با آمریکا و اسرائیل است»، اما ابزارهای بازدارندگی متعددی دارد، از جمله: تسریع برنامه هستهای، نزدیکی بیشتر به روسیه و چین و اتخاذ جنگ نامتقارن علیه منافع آمریکا و متحدانش. ایران همچنین میتواند از کنترل خود بر تنگه هرمز برای مختلسازی تجارت جهانی استفاده کند. این تنگه نقشی حیاتی در دکترین امنیتی ایران دارد و تهران بارها تهدید کرده که در صورت به خطر افتادن منافعش، آن را مسدود خواهد کرد به طوری که در آوریل ۲۰۲۴، نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یک کشتی باری اسرائیلی را در این تنگه توقیف کرد. برخی در ایران خواهان استفاده از اهمیت ژئوپلیتیکی تنگه هرمز برای پیشبرد اهداف امنیتی ایران هستند. آنها توقیف کشتی اسرائیلی را هشداری به آمریکا دانسته و پیشنهاد کرده که سپاه پاسداران شرایطی مشابه آنچه حوثیها در دریای سرخ علیه کشتیهای مرتبط با اسرائیل ایجاد کردهاند، در هرمز نیز پیادهسازی کند. عراقچی نیز در اظهاراتی تهدیدآمیز، به امکان مسدودسازی تنگه اشاره کرده، اما تأکید داشته که فعلاً چنین تصمیمی در دستور کار دولت نیست. اتخاذ رویکردی نرمتر رویکرد قهری آمریکا در قبال ایران نهتنها بینتیجه بوده، بلکه باعث تشدید رفتاری شده که واشنگتن و متحدانش با آن مخالفاند. تا زمانی که دیپلماسی محور سیاست آمریکا در قبال ایران نشود، دیپلماسیای که بر مبنای احترام متقابل و اصل «اعتماد، اما راستیآزمایی» استوار باشد، پیشرفت معناداری حاصل نخواهد شد. کمبود اعتماد عمیق میان دو طرف، پیچیدگیهای لایهلایه این تقابل و عدم قطعیتهای موجود، همگی مستلزم دیپلماسی حساس و سنجیده برای دستیابی به یک نتیجهی دوطرفه و سودمند هستند. یک روش بهتر، مشارکت دیپلماتیک بدون وابستگی به تحریمهای بیشتر یا تهدید به استفاده از زور است. رویکردی گامبهگام و اعتمادساز میتواند نگرانیهای امنیتی ایران را کاهش دهد و نقطه شروع منطقی برای این مذاکرات، احیای گفتوگوهای مرتبط با برنامه هستهای ایران است. ترامپ نیز اعلام کرده که شرط او برای تعامل با ایران در این دوره، جلوگیری از توانایی ایران در ساخت سلاح هستهای است. مذاکرات مستقیم با میانجیگری کشورهایی نظیر قطر میتواند در این روند تأثیر بسزایی داشته باشد. اگرچه این فرآیند زمانبر خواهد بود، اما در نهایت، ایجاد تدریجی اعتماد متقابل از طریق دیپلماسی، مؤثرترین راه برای دستیابی آمریکا به اهداف استراتژیک خود خواهد بود. ترامپ باید با پذیرش اشتباه خروج از برجام، با ایران به توافق برسد همچنین پایگاه تحلیلی «نشنال اینترست» در گزارشی نوشت: برای دستیابی به توافق با ایران، دولت ترامپ باید غرور خود را کنار گذاشته و ضمناً بپذیرد که هنگام خروج از برجام در سال ۲۰۱۸ اشتباه کرد. پایگاه تحلیلی نشنال اینترست در گزارشی با عنوان «یک معامله جدید با ایران؛ سریعتر، لطفا!» با تکرار این ادعا که «ایران از منظر نظامی ضعیف شده» نوشت: در این باره و زیر سوال بردن توانمندی ایران بزرگنمایی شده و این می تواند نتایج فاجعه باری برای منافع آمریکا به همراه داشته باشد. نویسنده این مطلب با اشاره به تحولات رخ داده در منطقه غرب آسیا پس از هفت اکتبر ۲۰۲۳ به شمول وارد آمدن ضرباتی به محور مقاومت در لبنان و همچنین سقوط دولت بشار اسد مینویسد: با این حال، ایران هنوز تعداد بسیار