گزارش
کریم فرج پور- نظم جهانی پس از ۱۹۴۵، تحت سیطره آمریکا، اکنون با چالشهای چندبعدی از سوی ظهور قدرتهای جدید مانند چین، تنشهای منطقهای و تحولات جهانی روبهروست. ایالات متحده با تناقضات داخلی و خارجی در تلاش برای حفظ جایگاه خود است، اما مسیر تغییرات ساختاری بهسوی نظمی جدید، همراه با بیثباتی و رقابت، پیش میرود. جان مرشایمر نظریه پرداز شهیر روابط بین الملل، در مقاله خود در سال ۲۰۱۹ معتقد به این بود که غرب با اصرار غیرعقلانی بر گسترش نظم خود بر دیگر کشورها و مناطق(که نهایتا به جنگهای خانمانسوز در عراق، افغانستان و همچنین منازعات مختلف در دیگر نقاط جهان ختم شد)، هزینه های بیفایدهای را بر خود تحمیل کرده و از طرفی دیگر اقناع خود که یکی از ارکان مهم تداوم هژمونی غرب به شمار می آمد را دچار چالش های جدی کرد. رفتار غربی ها و در راس آن ایالات متحده آمریکا در قبال ایران، روسیه، چین و دیگر قدرت های نو ظهور در جهان غیرغربی در کنار تعهد به دور از منطق این کشور به حمایت از بازیگر شروری همچون رژیم صهیونیستی، به تدریج اکثر کشورهای جهان را از همراهی با غرب ناامید کرده و به نوبه خود به تقویت جبهه ای جدید در مقابل قدرت آمریکا تشویق کرد. تجربه شکست خورده روسیه در نزدیکی به غرب در ابتدای کار پوتین، مماشات شکست خورده چین که به جریتر شدن آمریکا در مقابل این کشور بدل گشت و بی تعهدی ناجوانمردانه آمریکا نسبت به توافق برجام، امروز مسیر مشترکی را در مقابل هر سه کشور و بازیگران دیگری قرار داده است که خیانت های غربی را به کرات مشاهده کرده اند. نظم بین المللی لیبرال به رهبری آمریکا شاید تا چند دهه دیگر نیز به حیات خود ادامه دهد ولی سقوط هژمونی و تسلط این نظم واقعیتی حتمی است و دولت چهاردهم با علم به این مساله در کنار تلاش برای گسترش همکاری با جهان غربی، به جایابی برای ایران در نظم آتی جهانی توجه دارد. تحولات جهانی در سالهای اخیر به طور شگرفی بر روندهای بینالمللی تاثیر گذاشته است. جابهجایی مولفههای قدرت باعث شده است تا به سختی بتوان با کاربست دیدگاههای سیاسی حاکم بر نظام بینالملل پیش از فوریه ۲۰۲۲ (ورود نظامی روسیه به اوکراین) و همچنین اکتبر۲۰۲۳ (عملیات بزرگ طوفانالاقصی) به تحلیل و ارزیابی این تحولات پرداخت. روند پر شتاب و تغییر متغیرها باعث شده است علیرغم حمایتهای بیپایان آمریکا و اروپا از اوکراین همچنان روسیه بخش قابل توجهی از اوکراین را در دست داشته باشد و حتی برای تثبیت موازنه مورد نظر خود تغییر دکترین هستهای مسکو را به نمایش بگذارد. از سویی دیگر علیرغم نزدیک به ۱۴ ماه از تجاوزات رژیم صهیونیستی به غزه و سپس لبنان همچنان طرحهای آتشبس با این استدلال صحنه بینالمللی درآستانه تحولی مهم است مشاور مقام معظم رهبری در امور بینالملل، گفت: صحنه بینالمللی در آستانه تحول مهمی است، در منطقه غرب آسیا که رژیم صهیونیستی آتش بیار معرکه سختی علیه مردم مظلوم فلسطین و منطقه شده، علیرغم پیش بینی حامیانش رو به ضعف رفته و دیر یا زود عمر سیاسی این عنصر خون خوار نتانیاهو پایان خواهد یافت و از قدرت میافتد و جبهه مقاومت انشالله پیروز خواهد شد. علی اکبر ولایتی دبیر کل مجمع جهانی بیداری اسلامی و مشاور امور بینالملل مقام معظم رهبری در پاسخ به سوالی در خصوص آخرین وضعیت تقابل جبهه مقاومت و رژیم صهیونیستی با توجه به حکم بازداشت سران رژیم توسط دیوان اظهار داشت: در چشم انداز این تحولات مهم بین المللی و منطقه ای، رژیم صهیونیستی رو به افول است و حتی دوستان قسم خورده آنها نیز از رای دیوان کیفری لاهه استقبال کردند و کشورهای بسیاری مانند ایرلند، هلند، استرالیا و... و. که پیوست سیاسی انگلیس محسوب میشوند نیز علیه رژیم صهیونیستی موضع گرفته اند و رای دادگاه را به رسمیت شناخته اند و در کنار این حکم، تظاهرات و جنبش های دانشجویی و مردمی که از آمریکا و اروپا و سایر نقاط جهان در حمایت از مردم مظلوم فلسطین شکل گرفته و همچنان ادامه دارد حاکی از این است که رژیم صهیونیستی به شدت رو به ضعف است. وی ادامه داد: البته آمریکاییها موضع معمول طرفداری از اسرائیل در رابطه با دادگاه لاهه را اتخاذ کرده اند و حتی نزدیکترین کشورها به آمریکا نیز بر این باورند که بنای غرب به فرماندهی سیاسی دولت آمریکا دیگر از رژیم صهیونیستی دست شسته