گزارش
مرضیه خداوردی- ایران، فرانسه، انگلیس و آلمان یک ماه پس از دور اول گفتوگوهای خود در ژنو و یک هفته پیش از مراسم تحلیف ترامپ در یکمبهمن، روز جمعه ۲۴دی در سوئیس گرد هم میآیند تا مسائل اختلافی را روی میز مذاکرات قرار دهند. یک ماه پس از دور اول گفتوگوهای ایران و تروئیکای اروپایی و یک هفته پیش از مراسم تحلیف دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب آمریکا، دور جدید مذاکرات تهران و سه پایتخت اروپایی ۲۴دیماه در شهر ژنو سوئیس برگزار میشود. معاون حقوقی و بینالملل وزارت امور خارجه روز چهارشنبه تاریخ برگزاری دور جدید گفتوگوهای ایران و سه کشور اروپایی را اعلام کرد. کاظم غریبآبادی، معاون حقوقی و بینالملل وزارت امور خارجه، در حاشیه نشست گرامیداشت سالگرد شهادت سپهبد قاسم سلیمانی و رونمایی از دایرهالمعارف ۲۳هزار شهید ترور کشور در جمع خبرنگاران گفت: ۱۳ژانویه (۲۴دیماه) به عنوان دور جدید گفتوگوهای ایران و سه کشور اروپایی تعیین شده است.غریبآبادی درخصوص جزئیات این گفتوگوها نیز افزود: ما الان به دنبال پیشبینی نیستیم، همانطور که قبلا هم گفتیم آنچه در جریان است گفتوگوست و مذاکره نیست. وی افزود: این دور جدید برای تبیین موضوعات و رایزنیهای بیشتر است که اگر قرار است مذاکراتی شکل بگیرد در چه چارچوبی و با چه روشی باشد. پیشتر اسماعیل بقایی، سخنگوی وزارت امور خارجه، سوم دیماه در نشست خبری گفت نشست بعدی احتمالا در هفته آخر دیماه برگزار میشود. گفتوگوهای میان ایران و سه کشور اروپایی با توافق طرفین ادامه خواهد داشت و در نشست اول توافق شد با همان محتوا و جنس در قالب گفتوگو و نه مذاکره، نشست دیگری برگزار شود. وی ادامه داد: هم در خصوص موضوعات دوطرفه، هم در خصوص مسائل منطقهای و همچنین هستهای بحث و تبادل نظر شده و میشود. دور اول این گفتوگوها جمعه ۹ آذر در ژنو برگزار شد. گفتوگوهای ایران و اروپا در حالی در ژنو آغاز شد که پروندههای اختلافی زیادی روی میز تهران، برلین، لندن و پاریس قرار دارد؛ از مسائل دوجانبه، هستهای، تحریمها تا دو جنگ غزه و اوکراین. انریکه مورا ملاقات روز پنجشنبه ۸ آذر با مذاکرهکنندگان ایرانی را بهعنوان پیشدرآمد گفتوگوهای ۹ آذر مثبت و صریح ارزیابی کرد. همزمان کاظم غریبآبادی، معاون بینالملل وزارت خارجه، نیز پس از پایان مذاکرات روز جمعه گفت: توافق شد در آینده نزدیک گفتوگوها ادامه یابد که ۲۴ دی برای این دور جدید مشخص شده است. روایت طرفها از دور اول گفتوگوها در ۹ آذر نشان میدهد که چهار موضوع اصلی روی میز چهارضلعی ژنو قرار دارد. چالشهای مربوط به روابط دوجانبه، مسائل مرتبط با تحریمها، هستهای و برجام، و دو جنگ اوکراین و غزه. فارغ از اولویتهای دو طرف و اراده و برنامه مشخص برای رسیدن به یک فرمت مذاکراتی و قابلقبول، همه مسائل مرتبط با تهران و پایتختهای اروپایی نیست و بخش مهمی از این فرآیند مرتبط با بازگشت ترامپ به کاخ سفید است. به عبارت بهتر، وعده ترامپ برای صلح در اوکراین و غزه طبیعتا بر روابط ایران و اروپا سرریز خواهد شد و چالشها را کمتر خواهد کرد و دو طرف میتوانند تمرکز بیشتری روی روابط دوجانبه و حلوفصل مسائل مرتبط با آن بگذارند. اما پرونده هستهای و بهخصوص برجام همچنان با عدم قطعیت روبهروست. بهزعم بسیاری از کارشناسان و ناظران، حلوفصل این موضوع بدون مذاکرات مستقیم یا غیرمستقیم از طریق کانالهای مذاکراتی با ترامپ عملا به نتیجه نخواهد رسید و اگر هم بهفرض به جایی ختم شود و زمینه بهروزرسانی برجام را فراهم کند، شکننده خواهد بود و مجددا با تلاطم همراه خواهد شد. گفتوگوهای ژنو را باید آغاز یک راه فشرده بین ایران و اروپا دانست که میتواند مجددا یادآور مذاکرات ژنو و وین۱ و ۲ و ۳ باشد که یک دهه پیش منجر به توافق برجام شد. دورهای اول و دوم گفتوگوهای ایران و اروپا در ادامه گفتوگوهایی است که مهرماه امسال به منظور ارزیابی شرایط و تبادل نظر درخصوص مجموعهای از موضوعات فیمابین ایران و اروپا (اتحادیه اروپا و سه کشور اروپایی) در حاشیه مجمع عمومی ملل متحد در نیویورک برگزار شد. در آن نشستها مقرر شد طرفین در تاریخی