زیادی موشک و هواپیماهای بدون سرنشین دارد که میتواند با آنها به زیرساختهای نفتی کشورهای عربی خلیج فارس حمله کند، قابلیتی که پیش از این در سال ۲۰۱۹ از خود نشان داده است. (اشاره نویسنده به حملات صورت گرفته به تاسیسات نفتی عربستان سعودی آرامکو است که ایران هیچ گاه مسئولیت آن را نپذیرفت.) در متن این گزارش آمده است: همانطور که انتظار می رفت، ترامپ در ۵ فوریه فرمانی را امضا کرد که بر اساس آن سیاست «فشار حداکثری» علیه ایران، که مشخصه سال های آخر اولین ریاست جمهوری او بود، بازگردانده شد. سوال این است که با چه هدفی؟ زمینه این بار بسیار متفاوت است؛ در سال ۲۰۱۸، دولت ترامپ در مورد تمایل به «توافق بهتر» نسبت به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) صحبت کرد. تیم باراک اوباما این توافقنامه هستهای را در سال ۲۰۱۵ نهایی کرد که ایران تا زمان خروج ایالات متحده از آن تبعیت کرده بود. به نظر بسیاری از ناظران هدف واقعی تیم ترامپ تضعیف حکومت در ایران به امید دستیابی به یک راه حل مطلوب از طریق «تغییر رژیم»، علیرغم مخالفت های عمومی جان بولتون، مشاور امنیت ملی آن زمان بود. این گزارش میافزاید: دولت اول ترامپ هرگز به طور جدی با ایران در موضوع هسته ای تعامل دیپلماتیک نداشت. اکنون، ترامپ تمایل بسیار واضحی برای چنین تعاملی ابراز میکند، حتی در شرایطی که او منطقه را با تایید اخراج فلسطینیها از غزه و نوعی تسلط آمریکا بر این قلمرو به آشوب میکشد، ایدهای غیرجدی که من آن را به دیگران میسپارم تا تجزیه و تحلیل کنند. سوال اینجاست که این پیش درآمد چقدر شانس موفقیت خواهد داشت. این گزارش در ادامه با تکرار ادعای رژیم صهیونیستی مبنی بر «حمله موفقیت آمیز علیه پدافند هوایی و تولید موشک های بالستیک ایران» می نویسد: این شرایط موجب شده است تا نخستوزیر نتانیاهو با خبرنگاران اسرائیلی درباره «پنجره طلایی فرصت» صحبت کند. تعدادی از آمریکاییها نیز این موضوع را تکرار کردهاند. همچنین یک نتیجه گیری از این استدلال دیرینه وجود دارد مبنی بر اینکه «حمله نظامی علیه برنامه هستهای ایران ممکن است به درهم شکستن قدرت حکومت ایران کمک کند.» برای دستیابی به توافق، دولت ترامپ باید غرور خود را ببلعد و ضمناً بپذیرد که هنگام خروج از برجام در سال ۲۰۱۸ اشتباه کرده است. در آن زمان، مقامات دولت ترامپ در حالی که عقب نشسته بودند و منتظر تسلیم شدن ایران یا تغییر رژیم برای حل مشکل بودند، از «توافق بهتر» صحبت کردند. این بار، اگر آنها می خواهند موفق شوند، باید بدانند که برنامه هسته ای ایران در سال ۲۰۲۵ بسیار فراتر از زمانی است که یک دهه پیش برجام منعقد شد. نویسنده در ادامه بدون اشاره به نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی بر برنامه هستهای ایران و تاکید تهران بر صلح آمیز بودن این برنامه مینویسد: حتی بدون تسلیحات، ایران به وضوح «وضعیت آستانه هستهای» خود را چیزی میبیند که باعث افزایش وزن ژئوپلیتیکی آن میشود و کاربرد خاص خود را دارد. آنچه ایالات متحده به آن نیاز دارد، زمان کافی است تا بتواند تأیید کند که «ایران سلاح نمیسازد.» این احتمالاً مستلزم آن است که ایران اورانیوم ۶۰ درصدی خود را با غنای بالا کنار بگذارد و سطحی از نظارت و شفافیت را بپذیرد که فراتر از پروتکل الحاقی