است. ولایتی افزود: در میدان پیکار نیز جریاناتی که درگیری نظامی سخت دارند مانند حزب الله لبنان و حماس، حتی بعد از شهادت رهبران آنها کماکان به جهاد با شدت بیشتر ادامه می دهند. دبیرکل مجمع جهانی بیداری اسلامی تاکید کرد: یمنیها نیز با قوت در برابر همه غرب و وابستگان منطقه ای آنها ایستاده اند و در عراق نیز حشدالشعبی و دیگر گروههای مقاومت هر روز جدی تر علیه رژیم صهیونیستی اقدام عملی می کنند. مشاور مقام معظم رهبری در امور بینالملل تصریح کرد: سوریه نیز همچون گذشته با تحرک و جدیت به عنوان حلقه بسیار مهم جبهه مقاومت در مبارزه علیه صهیونیست ها فعال می باشد. ایران همچنان با قوت به حمایت از جبهه مقاومت ادامه میدهد وی خاطرنشان کرد: در این میان جمهوری اسلامی ایران همچنان با قوت به حمایت از جبهه مقاومت ادامه میدهد و مجموعه مقاومت با محوریت ایران مانند گذشته علیه صهیونیسم مبارزه میکند. ولایتی در پاسخ به سوال دیگری در ارتباط با جنگ اوکراین و چشمانداز این جنگ در پرتو تحولات جدید گفت: در مورد اوکراین و روسیه نیز باید گفت که عادت غربیها این است که حتیالامکان از رودررویی با رقبای خود به طور مستقیم پرهیز کنند و لذا در کشورهای مختلف سعی می کنند که افرادی را به درگیری با رقبا تحریک کنند تا به خود آنها آسیب جدی نرسد. وی بیان کرد: برجستهترین مثال امروزی نیز اوکراین می باشد؛ فردی جاه طلب بدون شناخت نسبت به اوضاع بین المللی را در کشور مهمی مانند اوکراین بر سرکار میآورند و آن را تحریک و بر علیه روسیه وامیدارند. دبیرکل مجمع بیداری اسلامی عنوان کرد: زلنسکی بدون احساس مسئولیت بر کشوری آباد ریاست میکند و غرب بزرگترین کشور اروپایی را فدای اغراض سیاسی خود کرده است. به اوج رسیدن جنگ غزه و جنگ اوکراین با فتنه انگیزی فتنه گران غربی به وجود آمد وی تاکید کرد: به این ترتیب به نظر می رسد که صحنه بین المللی در آستانه تحول مهمی است، اولا در منطقه غرب آسیا که رژیم صهیونیستی آتش بیار معرکه سختی علیه مردم مظلوم فلسطین و منطقه شده، علی رغم پیش بینی حامیانش رو به ضعف رفته و دیر یا زود عمر سیاسی این عنصر خون خوار نتانیاهو پایان خواهد یافت و از قدرت میافتد و جبهه مقاومت ان شالله پیروز خواهد شد. ولایتی تصریح کرد: از سوی دیگر با توجه به تغییرات حاکمیت آمریکا و روی کار آمدن دولت جدید و دیدگاه متفاوتی که دارد کمک به اوکراین کاهش یافته و به نظر می رسد روسیه پیروز خواهد شد. وی در پایان خاطرنشان کرد: این دو حادثه مهم که به اوج رسیدن هر دو، با تحریک و فتنه انگیزی بعضی از فتنه گران غربی بوجود آمده موجب خسارات زیادی به کشورهای مختلف به ویژه در غرب آسیا و اروپا شده ولی متاسفانه مانند جنگ های قبلی علیه مردم مظلوم فلسطین از یک سو و شرق اروپا از سوی دیگر، میراث بر تخریبهای ناشی از جنگ می شود همانند آنچه که بعد از جنگهای جهانی اول و دوم و سایر جنگ های محلی در کشورهایی مانند ویتنام، کره، کامبوج، لائوس، اتیوپی، آنگولا، کوبا، نیکاراگوئه و الجزایر و ... صورت گرفت. دعوا بر سر نظم جهانی است! «حسین مهدیتبار»، تحلیلگر مسائل بینالملل در کانال تلگرامی خود نوشت: اسرائیل تلاش برای تضعیف شبکه مقاومت را با هدفی فراتر از ملاحظات منطقهای دنبال میکند. این اقدامات در چارچوب تحولات بزرگتر دوران گذار نظم بینالمللی قابل تحلیل است. در شرایطی که جهان در حال تجربه تغییرات ساختاری است و نظم جدیدی در حال شکلگیری، بازیگران اصلی در تلاشاند جایگاه خود را در این نظم آینده تثبیت یا تقویت کنند. برای اسرائیل، تضعیف ایران و متحدانش به معنای جلوگیری از ظهور یک قدرت منطقهای است که میتواند در نظم جهانی آینده نقشآفرینی کند. از منظر اسرائیل، ایران نه تنها یک تهدید نظامی یا ایدئولوژیک، بلکه یک رقیب راهبردی است که میتواند در نظم جدید، نقش برجستهای ایفا کند. از این رو، جنگ فعلی نه تنها یک تقابل منطقهای، بلکه یک نبرد حیاتی برای مرگ و زندگی است. برای اسرائیل، شکست ایران و شبکه مقاومت به معنای تضمین امنیت بلندمدت خود و افزایش نفوذ در ساختارهای نظم آینده است. در سوی دیگر، این جنگ برای ایران نیز معنای مشابهی دارد. ایران که به عنوان یکی از اصلیترین بازیگران محور مقاومت شناخته میشود، با دفاع از شبکه مقاومت، نه تنها از امنیت ملی خود محافظت میکند بلکه