که بعدا مورد توافق قرار میگیرد، مجددا ملاقات کنند و در همین چارچوب دور جدید گفتوگوهای ایران و اروپا روز جمعه ۹آذرماه با حضور تختروانچی و غریبآبادی برگزار شد و به نظر میرسد دور دوم این مذاکرات در ۲۴دیماه مجددا با حضور این دو معاون عراقچی برگزار شود. این قبیل نشستها برای تبیین دقیق مطالبات و ملاحظات کشور و پرهیز دادن طرفهای مقابل از هرگونه اشتباه محاسباتی و نیز شنیدن نظرات آنها اهمیت دارد. نظر دولت درباره FATF مساعد است غریبآبادی علاوه بر اعلام تاریخ دور دوم گفتوگوهای ایران و اروپا، به مساله مهم FATF هم اشاره کرد و گفت: خبر رسانهای آن را دیدم که گفتند مقام معظم رهبری موافقت کردند که مجددا در دستورکار مجمع تشخیص مصلحت قرار بگیرد. اگر این موضوع در دستورکار مجمع قرار بگیرد، حسب مسوولیتهای محوله باید خروجی کارش این باشد که آیا الحاق ایران به دو کنوانسیون مورد نظر بر مبنای مصلحت کشور است یا نه. اگر آن مصلحت را مجمع تشخیص احراز کرد، سیر بعدی کار انجام میشود و تصویب تسهیل خواهد شد. معاون وزیر خارجه بیان کرد: مطلع نیستیم مجمع الان چه رویکردی به این موضوع خواهد داشت، ولی نظر دولت مشخص است و رئیسجمهور و وزیر اقتصاد آن را پیگیری کردند، یعنی نظر دولت مساعد است و امیدواریم بررسیها کارشناسی و از روی مصلحت، منافع مردم و نظام صورت بگیرد. نگاه به جلو دولت مسعود پزشکیان از زمان آغاز به کار خود پیشنویس طرحی را برای تمرکز بر آنچه «اقتصاد دریایی محور» نامیده می شود، تهیه کرده است. هدف این طرح جذب سرمایه خصوصی برای بخش توسعه نیافته از طریق مشارکت دولتی و خصوصی است. با این حال، بر کسی پوشیده نیست که افزایش فشار بین المللی سرمایه گذاران خصوصی داخلی و خارجی را از درگیر شدن با چنین فرصت هایی منصرف خواهد کرد. برای کشوری که مطمئناً پتانسیل فراوانی برای گسترش بخشهای حملونقل و ترانزیت دارد، فعال کردن دیپلماسی برای رهایی از تحریمهای خارجی که پتانسیل اقتصادی کشور را تضعیف میکنند، بسیار مهم است. این پویاییها نشان میدهد که انگیزه اصلی تهران در تعامل با دولتهای غربی، یافتن فرمولهایی است که از طریق آن بتواند هزینههای فزاینده تحریمها بر اقتصاد ایران را کاهش داد. باید دید که آیا طرفهای غربی به مذاکرات جدیدی که انتظار میرود در هفتهها و ماههای آتی به وقوع بپیوندند، رویکرد سازندهای نشان خواهند داد یا اینکه باز بودن آشکار تهران برای تعامل دیپلماتیک جدید، ذینفعان غربی را ترغیب میکند تا اقدامات بیشتری را برای ایجاد اهرم فشار انجام دهند. خیز بروکسل و تهران برای مذاکره پایگاه اینترنتی «امواج مدیا» در گزارشی می نویسد که ایران و اروپا پیش از مذاکرات به دنبال بدست آوردن اهرم فشار بر یکدیگر هستند تا از آن برای پیشبرد اهداف خود در مذاکرات استفاده کنند. پایگاه اینترنتی «امواجمدیا» در گزارشی به قلم بیژن خواجه پور با اشاره به تلاش کشورهای اروپایی برای بدست آوردن اهرم فشار برای استفاده در مذاکرات هستهای پیش رو با ایران می نویسد: اتحادیه اروپا و انگلیس در اواسط نوامبر تحریمهای جدیدی را علیه ایران وضع کردند که عمدتاً کشتیرانی و ذینفع اصلی آن یعنی شرکت «خطوط کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران» را که در حال حاضر تحت تحریمهای مختلف آمریکا قرار دارد هدف قرار میدهد. تحریم های جدید، منعکس کننده دو مسیر نگران کننده است. اول نشان دهنده تنزل روابط میان اروپا و ایران است و دوم اینکه به نظر میرسد بروکسل و لندن به دلیل اشتیاق برای بدست آوردن اهرمهای فشاری علیه تهران، چیزی را که هنوز قطعی نشده هم مشمول مجازات می کنند. در سند مورخ ۱۳ سپتامبر ۲۰۲۴ که پیشینه تحریم های کشتیرانی را توجیه می کند، اتحادیه اروپا «انتقال اخیر موشک های بالستیک ساخت ایران به روسیه» را به شدت محکوم کرده و تاکید می کند که آن را تهدیدی مستقیم برای این اتحادیه می داند. عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، در واکنش به این تحریمها می گوید که هیچ مبنای قانونی، منطقی یا اخلاقی برای چنین رفتاری وجود ندارد. با این حال تکذیب تهران برای هر گونه