باشد که به عنوان بخشی از برجام به آن پایبند بود. با این حال، تهران با غیرفعال سازی سانتریفیوژهای پیشرفتهتری که از سال ۲۰۱۸ ساخته، ظرفیت غنیسازی خود را به سطح برجام کاهش نمیدهد. باز هم، این یک موضع مسلماً نامحبوب در واشنگتن است، اما احتمالاً آن چیزی است که برای تضمین یک توافق واقعبینانه و ضروری و مقایسه آن با شرایط سال ۲۰۱۵ بی معنی است. درگیر کردن ایالات متحده در یک حریق دیگر در خاورمیانه، با تمام آنچه ترامپ در دهه گذشته گفته است، در تناقض است؛ او باید هر کاری که می تواند انجام دهد تا از این نتیجه جلوگیری کند. این گزارش می افزاید: چنین معامله ای باید با جدیت دنبال شود. زمان مهم است. احتمالاً اقدام علیه ایران تا پایان فوریه که فاز اول توافق آتشبس غزه به پایان میرسد به تعویق خواهد افتاد. دولت ترامپ به دنبال گسترش فاز اول به فاز دوم و آتش بس دائمی است. با این حال، علیرغم فقدان تجربه دیپلماتیک قبلی استیو ویتکاف، به نظر می رسد که او آگاه و منطقی است. با توجه به اینکه ایران در حال تسریع برنامه هسته ای خود برای اهرم سازی در مذاکرات است، پنجره فرصتی وجود دارد که باید از آن استفاده کرد. به همین ترتیب، زمان باقیمانده برای شرکای اروپایی امریکا برای پیگیری بازگرداندن تحریمهای تحت قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد که زیربنای برجام است، در ماه اکتبر بسته میشود. نویسنده در ادامه این گزارش ادعا کرده که «تحریمها میتوانند ایران را وادار به دادن امتیاز کنند، اما تنها در صورتی که با یک استراتژی مذاکره جدی و واقعبینانه همراه شوند»، همانطور که در دوره اوباما چنین بود. انتظار از تحریم ها برای تضعیف قدرت دولت ایران بسیار خطرناک خواهد بود. مشاهده این که چگونه رویکرد دولت دوم ترامپ در قبال ونزوئلا با سفر اخیر ریک گرنل تغییر کرده است، جالب است که تمرکز را از احیای دموکراسی به بازگشت مهاجران، جایی که بیشتر نگرانیهای آمریکاییها متمرکز شده، تغییر داده است. به نظر میرسد که می توان در رها کردن هدف حداکثری تغییر رژِیم در کشورهای مختلف به نتایج قابل توجهی دست یافت. ترامپ باید روی هدف اصلی خود یعنی اولویت دادن به آمریکا متمرکز بماند و متوجه شود که ایالات متحده و اسرائیل منافعی دارند که کاملاً با هم تطابق ندارند و پاسخ نظامی ایران میتواند باعث فشار تورمی و آسیب اقتصادی به منافع امریکا شود و اهداف دیگر او را از مسیر خارج کند. درگیر کردن ایالات متحده در یک حریق دیگر در خاورمیانه، با تمام آنچه ترامپ در دهه گذشته گفته است، در تناقض است. او باید هر کاری که می تواند انجام دهد تا از این نتیجه جلوگیری کند. تحلیل نادرست ترامپ از توان هستهای و موقعیت منطقهای ایران وب سایت moderndiplomacy در تازهترین نوشتار تحلیلی با اشاره به تبعات سیاست اشتباه فشار حداکثری بر افزایش توانمندی ایران در حوزه هستهای تاکید میکند که این سیاست اینبار از همراهی متحدان سنتی آمریکا در منطقه مانند عربستان سعودی برخوردار نخواهدشد. بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید و صدور یک بخشنامه اجرایی به منظور اجرای سختگیرانه سیاست فشار حداکثری تحمیل شده بر تهران در دولت اول او، بسیاری از تحلیل گران و رسانه های بین المللی را به هشدار دادن به او نسبت به