تلاش میکند جایگاه خود را در نظم بینالمللی جدید تثبیت کند. شکست در این جنگ، نه تنها نفوذ منطقهای ایران را تضعیف میکند، بلکه میتواند موقعیت آن را در معادلات جهانی آینده نیز به خطر بیندازد. به همین دلیل، این تقابل بیش از آنکه صرفاً یک درگیری محدود باشد، نبردی سرنوشتساز برای هر دو طرف است. اسرائیل در تلاش است تا پیش از تثبیت نظم جدید، ایران را از معادلات قدرت حذف کند یا به حاشیه براند. در مقابل، ایران با ایستادگی در برابر این تلاشها، به دنبال تثبیت جایگاه خود به عنوان یکی از قدرتهای تأثیرگذار منطقهای و بینالمللی است. این جنگ، جنگ بقا برای اسرائیل و جنگ اثبات قدرت برای ایران است. هرگونه عقبنشینی یا شکست در این میدان، تبعاتی فراتر از منطقه به همراه خواهد داشت و آینده نقشآفرینی این دو بازیگر در نظم جهانی را تحت تأثیر قرار میدهد. گامهای پزشکیان در آستانه نظم نوین جهانی «نقشآفرینی ایران در جهان غیرغربی» به عنوان یکی از اصلیترین راهبردهای دولت چهاردهم در عرصه سیاست خارجی به شمار میآید. این مسئله را میتوان به وضوح در مواضع و سخنان رئیس جمهور در طی ۱۰۰ روز گذشته مشاهده کرد. مسعود پزشکیان در حالی در روز ۹ مرداد ۱۴۰۳، بر صندلی ریاست جمهوری ایران تکیه زد که جهان و منطقه غربآسیا در کوران تحولات خود قرار داشت. تحولاتی که هم در سطوح بلند مدت و هم در بازههای کوتاه مدت، جهان و منطقهای جدید را نوید میدهد. این شرایط ویژه که شاید در کمتر دولتی از دولتهای پس از انقلاب اسلامی در حال وقوع است، سیاستگذاری های جدیدی را در سیاست خارجی و روابط بین المللی ایران با جهان طلب می کند. صاحب نظران و دانشمندان روابط بین الملل، اصلیترین ویژگی نظام بینالملل در دوران کنونی را در گذار قدرت (Power transition) میبینند. جهان کنونی در واپسین روزها و ماه های سال ۲۰۲۴، شاهد عبور معادله قدرت جهانی از نظم تک قطبی لیبرال و هژمونی آمریکا به سمت «تک قطبی – چندقطبی» و در آینده به سمت نظم کاملا چند قطبی است. بر این اساس آمریکا و بلوک قدرت غرب که بر دو محور نظامی گری ناتو و سلطه تجاری و اقتصادی (جی ۷) در سالهای پس از جنگ سرد بر تمام شئون جهان تسلط داشت، اکنون با افول قدرت نسبت به دوران پیروزی خود در زمان جنگ سرد روبرو است. شعار معروف ترامپ (عظمت را دوباره به آمریکا بازگردانیم؛ Make America Great Again) و اقبال به این شعار در سطح افکار عمومی در آمریکا بهترین دلیل بر افول قدرت آمریکا نسبت به چند دهه قبل است. در این میان جبهه جدید قدرت جهانی پس از چندین قرن نه از دل اروپا و جهان غرب که این بار در میان کشورها و مناطق غیر غربی سربرآورده است. در جهان در حال گذار فعلی گرچه ایالات متحده هنوز برتری خود را در سطح نظامی و مالیه بین الملل حفظ کرده است ولی سربرآوردن اتحادهایی همچون بریکس و شانگهای در مقابل محور قدرت اقتصادی غرب همچون جی ۷، نشانگر حرکت جهان به سمت سازوکارهایی است که دیگر تحت سلطه غرب و رژیم ها و نهادهای بین المللی ساخته غرب نیست. مقاله رئیس جمهور در تهران تایمز، سخنان مهم پزشکیان در اجلاس بریکس و اشارات وی به اهمیت قدرت های غیر غربی در دیدار مشورتی با وزرای سابق امورخارجه نشانگر عزم جدی دولت چهاردهم در توجه به نقش آفرینی ایران در جهان غیر غربی و دید مثبت این دولت به روابط راهبردی با قدرتهای غیرغربی است. صحنه جهانی از الگوهای سنتی فراتر رفته است در این میان، پزشکیان در اولین روزهای استقرار در پاستور، در مقاله خود در روزنامه تهران تایمز، با تاکید بر چند جانبه گرایی و فرصت های جهان غیر غربی برای ایران، این موضوع را اولویت اول دولت خود در سیاست خارجی معرفی کرد. رئیس جمهور در این مقاله با صحه گذاشتن بر روابط عمیق ایران با چین و روسیه به عنوان دو ابرقدرت جبهه جدید قدرت جهانی عنوان می دارد: «چین و روسیه همواره در روزهای سخت دوست و پشتیبان ما بودهاند. ما این دوستی را بسیار ارزشمند میدانیم. نقشه راه ۲۵ ساله ایران و چین یک گام مهم در جهت ایجاد یک «شراکت جامع راهبردی» سودمند برای هر دو کشور بود؛ و ما تمایل داریم در آستانه ورود به نظم جدید جهانی، همکاریهای گستردهتری در این مسیر با پکن برقرار سازیم. پزشکیان در همین زمینه می افزاید: «روسیه یک همپیمان راهبردی ارزشمند و همسایه ایران است و دولت من متعهد