صادرات موشکی به مسکو تعجب آور نیست، بلکه آنچه باعث تعجب می شود این است که زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین در سپتامبر اعلام کرد که نمی تواند استفاده روسیه از موشک های ایران را تایید کند. درست چند روز قبل از بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید، تلاشهایی برای رسیدگی به بنبست مذاکرات بر سر برنامه هستهای ایران صورت میگیرد و گزارشها حاکی از آن است که مقامات ایرانی و اروپایی قرار است در اواخر این ماه دوباره با یکدیگر دیدار کنند. حقیقت هرچه که باشد، اروپا و ایران هر کدام برای تضمین اهرم فشار خود برای مذاکرات تلاش می کنند. از طرف دیگر تهران تولید سانتریفیوژهای پیشرفته غنی سازی اورانیوم خود را در پاسخ به تحریم ها علیه سیستم کشتی رانی خود گسترش داده است. تاثیرات چند بعدی سوال کلیدی برای ارزیابی ابعاد کامل آخرین مانور اروپا برای ایجاد اهرم فشار علیه ایران این است که تحریم های جدید کشتیرانی چگونه بر اقتصاد ایران تأثیر خواهد گذاشت. در این معادله باید در نظر داشت که گسترش بخشهای ترانزیت و حملونقل یکی از ارکان تلاشهای متنوعسازی اقتصادی ایران بوده است. تحریمهای اروپا باعث محدودیت کشتیهای ایرانی برای پهلوگیری در بنادر اروپایی می شود. این امر بهویژه بر بخشهای غیرتحریمی مانند غذا و دارو تأثیر میگذارد. «محمدرضا مدرس»، مدیرعامل خطوط کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران اعلام کرده که تاثیر تحریم های اتحادیه اروپا محدود خواهد بود زیرا سیستم کشتی رانی ایران در حال حاضر مشمول تحریم های ایالات متحده است. در همین راستا، برخی کارشناسان ایرانی معتقدند که محدودیتهای قبلی آمریکا هزینه حمل و نقل را دو برابر کرده است. در عمل تحریمهای اروپا باعث محدودیت کشتیهای ایرانی برای پهلوگیری در بنادر اروپایی می شود. این امر بهویژه بر بخشهای غیرتحریمی مانند غذا و دارو تأثیر میگذارد، زیرا برخی از عملیاتهای موجود برای انتقال مواد غذایی به بنادر ایران محدود خواهد شد که پیامد آن افزایش هزینه ها و افزایش روند تورمی در بخش مواد غذایی ایران خواهد بود. همچنین این سوال وجود دارد که بخش های کشتیرانی ایران که غیرمرتبط با اروپاست چگونه تحت تاثیر قرار می گیرد. در حال حاضر حدود ۹۰ درصد واردات ایران از طریق خطوط کشتیرانی به کشور منتقل می شود. به دلیل تحریم های آمریکا، کشتی های حامل کانتینر از سال ۲۰۱۳ در بنادر ایران پهلو نگرفته اند، در عوض کل حمل و نقل مبتنی بر کانتینر به شرکت خطوط کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران سپرده شده است. خطوط کشتیرانی غیرایرانی کانتینرها را به مقاصد منطقه ای مانند «فجیره» یا «جبل علی» در امارات متحده عربی انتقال می دهند و کانتینرهای مقصد ایران در کشتی های شرکت خطوط کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران به ایران بارگیری می شوند. این پویاییها در ظهور «ایران کال» منعکس میشود، یک اصطلاح نسبتاً جدید در بخش ترانزیت منطقهای که به کشتیهایی اشاره دارد که با تکمیل مسیرهای کشتیرانی به و از ایران موافقت کردهاند. اگرچه بعید است که محدودیت های جدید اروپا در چنین عملیاتی به جمهوری اسلامی ایران لطمه بزند ولی پیامدهای غیرمستقیم را به دنبال خواهد داشت. افزایش وابستگی به چین سید محمد حسینیسفیر اسبق ایران در عربستان و کارشناس ارشد مطالعات منطقه نویسد:از نظر عملیاتی، قرار گرفتن در معرض تحریمهای غرب طی سالها باعث شده است که جمهوری اسلامی ایران عمدتاً به تجهیزات و تأسیساتی متکی باشد که یا ساخت داخل هستند یا از چین یا روسیه وارد میشوند. در عین حال، ایران از تأثیر محدودیتهای مربوط به کشتیرانی مصون نبوده است. به عنوان مثال، به دلیل تحریم های آمریکا علیه ایران، چین تنها به کشتی های ایرانی اجازه می دهد در سه بندر از ۴۵ بندر خود پهلو بگیرند. بدیهی است که چنین محدودیت هایی قبلاً هم پیامدهای منفی داشته است. بنابراین سوال این است که آیا اقدامات اخیر اروپا محدودیت جدیدی برای ایران ایجاد خواهد کرد یا خیر. فراتر از ممانعت از تردد خطوط