تکرار سناریوی شکست خورده سیاست فشار حداکثری سوق داده است. وب سایت moderndiplomacy در تازه ترین گزارش در این باره به بررسی تبعات سیاست فشار حداکثری امریکا عیله ایران در سالهای اخیر پرداخته و مینویسد: اکنون، با روشن شدن تیم امنیت ملی کابینه دوم ترامپ، گمانه زنی ها و نگرانی ها در مورد نحوه مدیریت برخی از مهم ترین چالش های امنیتی بین المللی توسط دولت او افزایش یافته است. در حالی که تاکنون بیشتر توجه ها به جنگ در اوکراین معطوف شده بود، مسئله هسته ای ایران و سقوط دولت بشار اسد در سوریه نیز اکنون در فهرست اولویت ها قرار گرفته است. ترامپ از تهران چه میخواهد؟ هدف اصلی ترامپ، مانند همه روسای جمهور قبلی در مورد ایران، بسیار روشن است: جلوگیری از دستیابی تهران به سلاح هسته ای به هر وسیله و اقدامی ممکن. (این ادعا در حالی از سوی رئیس جمهور آمریکا مطرح می شود که جمهوری اسلامی ایران هرگونه تلاش برای دستیابی به سلاح هسته ای را رد کرده و در این باره فتوای مذهبی و لازم الاجرای رهبری نیز موجود است.) به گفته افراد نزدیک به تیم ترامپ، دولت او در حال آماده سازی یک فرمان اجرایی برای تشدید کارزار فشار حداکثری قبلی علیه ایران است. سیاست فشار حداکثری به گونه ای طراحی شده است که فشارهای اقتصادی بیشتری را بر ایران اعمال کند تا این کشور را مجبور به بازگشت به میز مذاکره تحت شرایط ایالات متحده کند. به ادعای یکی از مقامات سابق ترامپ، از روز اول ورود ترامپ به کاخ سفید، سیاست تشدید فشارهای اقتصادی بر ایران با هدف «پاکسازی خاورمیانه از آنچه هرج و مرج ناشی از سیاست خاورمیانه ای بایدن خوانده شده»، آغاز شده و ادامه خواهد داشت. به گفته افراد نزدیک به تیم ترامپ، دولت او در حال آماده سازی یک فرمان اجرایی برای تشدید کارزار فشار حداکثری قبلی علیه ایران است. سیاست فشار حداکثری به گونه ای طراحی شده است که فشارهای اقتصادی بیشتری را بر ایران اعمال کند تا این کشور را مجبور به بازگشت به میز مذاکره تحت شرایط ایالات متحده کند. تحریم ایران را به پای میز مذاکره برنگرداند اولین تلاش ترامپ برای اعمال فشار حداکثری در ماه مه ۲۰۱۸ آغاز شد، زمانی که ترامپ از برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) خارج شد، که به طور موقت ظرفیت غنی سازی اورانیوم تهران را محدود کرد و برنامه هسته ای ایران را تحت بازرسی های شدید بین المللی قرار داد. در همان زمان، وزارت خزانه داری ایالات متحده تحریم هایی را که قبلا برداشته شده بود، بازگرداند و تحریم های جدیدی را علیه صادرات نفت خام ایران اعمال کرد و دسترسی آن به سیستم های بانکی و مالی جهانی را قطع کرد. در نتیجه، ده ها میلیارد دلار از ذخایر ارزی ایران مسدود شد و تهران در تأمین بودجه خود با مشکلات بسیاری مواجه شد. سرمایه گذاران بین المللی، عمدتا شرکت های اروپایی، نیز از بازار ایران خارج شدند و در نهایت، بین سال های ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۰، صادرات نفت ایران نزدیک به ۷۵ درصد کاهش یافت.