است که به گسترش و تقویت همکاریهایمان پایبند بماند. ما برای مردم روسیه و اوکراین آرزوی صلح داریم و دولت من آماده حمایت فعالانه از ابتکارات دیپلماتیک در جهت دستیابی به این هدف خواهد بود. دولت من همکاریهای دوجانبه و چندجانبه با روسیه را - به ویژه در چارچوبهایی مانند بریکس، سازمان همکاری شانگهای و اتحادیه اقتصادی اوراسیا - در اولویت قرار خواهد داد.» وی همچنین در این راستا اظهار می دارد: «با علم به اینکه صحنه جهانی از الگوهای سنتی فراتر رفته است، دولت من متعهد است که روابط متقابل مفید خود را با بازیگران بینالمللی نوظهور در جنوب جهان، به خصوص با کشورهای آفریقایی، تقویت نماید. در این راستا، به دنبال ارتقاء همکاریها و تقویب مناسباتمان خواهیم بود.» بریکس و جنوب جهانی؛ ساخت مشترک دنیایی بهتر سخنرانی پزشکیان در اجلاس سران بریکس و اولین حضور رئیس جمهوری اسلامی ایران در مقام عضو رسمی اتحاد بریکس در ابتدای آبانماه، صحنهای دیگر بر اهتمام جمهوری اسلامی ایران بر نقش آفرینی در جبهه جدید قدرت جهانی و تقویت ارتباط با قدرت های غیرغربی بود. در این میان رئیس جمهور در اجلاس بریکس پلاس تعبیر دقیقی را برای نقش جبهه جدید قدرت در جهان غیر غربی بکار برد: «بریکس و جنوب جهانی؛ ساخت مشترک دنیایی بهتر» این تعبیر رئیس جمهور به درستی نقش اتحادهای جدید غیر غربی را در شکل گیری دنیایی بهتر برای همهی کشورهای جهان را مورد تاکید قرار داده و در بطن خود نظم لیبرال غربی را در دنیایی که امروز بهتر از دهه های پیشین نیست آشکار می سازد. پزشکیان در این زمینه همچنین عنوان داشت: ائتلافگرایی و تلاش برای ایجاد مناسباتی سازنده و دوستانه، بخشی از واقعیت امروز و خواسته جمع زیادی از کشورها و بازیگران بینالمللی است تا از فضای یکجانبهگرایی رهایی یابند. پایههای معادلات یکجانبه و توازن برخاسته از محوریت تکقطبی به شدت سست و لرزان شده است. بسیاری از ساختارها و سازوکارهای بینالمللی برخاسته از این رویکرد، نظیر شورای امنیت سازمان ملل متحد، صندوق بینالمللی پول، نهادهای حقوق بشری و مصادیق دیگر به دلیل سیاستزدگی و نفوذ دولتهای غربی، کارایی موثر و سازنده خود را از دست دادهاند. به همین دلیل است که این گروه از ابتدای تشکیل در سایه اهداف بلند و مورد اقبال خود توانسته در صحنههای منطقهای و بینالمللی، به یک الگوی موفق از همکاری و همگرایی میان کشورها تبدیل شود. سخنرانی پزشکیان در اجلاس سران بریکس و اولین حضور رئیس جمهوری اسلامی ایران در مقام عضو رسمی اتحاد بریکس، نیز صحنه ای دیگر بر اهتمام جمهوری اسلامی ایران بر نقش آفرینی در جبهه جدید قدرت جهانی و تقویت ارتباط با قدرت های غیر غربی بود. رئیس جمهور کشورمان در بخشی از سخنان خود در این نشست با تاکید بر استفاده نامشروع آمریکا از تسلط خود بر حوزه پول و نقل و انتقال بین المللی برای اهداف سیاسی، عنوان کرد: در حال حاضر بیشتر کشورهای دنیا از اینکه آمریکا برای حل مشکلات داخلی و مالی خود، از دلار به عنوان سلاح و یا ابزار کنترل دیگر کشورها استفاده میکند، ناراضی هستند. دنیا بریکس را با هدف تلاش برای کاستن از قدرت دلار و افزایش مبادلات با پولهای ملی میشناسد. این اقدامات به همراه راهاندازی و استفاده از ارزهای دیجیتال و بسترسازی برای استفاده از سازوکارها و فناوریهای جدید مالی نظیر پیام رسانها، در راستای اهداف اصلی بریکس است. پزشکیان همچنین با تاکید بر نقش بزرگ کشورهای عضو بریکس در اقتصاد جهانی بر تقویت تجارت بین اعضا با پولهای ملی کشورهای عضو این اتحاد، اظهار داشت: اینکه کشورهای عضو بریکس بزرگترین تولید کنندگان و در عین حال بزرگترین مصرفکنندگان انرژی، مواد غذایی و دیگر کالاها هستند و به مهمترین خطوط مواصلاتی و ترانزیتی دسترسی دارند، مزیت بسیار بزرگی است که موجب میشود انجام مبادلات با پولهای ملی به سهولت انجام گیرد. رئیس جمهور در دیدار مشورتی با وزاری پیشین امورخارجه نیز با صحه گذاشتن بر روابط راهبردی ایران با چین و روسیه به عنوان دو محور قدرت اتحاد بریکس، با اشاره به پروژه های مشترک میان ایران با این دو کشور اظهار داشت: تبادل هیاتها میان ایران با چین و روسیه در جریان است و تلاش داریم موانع پیشروی اجرای توافقات با این دو کشور را برطرف کنیم. چینیها علاقمند هستند در اجرای پروژههایی