کشتیرانی ایران در بنادر اروپایی، تحریمهای تصویب شده در نوامبر به این معنا که مطمئناً بر تراکنشهای مالی مرتبط تأثیر میگذارد، مضر خواهد بود. بانکهای اروپایی کوچکتر که در معاملات قانونی با متولیان شرکتهای ایرانی از جمله شرکت خطوط کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران کار می کردند، به احتمال زیاد فعالیتهای خود را محدود خواهند کرد. در نتیجه ایران ممکن است مجبور به تغییر کانالهای بانکی خود شود. موقعیتهای جغرافیایی مناسب بنادر ایران، این پتانسیل را برای بخش دریایی این کشور فراهم میکند تا به هاب مسیرهای ترانزیتی منطقهای تبدیل شود که به دلیل تحولات مختلف ژئوپلیتیکی در غرب آسیا در حال رشد هستند. در نهایت، آسیب واقعی رژیم تحریمی که بخش حمل و نقل ایران را هدف قرار می دهد، بالا بردن هزینه ها برای این کشور است. موقعیتهای جغرافیایی مناسب بنادر ایران، این پتانسیل را برای بخش دریایی این کشور فراهم میکند تا به هاب مسیرهای ترانزیتی منطقهای تبدیل شود که به دلیل تحولات مختلف ژئوپلیتیکی در غرب آسیا در حال رشد هستند. با این حال، تحریمهای غرب از جمله تحریم جدید اروپا سهامداران کلیدی مانند بنادر و خطوط کشتیرانی را مجبور میکند تا با بازیگران ایرانی وارد معامله نشوند. در عوض، رقبای منطقه ای مانند بنادر جبل علی در امارات و «صلاله» در عمان فرصت های فزاینده ای پیدا خواهند کرد. افزایش تقاضا برای ظرفیتهای بنادر منطقه، فرصتهای خطوط کشتیرانی ایران را برای استفاده از ظرفیتهای غیرفعال بازیگران منطقه محدود میکند. کاهش توانمندیها در این مقوله تأثیر منفی بر ظرفیت این بخش برای واردات و صادرات ایران خواهد داشت. علاوه بر این، افزایش فشار بینالمللی باعث میشود که شرکت خطوط کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران و دیگر بازیگران ایرانی نتوانند زیرساختهای مرتبط بنادر و ناوگان دریایی کشور را توسعه دهند. ناتوانی در نوسازی و جایگزینی ناوگان قدیمی منجر به فرسایش تدریجی این بخش می شود و این وضعیت هزینه های اضافی را بر اقتصاد ایران و مصرف کنندگان ایرانی تحمیل می کند، افزایش می دهد. آیا می توان توافق ایران با آمریکا در دولت دوم ترامپ را پیش بینی کرد؟ تقابل ایران و امریکا در سال های اخیر تشدید شده است و پیش بینی میشود با آغاز دولت ترامپ، این تقابل به نقطه «حاد بحرانی» برسد. بسیاری از تحلیلگران معتقدند، جمهوری اسلامی ایران دیگر نباید با الگوی «نه مذاکره مستقیم و نه جنگ» که برای مواجهه با فشارهای امریکا در دوران بایدن برگزیده بود، به مصاف دولت ترامپ برود بلکه باید خود را با الگوی «هم مذاکره و هم جنگ» ( اعم از جنگ ترکیبی و جنگ نظامی مستقیم و غیرمستقیم) آماده کند. طبیعی است که رسیدن به توافق عزتمندانه، عقلایی ترین و کم هزینه ترین راه برای مدیریت تنش موجود میان ایران و امریکاست، چه اینکه افزایش تنش با دولت ترامپ، تشدید تحریم ها و احتمال وقوع جنگ را به همراه خواهد داشت. اما توافق عزت مندانه با امریکا و در نقطه مقابل آن، افزایش تنش و جنگ با امریکا، هر کدام پیشرانهایی در سطح ملی ایران، در سطح ملی امریکا، در سطح منطقهای و در سطح نظام بین الملل دارد که ارزیابی هر یک از آن پیشرانها میتواند چشم انداز توافق و یا تضاد میان ایران و امریکا در دوره ترامپ را پیش روی ما بگذارد. در این یادداشت به پیشرانهای توافق و تضاد با امریکا در سطح ملی ایران میپردازیم و در یادداشت های بعد، سطوح بعدی را بررسی میکنیم. در داخل ایران، پیشرانهایی که توافق را ممکن میکند عبارتند از: ۱- عملگرایی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران که در طول 45 سال گذشته در بافتار سیاست خارجی ایران نهفته بوده و هرگاه حفظ جمهوری اسلامی ایران که از دیدگاه امام خمینی (ره) از اوجب واجبات است، اقتضا میکرده، تصمیمات عملگرایانه اتخاذ میشده است. بنابراین خصلت عملگرایی در سیاست خارجی ایران، پیشرانی برای رسیدن به توافق است. ۲- رویکرد دولت آقای پزشکیان نیز رسیدن به توافقی عزت مندانه است چه اینکه آقای پزشکیان در تبلیغات انتخاباتی اش از ضرورت