صفحه اول
محمد ریاضی- ایران بهعنوان دومین دارنده ذخایر گاز در جهان اکنون با کمبود جدی گاز روبرو شده و با بروز سرمای جدید در زمستان امسال، بسیاری از شهرها در ایران با قطعی یا افت فشار گاز روبرو شدند.اما این تناقض از کجا آمده و چرا ایران با چنین بحران عجیبی روبرو شده؟ چطور میتوان این بحران را مدیریت کرد و آیا دولت توان مدیریت این بحران را دارد؟ سه عامل اصلی که در نهایت منتج به کمبود گاز در ایران میشوند، عبارتند از برخی کارشکنیها در مسیر سرمایهگذاری داخلی و خارجی در پارس جنوبی، ثابت نگاه داشتن قیمت حاملهای انرژی برمبنای تصمیم مجلس هفتم و همچنین لولهکشی گاز به مناطقی که میتوانستند با سایر حاملهای انرژی تأمین شوند. برای درک ابعاد این بحران، باید بدانیم که گاز طبیعی به تنهایی سهمی ۷۵ درصدی از ترکیب سبد انرژی ایران دارد، ۹۸ درصد مصارف عمومی خانگی و تجاری در مناطق شهری و ۸۲ درصد این مصارف در بخش روستایی وابسته به گاز طبیعی است. ۹۵ درصد خوراک شرکتهای پتروشیمی که بخش عمده ارزآوری ایران وابسته به عملکرد آنهاست، از محل تحویل گاز طبیعی به این شرکتها تامین میشود. سوخت اولیه کلیه نیروگاه های برق ایران از این منبع یعنی گاز طبیعی تامین میشود، نزدیک به ۸۴ درصد از نیروگاههای برق در ایران به گاز طبیعی وابسته است. همچنین صنایع مختلف در ایران از صنایع سنگین و سبک بر پایه انرژی ناشی از گاز طبیعی طراحی شدهاند. در هفتههای اخیر که بحران گاز فراگیر شده است، اخبار و اظهارنظرهای فراوانی از گلایه و هشدار مدیران صنایعی همچون فولاد، آلومینیوم و سیمان شنیده میشود که بیانگر همین وابستگی است. از دیگر موارد وابستگی به گاز، ناوگان حمل و نقل عمومی و خصوصی در بسیاری از شهرهای ایران است که با افزایش ناترازی گاز این بخش نیز با تهدید توقف در انجام فعالیتهایشان روبرو خواهند شد. یکی از چالشهای اصلی وزارت نفت در سالهای گذشته به تراز کردن تولید گاز طبیعی به مصرف آن در کشور مربوط میشود. در این بین اتفاقات زمستان سال گذشته شامل قطعی گاز و برق در برخی مناطق کشور که تحت تاثیر افزایش مصرف گاز در بخش خانگی و نرسیدن گاز به نیروگاهها رقم خورد زنگ خطری جدی درباره امکان منفی شدن تراز گاز کشور را به صدا درآورد. به طور کلی با توجه به مصرف بیرویه و خارج از استاندارد گاز طبیعی در بخشهای مصرفکننده نهایی، علیرغم تلاشهای صورت گرفته جهت تولید حداکثری و تامین کامل گاز در کشور، روند تراز منفی گاز و اعمال محدودیت در گاز مصرفی برخی بخشهای مصرفکننده از سالهای اخیر شروع شده و با ادامه روند کنونی مصرف گاز به ویژه در ماههای سرد سال، قطعا در چند سال آینده این روند تشدید شده و کشور برای تامین نیازهای داخلی خود با مشکل مواجه خواهد شد. در این راستا شورای عالی انرژی سندی با عنوان «تراز تولید و مصرف گاز طبیعی در کشور تا افق ۱۴۲۰» را منتشر کرده است که در این سند ۵ راهبرد کلی برای تامین امنیت عرضه گاز طبیعی بر اساس رویکرد بهینهسازی مصرف گاز به صورت زیر تعریف شده است: سیاستهای فرهنگسازی در زمینه بهینهسازی مصرف گاز طبیعی سیاستهای بهینهسازی مصرف گاز در بخش ساختمان (خانگی-تجاری-اداری) سیاستهای مدیریت تقاضای انرژی در بخش صنعت سیاستهای بهینهسازی مصرف گاز در نیروگاههای حرارتی و توسعه نیروگاههای اتمی، تجدیدپذیر و زغالسنگسوز سیاستهای مرتبط با حمایت از توسعه شرکتهای دانشبنیان، استارتاپها و شرکتهای خدمات انرژی بررسی جزئیات مباحث مطرح شده در این سند که در لینک قابل دسترسی است نشان میدهد که در تدوین سند «تراز تولید و مصرف گاز طبیعی تا افق ۱۴۲۰» علیرغم توجهات خوبی که به موضوعاتی همچون افزایش بازدهی نیروگاهها و مباحثی مانند فرهنگسازی شده است از محرک اصلی اجرای پروژههای بهینهسازی و افزایش تولید گاز غفلت شده است. به بیان دیگر این سند شامل مجموعهای از اقداماتی خوبی است که باید انجام بگیرد، ولی اینکه چگونه این اقدامات برای افزایش تولید و بهینهسازی مصرف باید صورت بگیرد مشخص نیست و نسبت به آن بیتوجهی شده است. برای مثال یکی از دلایل افزایش بیرویه مصرف گاز در ساختمانها، استفاده از تجهیزات گرمایشی با راندمان پایین است و طبیعتا «بهینهسازی مصرف گاز با ارتقای تجهیزات گرمایشی» باید در دستور کار قرار گیرد. اما آیا صرف نوشتن سیاستهای بهینهسازی مصرف انرژی و تبدیل آن به یک سند جامع، تضمینی برای اجرای آن خواهد بود؟ اگر این کلی گوییها کافی بود پس چرا در طول ۸ سال دولت یازدهم و دوازدهم علیرغم تعریف طرحهای مختلفی برای بهینهسازی مصرف گاز، هیچ یک از آنها به سرانجامی نرسیدند؟ در ادامه به این سوالات پاسخ داده خواهد شد.