زیربنایی و عمرانی در ایران فعالتر شوند و در ارتباط با روسیه نیز گسترش و تکمیل خطوط ترانزیتی و نیز خط انتقال گاز به شکل جدی در حال پیگیری است. چالشهای نظم جهانی تحت رهبری آمریکا با توجه به تسلط قدرتهای اروپایی در آن دوران، میتوان آن را با نگاهی محدود «نظم جهانی» نامید؛ مفهومی که با نظام بینالمللی امروز تفاوتی عمیق دارد. پس از جنگ جهانی اول، وودرو ویلسون، رئیسجمهور وقت آمریکا، به دنبال ایجاد نظمی نوین بر پایه همکاری بینالمللی بود. او تأسیس جامعه ملل که پیشزمینه سازمان ملل متحد شد و تعریف اصول امنیت جمعی را هدف گرفت؛ تلاشی جسورانه که در عمل ناکام ماند. اما نظمی که بیش از هر چیز به آن اشاره میشود – و ما هنوز در پایان آن به سر میبریم – نظم آمریکایی پس از ۱۹۴۵ است که به صلح آمریکا شهرت دارد. تا سال ۱۹۴۵، ایالات متحده آمریکا با اشغال ژاپن پس از استفاده از دو بمب اتمی برای پایان دادن به جنگ، نیمی از آلمان شکستخورده را به کنترل خود درآورد. این کشور ناتو را تأسیس کرد و نقش اساسی در شکلگیری سازمانهایی، چون سازمان ملل متحد، بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول ایفا نمود. همچنین، زمینهساز ایجاد گروههایی مانند جی ۷ و جی ۲۰ شد و نظامی از اتحادهای منطقهای را پایهگذاری کرد. خارج از اتحاد جماهیر شوروی و مناطق تحت نفوذ آن، ایالات متحده نظمی جهانی طراحی کرد که در آن همزمان نقش معمار، مدیر اولویتها، تعمیرکار سیستم و داور منازعات را ایفا میکرد. راجر کوهن در نیویورک تایمز نوشت: «پیروزی شگفتانگیز و رستاخیز عجیب دونالد جی. ترامپ، به اوج رسیدن شورشی بود که مدتها علیه نظم مستقر جریان داشت. هیچ هشداری درباره شکنندگی دموکراسی یا آزادی، هیچ یادآوری از فجایع قرن بیستم یا جذابیت ترامپ برای دیکتاتورها، قادر به توقف این موج نبود.» این توصیف تنها به سیاست داخلی ایالات متحده محدود نمیشود، بلکه تا حد زیادی به دیدگاه آمریکا درباره نظم جهانی نیز تعمیم مییابد.» استیون کاتکین، تاریخنگار دانشگاه استنفورد، در مقالهای در مجله «فارین افرز» توضیح میدهد که این استراتژی «جهانی یکپارچه با شکوفایی مشترک و چشمگیر» ایجاد کرد، اما اکنون در حال کنار گذاشته شدن است. ایالات متحده بازار خود را برای تجارت حتی به روی دشمنانش باز کرد، بیآنکه از سوی آنان عمل متقابلی دریافت کند. اما امروز، سیاستهای صنعتی و حمایتگرایی آمریکا بهتدریج کشور را نه فقط به روی رقبایش، بلکه حتی به روی متحدان، شرکا، دوستان و دوستان بالقوهاش میبندد. به گفته کاتکین، سیاستهای ایالات متحده به طرز شگفتانگیزی به سیاستهای چین شباهت پیدا کرده، درست در زمانی که چین به یک بنبست برخورد کرده است. کاتکین در گفتوگویی با شماره اخیر همان نشریه تأکید کرد که نظم جهانی تحت رهبری آمریکا موفقیتآمیز بوده است. او گفت: «جای شگفتی است که چه تعداد از مردم جهان از این نظم بهرهمند شدند، حتی در خود آمریکا. این نظم کارایی داشت، اما ما برای مواجهه با پیامدهای موفقیت خود آماده نبودیم. اکنون به نظر میرسد بسیاری از کشورها دیگر نمیخواهند صرفاً بهعنوان اقتصادهایی با درآمد متوسط باقی بمانند یا از آنها انتظار برود که دستور بگیرند. این کشورها خواستار نهادهای بینالمللی هستند که تلاشها، دستاوردها، کارآفرینی، طبقه متوسط و جایگاهشان در جهان را بازتاب دهند.» کاتکین در ادامه گفت: «این کشورها دارای غرور ملی موجهی هستند و ما هنوز نمیدانیم چگونه باید آرمانهای آنها را در سیاست جهانی لحاظ کنیم. بسیاری بر این باورند که نظم لیبرال به دلیل انعطافپذیری بینظیرش قادر است همه را در خود جای دهد و دوام آورد. اما این منطق در برابر ایران، روسیه و حتی چین بیاثر است. فراتر از گرایشها و سیاستهای ترامپ، او وارث نظمی جهانی است که پیش از این دچار شکافهای عمیق شده است.» -چین در حال صعود است و نظمی تغییریافته را طلب میکند که قدرتش را در اقیانوس آرام، بهویژه در دریای چین جنوبی و تایوان به رسمیت بشناسد. - اروپا درگیر جنگی نزدیک به سه سال است که با حمله روسیه به اوکراین در فوریه ۲۰۲۲ آغاز شد. - خاورمیانه صحنه جنگی سهجانبه است: درگیریها در غزه و لبنان و رویارویی مستقیم نظامی میان اسرائیل و ایران - کره شمالی همچنان بهعنوان یک قدرت هستهای و بازیگری سرکش به فعالیتهای خود ادامه