تعامل با جهان گفت و رسیدن به توافق با امریکا برای رفع تحریم های ظالمانه علیه ایران را ممکن دانست. آقای عراقچی نیز بارها از مفهوم «مدیریت تعارض با امریکا» سخن گفته است که میتوان از این گزاره، تمایل دستگاه دیپلماسی برای مذاکره با امریکا را تفسیر کرد. ۳- فشارهای ناشی از تحریم ظالمانه امریکا علیه ایران که مانند یک شبکه جهانی حتی همسایگان دوست ایران را به صورتی اجتناب ناپذیر با امریکا همراه کرده؛ پیشران دیگری برای ضرورت توافق با امریکاست. بر کسی پوشیده نیست که در مقطعی توافق برجام، ثبات نسبی و رشد اقتصادی را برای ایران به همراه داشت و درست پس از خروج ترامپ از برجام در سال ۱۳۹۷، کاهش رشد اقتصادی، افول ارزش پول ملی و تورم بی سابقه، گریبان اقتصاد ایران را گرفت. با روی کار آمدن دولت بایدن، روزنههایی برای اقتصاد ایران حاصل شد که ترکیبی از دیپلماسی ایران و تمایل بایدن به منظور کنترل برنامه هسته ای و کنترل تنش با ایران بود. ترامپ در ماههای گذشته بارها از سیاست بایدن نسبت به ایران انتقاد کرده و گفته است که سیاست بایدن تزریق ۱۵۰ میلیارد دلار به اقتصاد ایران را باعث شد. او از سیاست تحریمی خود علیه ایران به شدت دفاع کرده و وعده داده است که تحریم ها علیه ایران را تشدید خواهد کرد. افزایش تحریم ها علیه ایران، کم هزینه ترین راهبرد برای ترامپ است. راهبردی که به زعم وی جواب هم داده است. بنابراین نگرانی از افزایش تحریم ها توسط ترامپ نیز پیشرانی برای توافق با امریکا در سطح ملی محسوب میشود. ۴- تحول خواهان در ایران به عنوان نیرویی سیاسی که در سطح جامعه طرفدارانی دارند و نفوذ فراوانی در جامعه از طریق رسانهها دارند، نیز پیشرانی برای توافق محسوب میشوند. افول مشارکت در انتخابات اخیر و نیز انتخاب آقای پزشکیان، به تحول خواهان در جامعه ایرانی قدرت مضاعفی داده است تا مطالبه خود برای تنش زدایی با امریکا را بیش از گذشته مطرح کنند. در نقطه مقابل؛ چهار پیش ران وجود دارد که نه تنها توافق با امریکا را دچار مشکل میکنند بلکه تشدید تنش و حتی منازعه و جنگ با امریکا را باعث میشوند و شامل موارد زیر هستند: ۱- ادراک تاریخی از امریکا که سابقه ای منفی نزد سیاستمداران و افکار عمومی آگاه به تاریخ دارد. ایرانیان به دلائلی از قبیل نقش اصلی امریکا در کودتای ۲۸ مرداد و سقوط دولت ملی مصدق ، مداخله منفی این کشور در جنگ تحمیلی، حمله به هواپیمای مسافربری ایران، قرار دادن ایران در محور شرارت و به خصوص بی تعهدی امریکا در برجام و... اعتمادی به امریکا ندارند. 2- امریکاستیزی به عنوان مصداق استکبارستیزی، به عنصری هویت بخش در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده که کنار گذاشتن آن سخت است. 3- برخی از جریانهای سیاسی که قدرت مانور در تصمیم سازیهای کلان را دارند نیز مانعی جدی برای مذاکره با امریکا هستند که هر کدام انگیزهها و دلائل مخصوص به خودشان را برای عدم مذاکره با امریکا دارند. 4- تجربه سخت و منفی جمهوری اسلامی ایران از توافق برجام و بدعهدی امریکا و خروج ترامپ از برجام کار را برای توافق با دولت ترامپ سخت تر میکند. چنانچه پیشرانهای مشوقِ توافق و پیشرانهایِ مانع از توافق را در مقابل هم قرار دهیم ملاحظه میکنیم که اراده دولت پزشکیان و خواست نیروهای تحول خواه، برای پیشبرد توافق با امریکا با موانع جدی مواجه میشوند به این معنی که ادراکات تاریخی، هویت امریکاستیزی، جریانات سیاسی ضدامریکایی و تجربه منفی از برجام هر کدام ترمز پیشران توافق و مذاکره با امریکا را به نحوی میکشند اما در نقطه مقابل ، عملگرایی ایران در سیاست خارجی و نیز موضوع فشارهای مضاعف ناشی از تحریم ها میتوانند با عبور از موانع چهارگانه، زمینههای توافق با امریکا را در دولت دوم ترامپ فراهم کنند. شانس موفقیت حمله نظامی به ایران پایین است “ریچارد نفیو» معمار تحریم های ایران در دوران باراک اوباما با نگارش مقاله ای تفصیلی در مجله سیاست خارجی آمریکا (فارن افرز) تحت عنوان « آخرین فرصت برای ایران» خواستار ارایه یک شانس دیگر برای دیپلماسی به منظور حل و فصل مساله هسته ای ایران شده و