در آن زمان، مقامات دولت ترامپ، از وزیر امور خارجه گرفته تا مشاور امنیت ملی، ادعا کردند که این تحریم ها تأثیر قابل توجهی بر اقتصاد ایران خواهد داشت و در نهایت تهران را مجبور به مذاکره و تغییر رفتار خود می کند. با این حال، ایرانی ها مذاکرات را رد کردند و از خروج واشنگتن از توافق هسته ای برای گسترش برنامه هسته ای خود استفاده کردند، هم به عنوان واکنشی و هم برای افزایش قدرت چانه زنی برای مذاکرات احتمالی آینده. تحت این فشار حداکثری، ایران سطح غنی سازی خود را که بر اساس توافق به حدود ۳ درصد محدود شده بود، به ۲۰ درصد افزایش داد و با نصب سانتریفیوژهای پیشرفته تر، اورانیوم بیشتری تولید کرد. در نتیجه، در پایان دوره اول ریاست جمهوری ترامپ، ذخایر اورانیوم غنی شده ایران به بیش از ۲۴۰۰ کیلوگرم رسید که بیش از هشت برابر مقدار ایران قبل از اجرای سیاست فشار حداکثری بود. نویسنده این مطلب در ادامه ادعا میکند که «در حالی که تحریم های آمریکا تأثیر منفی بر وضعیت مالی و اقتصادی ایران داشت، ایرانی ها نه تنها مقاومت کردند، بلکه اقدامات خود را تشدید کردند. نفتکش ها در خلیج فارس بارها مورد حمله قرار گرفتند یا توقیف شدند. حتی در یک حمله منتسب به ایران در شهریور ۱۳۹۸، پهپادها و موشک های کروز با وجود محافظت از سامانه پدافند هوایی پاتریوت، دو پالایشگاه بزرگ نفت عربستان را هدف قرار دادند و حدود نیمی از تولید نفت این کشور را به طور موقت متوقف کردند. پیام ضمنی ایران این بود که اگر نتواند نفت خود را صادر کند، هیچ کشور دیگری نمی تواند نفت خود را از خلیج فارس صادر کند.» با توجه به نتایج نه چندان باشکوه سیاست فشار حداکثری، اکنون تصور اینکه چرا ترامپ ممکن است مایل باشد دوباره این سیاست را امتحان کند، دشوار است. با این حال، تیم ترامپ معتقد است که شرایط کنونی خاورمیانه برای پیگیری کارزار فشار حداکثری بسیار مناسب تر از سال ۲۰۱۸ است. ترامپ و تصور «تضعیف ایران» با توجه به نتایج نه چندان باشکوه سیاست فشار حداکثری، اکنون تصور اینکه چرا ترامپ ممکن است مایل باشد دوباره این سیاست را امتحان کند، دشوار است. با این حال، تیم ترامپ معتقد است که شرایط کنونی خاورمیانه برای پیگیری کارزار فشار حداکثری بسیار مناسب تر از سال ۲۰۱۸ است. به ادعای این تیم، «ایران از منظر اقتصادی به دلیل تورم و رکود بالا و از منظر منطقه ای به دلیل ضربه هایی که به محور مقاومت وارد شده و خروج بشار اسد از قدرت در سوریه، تضعیف شده است.» با این حال، چنین ادعاهایی در مورد حذف یا تغییر رفتار ایران هنوز بیش از حد خوش بینانه به نظر می رسد. لازم به ذکر است که برخلاف گذشته که کشورهای خلیج فارس از موضع سختگیرانه واشنگتن در قبال تهران حمایت می کردند، اکنون عربستان سعودی و امارات تمایلی به اعمال فشار اقتصادی بر ایران ندارند. روابط تهران و ریاض امروز بهتر از پنج سال پیش است. محمد بن سلمان، ولیعهد این دیدگاه را نیز مطرح می کند و به این نتیجه رسیده است که ثبات منطقه ای برای دستیابی به اهداف توسعه اقتصادی کشورش ضروری است. عربستان سعودی و ایران که روابط دیپلماتیک خود را در سال ۱۴۰۲ از سر گرفتند، اکنون در تلاش هستند تا روابط دوجانبه خود را تقویت کنند. با این حال، ترامپ می تواند این تحولات را نادیده بگیرد و به سیاست خود ادامه دهد، اما با این کار، خود را در موقعیت ناخوشایندی قرار می دهد. او یا باید واقعیت ادامه روابط تجاری بین کشورهای خلیج فارس و ایران را بپذیرد یا این کشورها را به دلیل نقض سیاست فشار حداکثری تحریم کند. گزینه اول