میدهد؛ - شورای امنیت سازمان ملل، با کاهش نفوذ و کارایی، به نهادی تقریباً فلج تبدیل شده است؛ - دموکراسیهای لیبرال در حال پسرفت هستند و بهسمت نظامهایی شبهاقتدارگرا با سیاستهای ملیگرایانه سوق یافتهاند؛ - جهانی که در آن، حقیقت و واقعیت جای خود را به نظریههای توطئه و برداشتهای ساختگی از واقعیت دادهاند؛ و اینها همه در شرایطی رخ داده است که ایالات متحده هنوز فرآیند واگذاری داوطلبانه قدرت، کنارهگیری از تعهدات، تضعیف پایههای نهادهای بینالمللی و بیاعتنایی به اتحادهای خود را آغاز نکرده است – اقداماتی که دونالد ترامپ بهصراحت وعده داده است به اجرا خواهد گذاشت. همزمان با ادعای چین برای بازطراحی نظم جهانی، جهان امروز با پراکندگی قدرت اقتصادی، وابستگی متقابل اقتصادها و اتکا به زنجیرههای تأمین جهانی شناخته میشود. این تحولات با افزایش نابرابری درون کشورها همراه بوده و زمینهساز ظهور بازیگران غیردولتی شده است؛ از سازمانهای تروریستی فراملی مانند القاعده و داعش گرفته تا شرکتهای فناوری چندملیتی که با نفوذ گسترده، مراکز تحقیق و توسعه و تولیدی غیرمتمرکز در سراسر جهان ایجاد کردهاند. نظم جهانی بهیکباره فرو نمیپاشد و تاریخ همواره نشان داده که پر شدن خلأ قدرت توسط یک قدرت جدید بهسادگی قابل پیشبینی نیست. اگر ایالات متحده تصمیم به واگذاری قدرت و هژمونی خود بگیرد، ناگزیر با چالشها و تناقضهای پیچیدهای روبهرو خواهد شد. نمیتوانید همزمان چین را بهعنوان یک تهدید جدی به چالش بکشید و در عین حال از جنگ روسیه در اوکراین حمایت کنید. نمیتوانید با وضع تعرفهها قدرت چین را مهار کنید، اما همزمان اتحاد با ژاپن، کره جنوبی و فیلیپین را تضعیف کنید. نمیتوانید ایران، متحد روسیه را بهطور مؤثر تهدید کنید، در حالی که از پرهیز از جنگ سخن میگویید. در میان پیچیدگیهای تغییر نظم جهانی، یک حقیقت روشن است: نظم آمریکایی که پس از ۱۹۴۵ شکل گرفت، اکنون در مسیر تغییر قرار دارد. نظم جدید و ائتلافهای بینالمللی مناسب با آن حمید ملک زاده کارشناس مسائل سیاسی در یادداشتی نوشت: جهانی که در آن زندگی میکنیم هر روز دستخوش تغییراتی است که اقدام و مداخله آگاهانه ما برای حفظ تعادل در طبیعت یا جهان مصنوع بشری را ایجاب میکنند. این تغییرات گاه ممکن است در طبیعت اتفاق بیفتند و گاهی ممکن است در مسائل جاری میان انسانها، در سطح جامعه، میان شهروندان و دولت در محیط سیاست داخلی و بعضاً در محیط بینالملل و در رابطه میان دولتها مشاهده شوند. دسته دیگری از تغییرات وجود دارند که ممکن است همه این حوزهها را شامل شود. این دسته اخیر از تغییرات موردنظر ما به شکل قابلتوجهی به نفسِ حیاتِ بشر، و رابطه آن با طبیعت و انسانهای دیگر مرتبط میشوند. همه انواع مختلفی از تغییرات که زا آنها صحبت میکنیم مستلزم نوعی اقدام مشترک، در سطح اجتماعی، ملّی یا بینالمللی هستند. فرقی نمیکند که ما این تغییرات را بهعنوان تحولاتی مثبت فهمیده باشیم یا نه؛ بههرحال باید بتوانیم اقدامات مناسبی را به طور دستهجمعی درباره آنها انجام دهیم. موضوع جنایاتی که رژیم صهیونیستی در سرزمینهای اشغالی و دیگر نقاط جهان به آن دست میزند، ذیل همین فهم از مسئله تغییروتحول در جهان بشری قرار میگیرد. ازاینجهت اینطور به نظر میرسد که باید اقدام مؤثری به طور دستهجمعی در مقابل آن طراحی شود. اقدامی که آنچه نیروی شیطانی قرارداده شده در اختیار این رژیم از تعادل جهان بههمریخته است را دوباره به تعادل بازگرداند. من در این یادداشت کوتاه تلاش میکنم تا درباره ضرورت و زمینههای اقدامی که در ذهن دارم صحبت کنم. مسئله چیست؟ برای اینکه بتوانیم به شکل معناداری از دعوت عمومی به یک اقدام بینالمللی در سطح دولتها و ملّتهای جهان درباره یک موضوع خاص صحبت کنیم، باید قبل از هر چیز بتوانیم آن موضوع را به شکل شایستهای صورتبندی کنیم. در صورتبندی موردنظر ما باید توصیفی از موضوع ارائه شود که بر اساس آن ضرورت دستزدن به اقدام مشترک به شکلی منطقی استنتاج میشود. ازاینجهت من تلاش میکنم تا در این بخش روایتی را فراهم کنم که توضیح میدهد چرا باید به اقدام مشترکی علیه رژیم صهیونیستی دست بزنیم. تا جایی که به حقوق بینالملل مربوط میشود، رژیم صهیونیستی یک گروه اشغالگر است؛ چه در معنای رقیق موردنظر نهادهای بینالمللی و چه به معنای اصیل