در عین حال شانس موفقیت یک حمله نظامی برای از بین بردن قابلیت های هسته ای ایران را پایین دانسته است. نفیو در مقاله خود تاکید کرده آمریکا باید در دوره دوم ترامپ، در حالی که یک گزینه معتبر نظامی برای از بین بردن تاسیسات هسته ای ایران داشته باشد؛ این گزینه نظامی را به عنوان اهرم و پشتوانه ای برای موفقیت آخرین شانس دستیابی به موفقیت در مهار پروژه هسته ای ایران پیش از هسته ای شدن تهران، قرار دهد. نفیو نوشت:» برای بیش از 2 دهه، صداهای جنگ طلب در واشنگتن از ایالات متحده خواسته اند تا به برنامه هسته ای ایران حمله کند. و برای 2 دهه این خواست آنها با دست رد دولتمردان واشنگتن مواجه شده است؛ به این دلیل که در بیشتر این 2 دهه، استدلال ها علیه اقدام نظامی قانعکننده و صریح بوده است. معمار تحریم های ایران: باید به مذاکرات هسته ای یک فرصت دیگر بدهیم/ شانس موفقیت حمله نظامی به ایران پایین است توانایی های هسته ای ایران نابالغ بود. جامعه بینالملل در مورد نیاز تهران برای اثبات اینکه اهداف هستهایاش کاملا صلحآمیز است، متحد بود و بنابراین زمانی که مشخص شد که اینگونه نیست، به طور منطقی در تحریم این کشور متحد بودند. این تحریم ها هزینه های زیادی را تحمیل کرد که جمهوری اسلامی ایران را وارد مذاکره کرد. هنوز دلایل خوبی برای بمباران نکردن ایران وجود دارد. حمله به این کشور هرج و مرج و بی ثباتی بیشتری را به خاورمیانه تزریق می کند و در زمانی که واشنگتن می خواهد بر مناطق دیگر تمرکز کند، منابع قابل توجهی از آمریکا را مصرف می کند. اگر حملات موفقیت آمیز نباشد، می تواند اعتبار ایالات متحده را تضعیف کند. و احتمال شکست حملات نظامی زیاد است: حتی دقیقترین حملات ممکن است تنها پروژه هستهای ایران را به تاخیر بیندازد. بنابراین بهترین و بادوام ترین راه حل برای این موضوع توافق دیپلماتیک باقی می ماند. امروز برنامه هسته ای ایران دیگر نوپا نیست. در واقع، ایران تقریبا همه چیزها را برای ساختن یک سلاح در اختیار دارد. در همین حال، تهران نسبت به چند سال پیش آسیبپذیرتر است و به یک بازدارنده جدید نیاز دارد: شبکه شرکای آن متلاشی شده است و اسرائیل در سال 2024 چندین بار به اهدافی در داخل مرزهای ایران حمله کرده است. با وجودی که هنوز برای فشار بر ایران گزینه های تحریمی سختی وجود دارد، اما این تحریمها دائما توسط چین، هند و روسیه و دیگران نقض میشوند. با وجودی که از سرگیری اجرای کامل تحریم ها ممکن است امکان پذیر باشد، اما به ویژه در زمانی که پکن روابط متشنجی با واشنگتن داشته و با خصومت دو حزبی در آمریکا مواجه است، اجرای کامل تحریم ها به همکاری چین نیاز دارد. روابط روسیه با ایران نیز قویتر از دهههای گذشته شده و به واسطه روابط دفاعی متقابل تقویت شده است. انگیزه های تهران نیز برای هسته ای شدن تقویت شده و هزینه های مورد انتظار آن احتمالا کاهش یافته است. با توجه به خطرات اقدام نظامی، ایالات متحده باید یک تلاش نهایی و با حسن نیت برای مذاکره درباره توقف برنامه هسته ای تهران در اوایل دولت ترامپ انجام دهد. اما اگر آماده زندگی در جهانی نباشیم که سلاح های هسته ای ایران ایجاد می کند، ممکن است چارهای جز حمله به ایران نداشته باشیم. احتیاط مستلزم آن است که واشنگتن هم اکنون طرحی برای اقدام نظامی علیه ایران در دست اجرا داشته باشد و هم اطمینان حاصل کند که ایران متوجه واقعی بودن این تهدید نظامی می شود، حتی اگر یک بار دیگر مسیر دیپلماتیک را امتحان کند. دلایل زیادی برای دادن فرصت نهایی به دیپلماسی وجود دارد. اول و مهمتر از همه، مقامات آمریکایی نمی دانند که آیا یک حمله نظامی موفق خواهد شد یا خیر. ایالات متحده و شرکای آن ممکن است ابزاری برای نابودی تمام تاسیسات هسته ای اصلی ایران داشته باشند. اما این تضمینی برای از بین بردن تمام مواد هستهای این کشور، یا در واقع همه تجهیزات هستهای آن نیست، که برخی از آنها میتوانند در انبارهای عمیق پنهان شوند. تهران میتواند در پیشبینی یا در واکنش سریع به حملات ایالات متحده، مقداری از اورانیوم بسیار غنیشده خود را به سایتهای مخفی منتقل