بدون شک تأثیر تحریم های آمریکا را کاهش می دهد، در حالی که گزینه دوم روابط واشنگتن با کشورهای خلیج فارس را تیره می کند و تلاش های ترامپ برای گسترش پیمان ابراهیم را که یکی از دستاوردهای مهم سیاست خارجی دوره اول ریاست جمهوری او محسوب می شود، به خطر می اندازد. یک سیاست جایگزین وجود دارد. اما پیش از آنکه ترامپ تصمیم به اعمال مجدد تحریم های شدیدتر بگیرد، باید در نظر بگیرد که این تحریم ها چه نقشی در سیاست کلی منطقه ای او ایفا می کنند. او باید از گذشته درس بگیرد، به مشاوران تندرو خود گوش ندهد و واقعیت های فعلی را در نظر بگیرد. با توجه به اینکه برنامه هسته ای ایران در سال های اخیر هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی به طور قابل توجهی گسترش یافته است، احیای توافق هسته ای قدیمی دور از دسترس به نظر می رسد و توافق جدید احتمالا جامع تر خواهد بود. با این حال، حتی یک توافق جزئی بهتر از بازگشت به راهبردی است که نه تنها شکست خورده است، بلکه در نتیجه آن مسئله هسته ای ایران امروز وسیع تر شده است. آیا ترامپ واقعا به دنبال یک توافق هستهای جدید با ایران است؟ دونالد ترامپ همچنان بر فشار حداکثری علیه ایران تأکید دارد، اما اظهاراتش نشاندهنده تناقض در سیاستهاست. کاخ سفید در یک یادداشت ریاستجمهوری از اقدامات سختگیرانهای برای محدود کردن برنامه هستهای و فعالیتهای منطقهای ایران خبر داد، اما چین بهعنوان خریدار اصلی نفت ایران چالشی مهم برای واشنگتن است. در همین زمینه کیت جانسون، خبرنگار حوزه جغرافیای اقتصادی و انرژی نشریه فارن پالیسی نوشت: دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، بار دیگر از سیاست فشار حداکثری علیه ایران حمایت کرده و هدف این راهبرد را کاهش منابع مالی تهران در حوزههای منطقهای و برنامه هستهای عنوان کرده است. با این حال، سخنان دونالد ترامپ نشاندهنده رویکردی مبهم است که احتمالاً از نبود یک راهبرد مشخص در برابر ایران حکایت دارد. تناقض در سیاستهای اعلامی ترامپ و اهداف واقعی او در قبال ایران کاخ سفید در یک یادداشت ریاستجمهوری اعلام کرد که مقابله با «فعالیتهای مخرب» ایران را در دستور کار دارد و از نهادهای دولتی خواسته است اقدامات لازم را برای تحقق این هدف به کار گیرند. در همین حال، دونالد ترامپ در مراسم امضای این سند اظهار داشت که تمایل دارد روابطی مسالمتآمیز با دیگر کشورها برقرار کند و تأکید کرد که ترجیح میدهد از اختیارات جدید خود استفاده نکند. او در شبکه اجتماعی تروث سوشیال نوشت: «من میخواهم ایران کشوری موفق و بزرگ باشد، اما اجازه نخواهم داد که این کشور به سلاح هستهای دست یابد.» دونالد ترامپ همچنین از آمادگی برای دستیابی به یک توافق هستهای تأییدشده خبر داد. تناقضهای موجود در سیاستهای اعلامی و اظهارات شفاهی ترامپ، ناظران را سردرگم کرده است. گریگوری برو، تحلیلگر مسائل ایران در گروه اوراسیا، معتقد است که محتوای یادداشت ریاستجمهوری با سخنان ترامپ همخوانی ندارد. به گفته او، این سند سیاستی سختگیرانهتر از آنچه ترامپ بیان کرده را نشان میدهد، و این تفاوت در لحن و محتوای سیاست، پرسشهایی درباره اهداف واقعی او در قبال ایران ایجاد کرده است. هرچند یادداشت ترامپ به دلایلی مانند انقلاب اسلامی ۱۹۷۹، فعالیتهای منطقهای