کلمه، وقتی از نفسِ زایش این رژیم در نتیجه روحیه استعماری و امپریالیستی در حال افول در پایان جنگ دوم جهانی صحبت میکنیم: اسرائیل نامی است که برای معرفیکردن گروه اشغالگری که در سرزمین دیگران حاکم شده مورداستفاده قرار میگیرد. ازاینجهت رژیم حاکم بر سرزمینهای اشغالی فاقد مشروعیت برای قانونگذاری، تعقیب افراد، مجازات آنها و تعیین حدود مدنی در سرزمینهای اشغالی است. از جهتی این رژیم به یک ایدئولوژی نژادپرست مسلط است. ایدئولوژی نژادپرستانهای که در همه سازوکارهای نظامی، امنیّتی، مدنی و انتظامی آن به شکل نهادمندی سازمان پیدا کرده و علیه افرادی که در محدوده سرزمینهای اشغالی زندگی میکنند در حال عملکردن است. از جهت دیگر، روح نژادپرستانه موجود در این ایدئولوژی سویههای امپریالیستی و تجاوزکارانه قابلتوجهی دارد. تا جایی که ادعاهای سرزمینی بنیان گذاشته شده در ایدئولوژی حاکم بر آن از رژیم نیرویی ویرانگری ساخته است که هر لحظه ممکن است نسبت به تعادل سیاسی، اقتصادی، سرزمینی و جغرافیایی و جمعیّتشناسانه محیط پیرامونش حیثیتی تهاجمی داشته باشد. این موضوعی است که بهطورکلی هر نظمی در جهان را به مخاطره میاندازد. چرا که حاکمان رژیم صهیونیستی خود را تنها به نظمی که با محوریّت آنها سازمان پیدا کرده باشد متعهد میدانند. آنها، بهعنوان مردمی که خود را برگزیده خداوند میدانند، تنها به خودشان وفادارند. همچنین باید این مسئله را در نظر گرفت که ایدئولوژی رژیم علیه همه صورتهای دیگر از تکثر و تنوع ملّی، نژادی، دینی و مذهبی عمل میکند. یعنی به سازوکار تشخیص دوست و دشمنی استوار است که در آن یهودیان صهیونیست را در مقام خدایگانی که دیگر مردم زمین باید به آنها خدمت کنند میفهمد. در نتیجه رژیم صهیونیستی به لحاظ وجودشناختی از یکجور سازوکار دوستی و دشمنی بنیادگرا و غیرسیاسی نیرو میگیرد که از هرکسی به جز یهودیان صهیونیست انسانزدایی میکند. این فرایند انسانزدایی از دیگران به ظهور خشونتی لجامگسیخته منتهی میشود که امروز در سرزمینهای اشغالی و علیه مسلمانان، یهودیهای مخالف صهیونیسم، مسیحیان، خداناباوران و هر کسی که جایگاه برتر این مردم نفرین شده را قبول نمیکند در حال عملکردن است. ازاینجهت رژیم صهیونیستی یک دولت یا نظام سیاسی عادی نیست. یعنی نمیشود اینطور ادعا کرد که ایدئولوژی بنیادین این رژیم اصلاً به عادیشدن تن میدهد؛ چرا که از نیروی ویرانگری تغذیه میگردد که هر نظم عادی و عامی را بهعنوان خطری وجودشناختی برای خودش کدگذاری میکند. این موضوعی اساسی است که همه آحاد بشر، و اگر صادقانهتر بگویم همه دولتهای دیگر، حتی آنهایی که امروز از رژیم دفاع میکنند را در معرض خطر قرار میدهد: صهیونیسم سروری هیچ نیرویی را برخورد نخواهد پذیرفت. چرا باید به اقدامی مشترک دست بزنیم دعاوی مطرح شده در این روایت را میشود از طریق دادههای تاریخی مربوط به شکلگیری رژیم اشغالگر قدس، و اطلاعات موجود در اخبار منطقه غرب آسیا در بیش از یک سال گذشته بهخوبی پیدا کرد. از این جهت رژیم صهیونیستی تهدیدی علیه انسان، دولتهای مستقل ملّی و نظم جاری در نظام بینالملل است. رژیمی که نه به تعهدات خود در قالب موازین پذیرفتهشده در حقوق بینالملل تن میدهد، نه ملاحظه قطعنامههای صادر شده از مراجع ذیصلاح در نظام بینالملل را به رسمیّت میشناسد، و نه به نظارت و کنترل بینالمللی بر رفتار و رویههای جاری در سرزمینهای اشغالی وقعی مینهد، احتمالاً باید بهعنوان مهمترین بازیگر شورشی علیه نظم موجود در محیط بینالملل فهمیده شود. مخصوصاً وقتی ببینیم که حتّی به آرای محاکم بینالمللی درباره ضرورت اجراکردن موازین پذیرفتهشده بینالدولی درباره موضوعات مختلف تن نمیدهد. اگر این روایت را پذیرفته باشید آنگاه تصدیق خواهید کرد که اقدام مشترک بینالمللی بدون توجه به زمینههای اختلافی میان دولتها علیه رژیم اشغالگر صهیونیستی یک ضرورت اجتنابناپذیر است. مسئله بنیادینی که در این جا باید به آن توجه کنیم این است که همه اقدامات رژیم صهیونیستی اقداماتی علیه اصول بنیادین پذیرفته شده، یا حداقل ادعا شده در محیط بینالملل هستند. اصولی که نظم بینالملل بعد از پایان جنگ جهانی دوم بر پایه آن استوار شده است. من بنا دارم ضمن یادآورشدن این مسئله این موضوع را پیش بکشم که از نظر بینالمللی و حداقل برای حفاظتکردن