کند و مواد کافی برای تولید سریع بمبهای متعدد را برای کشور حفظ کند. اگر ایران توسط یک قدرت هستهای اعلامشده مورد حمله قرار بگیرد - نامی که برای ایالات متحده اعمال میشود – در این صورت تهران انگیزه ایجاد بازدارندگی خود را خواهد داشت و مشروعیت بینالمللی بیشتری برای این کار(ساخت سلاح هسته ای) خواهد داشت. و با اورانیوم غنی شده که هنوز در دست دارد،می تواند این کار را اجرایی کند. عناصر ضروری ساخت بمب برای ایران شناخته شده است و بنابراین برای ساخت سریع بمب می تواند مورد استفاده قرار گیرد. به همین دلیل است که توافق هسته ای 2015 یا برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)، به جای تجهیزات تسلیحاتی یا موشک، بر جلوگیری از دستیابی به مواد هسته ای متمرکز بود. در واقع، توسعه چندین دهه تخصص هستهای ایران به این معنی است که این کشور میتواند سلاح بسازد، حتی اگر حملات نظامی تمام تجهیزات و مواد موجود آن را غیرقابل استفاده کند. بازگرداندن برنامه هستهای آن زمان میبرد، اما حملهای که نطنز و دیگر سایتها را نابود کند، پایان مشکل نیست، مانند مرگ (ترور) «محسن فخریزاده»، فیزیکدان ایرانی در سال ۲۰۲۰ یا حمله به سایت تولید سانتریفیوژ ایران در سال ۲۰۲۱. همان طور که بمباران رآکتور «اوسیراک» در عراق در سال 1981 به برنامه هسته ای آن پایان نداد. برنامه تسلیحات هسته ای عراق حتی در سال های بعد تشدید شد. بمباران رآکتور «الکبار» در سوریه در سال 2007 نیز ممکن است موفقیت آمیزتر بوده باشد، اما فرو رفتن این کشور در جنگ داخلی ارزیابی اثرات بلندمدت این حمله بر تصمیم گیری هسته ای آن را دشوار می کند. برای سرکوب دائمی آرمان های هسته ای ایران، ایالات متحده ممکن است مجبور شود دائما به ایران حمله کند یا یک حمله بسیار بزرگتر انجام دهد - حمله ای که عناصر نیروهای امنیتی یا رژیم کشور را از بین ببرد. هر دو وظیفه بسیار طولانی تر و دشوارتر از یک کارزار محدود خواهد بود، و احمقانه است که فرض کنیم واشنگتن تعهد لازم برای تکمیل هر یک از آنها را داشته باشد. این بدان معناست که حملات به ایران مشکلات اعتباری را برای رهبران ایالات متحده ایجاد می کند، به ویژه اگر واشنگتن در نهایت از حملات خود دست بردارد و تهران سلاح تولید کند. علاوه بر این، پس از شروع حملات، تصور اینکه چرخشی سریع به سمت دیپلماسی وجود داشته باشد، بدون تغییر در حکومت ایران دشوار است. تغییر رژیم به خودی خود تضمینی برای نتیجه بهتر، چه در مورد برنامه هسته ای و چه با سایر فعالیت های بد رژیم نیست. حتي اگر جمهوري اسلامي فروپاشيد، رژيمی خشن تر جايگزين آن خواهد شد. ایران ممکن است وارد هرج و مرج شود. ایرانیان نیز نگران خطرات بی ثباتی رژیم هستند؛ چون تجریه بهار عربی را دیده اند. بدون توجه به نتیجه، حملات به ایران منابع ایالات متحده را تحت فشار قرار خواهد داد. در حال حاضر گزارش های وحشتناکی در مورد کمبود مهمات و رهگیرهای دفاع موشکی ایالات متحده وجود دارد و این هزینه های اضافی در زمان بدی به واشنگتن تحمیل خواهد شد. وضعیت بین المللی امروز پیچیده است. روسیه به جنگ علیه اوکراین ادامه می دهد. این خطر وجود دارد که چین به تایوان حمله کند. و تقریبا کل خاورمیانه ناآرام است. اگر اروپا، جنوب جهانی، و شرکای عرب واشنگتن مخالف یا در بهترین حالت نسبت به اقدام نظامی آمریکا تردید داشته باشند - که همگی ممکن است چنین باشند، هزینه های یک کارزار نظامی جدید علیه ایران به ویژه بر ایالات متحده بسیار سنگین خواهد بود. معامله گری هزینه های بالای حمله به ایران به این معنی است که ایالات متحده باید دوباره دیپلماسی را امتحان کند. و دلایلی برای خوش بین بودن وجود دارد که علیرغم شرایط ناپایدار، دو کشور می توانند به توافق برسند. به هر حال، دیپلماسی در زمینه کند کردن آرزوهای هستهای ایران کارنامه موفقی دارد. ابتکارات اروپایی در اوایل دهه 2000 منجر به تعلیق کوتاه مدت فعالیتهای هستهای ایران شد و زمانی که این فعالیتها در بلندمدت ریشهدار نشد، روسیه و چین را مجبور به حمایت از تحریمهای سازمان ملل کرد. در سال 2013، برنامه