ایران و برنامه هستهای این کشور برای اعمال فشار بیشتر اشاره کرده، اما فاقد جزئیات مشخص برای تبدیل این اهداف به سیاستی عملی و اجرایی است. یادداشت ریاستجمهوری بر اجرای کامل تحریمهای موجود و بازگرداندن تحریمهای سازمان ملل مرتبط با نقض پروتکلهای توافق هستهای ۲۰۱۵ تأکید دارد. همچنین توقیف محمولههای نفت ایران در آبهای آزاد را خواستار شده است. با این حال، منتقدان میگویند که چنین اقدامات پیشتر نیز انجام شده است. آنان بر این باورند که رویکرد فعلی فاقد ابزارهای اجرایی است که بتواند سیاست «فشار حداکثری» را به سطح بالاتری برساند. صادرات نفت ایران، که بهطور عمده به چین انجام میشود، همچنان ادامه دارد و اقتصاد ایران را تغذیه میکند. روزانه حدود ۱.۷ میلیون بشکه نفت صادر میشود و بیش از ۹۰ درصد این مقدار به چین میرود. این وضعیت نشان میدهد که یادداشت ترامپ، بدون اقدامات عملی جدید و کارآمد برای محدود کردن این جریان، نمیتواند تأثیر معناداری بر رفتار تهران بگذارد. گریگوری برو، تحلیلگر مسائل ایران، با اشاره به همین نکته تأکید کرده است که این یادداشت ارزش عملی چندانی نخواهد داشت. نقش کلیدی چین در معادلات نفتی و تحریمی ایران رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، هشدار داده است که ایران در روند غنیسازی اورانیوم با غنای بالا بهسرعت پیش میرود. طبق توافق هستهای ۲۰۱۵، غنیسازی ایران نباید از سطح ۳.۶۷ درصد فراتر میرفت، اما تهران اکنون حدود ۲۰۰ کیلوگرم اورانیوم با غنای ۶۰ درصد ذخیره کرده است. این مقدار پیشرفتی قابلتوجه به سوی دستیابی به مواد خام لازم برای تولید بمب هستهای را نشان میدهد. در حالی که برآوردهای توافق ۲۰۱۵ فاصله ایران تا ساخت بمب را یک سال یا بیشتر تخمین میزد، آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا، اکنون هشدار داده که این بازه ممکن است به یک یا دو هفته کاهش یافته باشد. نیسان رفعتی، تحلیلگر ارشد ایران در گروه بین المللی بحران تأکید دارد که مدتزمان «گریز هستهای» ایران از ماهها و سالها به روزها کاهش یافته است. با این حال، وی خاطرنشان میکند که هنوز فاصله قابلتوجهی میان داشتن مواد شکافتپذیر کافی و ساخت یک سلاح هستهای کامل وجود دارد. برآوردهای رایج نشان میدهند که ایران، حتی در صورت تصمیمگیری برای تولید سلاح هستهای، همچنان به یک تا دو سال زمان نیاز خواهد داشت تا بتواند یک کلاهک عملیاتی و قابل حمل را تکمیل کند. متیو رید، معاون شرکت مشاوره انرژی «فارین ریپورتز»، معتقد است که استفاده از قانون SHIP میتواند صادرات نفت ایران را محدود کند. نقش چین در این ماجرا چالشی بزرگ برای دولت ترامپ محسوب میشود. پالایشگاههای مستقل چینی، که در شرایط مالی دشواری به سر میبرند، بزرگترین خریداران نفت ایران هستند. این امر کاخ سفید را با یک معمای استراتژیک روبهرو کرده است: چگونه میتوان بدون تحریک چین بهعنوان بزرگترین واردکننده نفت ایران، فشار بر تهران را افزایش داد؟ متیو رید، معاون شرکت مشاوره انرژی «فارین ریپورتز»، این وضعیت را «بازی پیچیدهای میان تعقیبکننده و اهداف متحرک» توصیف کرده است. تعقیبکننده، خزانهداری ایالات متحده است که به دنبال اجرای تحریمهاست و اهداف متحرک، شرکتها و کشتیهایی هستند که در تلاشند این تحریمها را دور بزنند.