از نظم جاری در رابطه بین دولتها پس از بهپایانرسیدن جنگ جهانی دوم باید به تشکیل ائتلافی بینالمللی برای مقابله با جنایات رژیم صهیونیستی دست بزنیم. ناتوانی نظم موجود، زایش نظم جدید یک الگوی واحد در تاریخ روابط بینالملل وجود دارد که به ما نشان میدهد که هر بار نظم مستقری، یعنی هر بار شکل واقعاً موجودی از روابط میان دولتها، از حفظ تعادل در مناسبات بینالمللی عاجز باشد، مجموعهای از دولتها که به این نتیجه میرسند نظم موجود نمیتواند تعادل بینالمللی را حفظ کند، از طریق تشکیل ائتلافهای جدید، و باهدف حفظ تعادل به اقدامی مشترک دست میزنند. من اینطور فکر میکنم که در وضعیّت جدید، ناتوانی نهادهای سیاسی، امنیتی و محاکم قضایی بینالمللی در حفاظت از ارزشهای عام انسانی، و تعادل بههمریخته در محیط بینالملل، میتواند به مبنایی برای تشکیل ائتلافهای بینالمللی جدید منتهی شود. برای مثال همین نمونه اقدامات جنایتکارانه رژیم صهیونیستی را در نظر بگیرید. درحالیکه مجموعه گستردهای از دانشگاهیان، هنرمندان و فعالان سیاسی و مدنی در آمریکا و اروپا خواستار توقف جنایات رژیم صهیونیستی هستند، و در وضعیّتی که بخش مهمی از مردم جهان از اقدام عاجل برای توقف این جنایات دفاع میکنند، دولتهای اروپایی با همراهی دولت ایالات متحده آمریکا، در پوشش اتحادهای قدیمی ناشی از پایان جنگ جهانی دوم و جنگ سرد چشمان خود را به این خواسته عمومی و پایمالشدن ارزشهای انسانی و جان هزاران زن و کودک بستهاند. خودداری این دولتها از اقدام معنادار علیه جنایات رژیم، عملاً سازوکارهای بینالمللی موجود برای حفاظت از انسان و ارزشهای انسانی را نیز ناکارآمد کرده است. به همین خاطر به نظر میرسد شکلگیری ائتلافهای بینالمللی جدید حول محور جنایات رژیم ضرورتی انسانی داشته باشد. وقتی مجموعه مناسبات موجود در یک وضعیت نمیتواند بهخوبی از عهده وظایفی که برای آن پیشبینی شده بر بیاید، باید به فکر ایجاد صورتهای مشترک و بینالدولی جدیدی از اقدام علیه بازیگران خاطی بود. ائتلاف جدیدی میان دولتها، که میتواند نویدبخش ظهور نظم نوینی در جهان باشد. کشورهای مسلمان و هسته مرکزی ائتلاف جدید در بخشهای پیشین تلاش کردم تا زمینهها و ضرورتهای تشکیل ائتلاف بینالمللی علیه جنایات رژیم اشغالگر قدس را مورد بررسی قرار دهم. در این بخش میخواهم این موضوع مطرح کنم که تشکیل این ائتلاف بینالدولی در منطقه غرب آسیا و با محوریّت کشورهای مسلمان اهمیّتی بنیادین دارد. درحالیکه تا پیش از عملیات طوفان الاقصی به نظر میرسید یکجور روند صلح عمومی میان دولتهای اسلامی و رژیم صهیونیستی در حال شکلگرفتن است، رفتار و گفتار حاکمان صهیونیست سرزمینهای اشغالی نشان میدهد که بحث درباره صلح با رژیم صهیونیستی در نهایت تلهای اساسی برای حاکمیّت و حدود سرزمینی دولتهای مسلمان است. ایده اسرائیل بزرگ که از طرف وزرای کابینه رژیم مطرح شده، بهوضوح نشان داده است که ماشین ترور و اشغال بنا نیست در سرزمینهای اشغالی و لبنان متوقف شود. حاکمان رژیم سودای کشورگشایی دارند؛ و از مطالعه درباره رفتار آنها در سرزمینهای اشغالی اینطور بر میآید که برای رسیدن به این آرزو از هیچ جنایتی دریغ نخواهند کرد. برای اینکه حاکمان کشورهای مسلمان در منطقه غرب آسیا بهخوبی درباره این ایده شیطانی مطلع شوند، تنها کافی است تصور کنند که مرزهای رژیم اشغالگر تا حدود سرزمینی آنها گسترده شده باشد. یعنی هواپیماهای اجارهای آمریکایی در ارتش رژیم بتوانند همانطور که امروز نقاط مختلفی در لبنان را مورد حمله قرار میدهد به آنها نیز حمله کنند. در چنین وضعیّتی آنها باید کیلومترها قبلتر از امروز و در همسایگی خود با رژیمی مبارزه کنند که درست مثل فرزند نامشروع یک کشیش مسیحی میماند. گناهی که در نتیجه نژادپرستی و یهودستیزی اروپاییهای مسیحی متولد شده است. این قدیسان گناهکار همه منطقه غرب آسیا را برای پنهانکردن و جبرانکردن گناهی که پیشتر مرتکب شدهاند فدا خواهند کرد. ازاینجهت برای کشورهای مسلمان منطقه غرب آسیا هم موضوع اسلام و هم مسئله همسایگی جغرافیایی با سرزمینهای اشغالی را میشود بهعنوان مبنایی برای تشکیل ائتلاف اقتصادی فرهنگی و اگر لازم شد نظامی علیه رژیم اشغالگر قدس در نظر گرفت. برای درککردن این موضع باید به سابقه حمله هیتلر و ارتش او به روسیه مراجعه کنیم.