اقدام مشترک، پیشرفت های هسته ای ایران را متوقف کرد تا دو سال مذاکراتی که منجر به برجام شد، امکان پذیر شود. برجام بخشهای قابل توجهی از برنامه هستهای ایران را به طور کامل مسدود کرد و در عین حال آن را تحت نظارت بینالمللی شدیدتر قرار داد. هر یک از این ابتکارات در نهایت شکست خورد. اما تهران به برجام پایبند بود، واقعیتی که حتی دولت اول ترامپ نیز در گزارشهای اجباری خود به کنگره درباره این توافق به آن اذعان داشت. برجام به این دلیل از بین رفت که دونالد ترامپ، رئیس جمهوری منتخب آمریکا در اولین دوره ریاست جمهوری خود از آن خارج شد. اما ترامپ دقیقا به این دلیل که آخرین توافق را از بین برد، موقعیت خوبی برای مهندسی یک توافق جایگزین دارد. گفتگوها برای بازگرداندن آمریکا و ایران به پایبندی کامل و متقابل به برجام در سالهای 2021 و 2022 به دلیل عدم اعتماد ایرانیها به آمریکا برای اجرای توافق پس از انتقال قدرت و به دلیل امتناع آمریکا از ارایه امتیازات مورد نظر ایران، بدون نتیجه به پایان رسید. با این حال، اگر خود ترامپ با یک توافق جدید موافقت کند، ایران ممکن است باور کند که این توافق پابرجا خواهد ماند. اکثر دموکراتها از دیپلماسی حمایت کردهاند، و اگر ترامپ بر آن نظارت کند، جمهوریخواهان نیز ممکن است از رویکرد دیپلماتیک حمایت کنند. اگرچه یک معامله ممکن و ارجح است، اما رسیدن به آن سخت خواهد بود. ترامپ به آنچه که به عنوان یک توافق «ساده» برای متوقف کردن مسیر تسلیحات هسته ای ایران توصیف میکند، علاقه نشان داده است، اما شرایط هر توافقی باید پیچیده باشد تا تاثیر زیادی داشته باشد. تهران و واشنگتن باید به توافق برسند که محدودیتها در برنامه هستهای ایران تا کجا باید پیش برود، آیا قوانینی در مورد رفتار منطقهای ایران ایجاد میکنند و اینکه ایران چه تحریمها و تضمینهای امنیتی ممکن است دریافت کند. پی بردن به همه این مسائل مستلزم مذاکرات گسترده ای است - به ویژه برای اطمینان از اینکه یک توافق پایدار، قابل تایید و قابل اجرا است - و اگر قرار است موضوعات منطقه ای در کانون توجه قرار گیرند، نیاز به مشارکت بیشتر طرف ها دارد. مذاکرات چندجانبه در بهترین شرایط نیز دشوار است چه رسد به امروز که تنش های بین المللی بسیار بالاست و جنگ روسیه در اوکراین و تنشهای بین پکن و واشنگتن تنها دو عامل تحریککننده هستند که سازماندهی چنین فرآیندی را امروز بسیار دشوار میکند... قدرت واشنگتن بر محاسبات هسته ای تهران در نهایت محدود است. هیچ کس در ایالات متحده نمی داند که مقامات ایرانی واقعا به وضعیت فعلی خود چگونه نگاه می کنند. بازگشت سیاست «فشار حداکثری» میتواند محرکی برای تسلیح اتمی ایران باشد. اما ضرباتی که ایران پیشتر از اسرائیل دریافت کرده است، همراه با مشکلات فزاینده اقتصادی اش، میتواند در زمانی که خودش انتخاب میکند، آن را به سمت هستهای شدن سوق دهد. سیاستگذاران آمریکایی باید شروع به انجام محاسبات خود کنند که تا چه میزان خطر تسلیحات هستهای ایران احتمالی است که باید مدیریت شود، اما فرصت محدودی وجود دارد. بنابراین زمان آن فرا رسیده است که واشنگتن اقدامات افراطی را در نظر بگیرد. زمانی که ایالات متحده در مورد برجام مذاکره کرد، بر این باور و محاسبه بود که نگه داشتن ایران تا مرز یک سال تا «نقطه گریز هسته ای» (زمان مورد نیاز برای تولید مواد هستهای قابل استفاده کافی برای سلاح هستهای) لازم است تا به ایالات متحده و شرکای آن فرصتهایی داده شود تا به نتیجه دیپلماتیک دست یابند. اما زمان یک ساله نقطه گریز هسته ای ایران مدت هاست که از بین رفته است. ایران از زمانی که تولید اورانیوم با غنای 60 درصد در سال 2021 را آغاز کرد، شروع به پیشروی انفجاری کرده است. این واقعیت که نیروی نظامی ممکن است برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته ای ضروری باشد، باید به عنوان یک شکست سیاست دو حزبی در آمریکا تلقی شود. جنبه های منفی یک حمله احتمالی بسیار جدی است، و بنابراین راه امن تر این است که تلاش دیگری برای مذاکره انجام دهیم. اما در صورت شکست، واشنگتن باید آماده باشد.