جامعه
مرتضی صدفی - واژه فقر، در اختلاف فرهنگ های لغت و نگاه متفاوت اصحاب معانی، توضیحات بی شماری یافته است. از دیگر سوی، بداهت مفهوم و روشنی معنا تا حدودی این واژه را بی نیاز از تعریف کرده است. با این حال می توان در ساده ترین توضیح و بر اساس فرهنگ معین چنین گفت: فقر به معنای درویشی، ناداری، تهیدستی و تنگ دستی است، و در تبیین دیگر می گوییم: فقر، فقدان یا حرمانی است که گریبان یک موجود زنده ـ به ویژه انسان ـ را در راه تحقق نیازهای اساسی اش می گیرد. از این رو، فقیر کسی است که برای ادامه زندگی و حیات به چیزی چون خوراک، پوشاک و... نیازمند باشد، در حالی که امکان دسترسی به آن را ندارد. به بیان دیگر، فقیر کسی است که نمی تواند نیازمندی های اساسی خویش را تأمین کند. فقر، از ناهنجارترین دردهای زندگی انسان است. این پدیده شوم، عمری به درازنای تاریخ حیات آدمی دارد و از همان آغاز، همواره همزاد بشر بوده و پیوسته جسم و جان و جمله هستی آدمیان را دستخوش تباهی کرده است. متون کهن، اندرزهای فقرسوز پیشوایان دینی، رنج نامه شاعران گذشته و اندوه های جانگداز به یاد مانده در آثار نویسندگان، همه گواهی روشن بر قدمت و دیرپایی فقر در فکر و جان انسان ها دارد. قرن حاضر نیز با همه پیشرفت های حیرت انگیز فناوری و گسترش روزافزون علوم تجربی، چیزی از غم جانکاه فقر نکاسته است و شاید به همین دلیل، بحث و بررسی درباره ابعاد، ماهیت، علل و آثار فقر، جدی تر از گذشته جلوه گری می کند. در حقیقت می توان گفت: فقر، یکی از کهن ترین دردهای جامعه انسانی است. از آنجاییکه نظام مقابله با فقر، نظام کارآیی نبوده، حتی شناسایی جمعیت فقیر با درآمد حداقلی نیز انجام نشده و بنابراین کف درآمد خانوارها برای داشتن یک زندگی متوسط، محاسبه نشده تا بر مبنای آن بتوان خط فقر را محاسبه و برنامههای فقرزدایی مناسب و عملیاتی را تدوین کرد. به همین دلیل در طول سالیان، هر حمایتی که دولتها قصد داشتند از کمدرآمدها انجام دهند، به دلیل عدم شناخت دقیق قشر فقیر، به حمایتهای فراگیر تبدیل و فاصله غنی و فقیر را افزایش داد. در صورتیکه اگر حد و مرز فقیر و غنی مشخص میشد و دهکهای پایین جامعه تحت نظام تامین اجتماعی قرار می گرفتند، با حمایتهای کافی سطح درآمدشان افزایش مییافت و دهکهای بالا نیز با نظام مالیاتی دقیق، هزینه خدمات رفاهی و اجتماعی اقشار نیازمند را تامین میکردند. کمبودی که سالها باعث شد سیاستهای حمایت از قشر کم درآمد، به حمایت فراگیر از کل جامعه تبدیل شود، هنوز هم پابرجاست. در کشور فرمولی به غیر از بررسی حسابهای بانکی و خوداظهاری کشف نشده که این فرمول هم به جواب دقیق نمیرسد. فقر مطلق به وضعیتی گفته میشود که مردم از دسترسی به یک حداقلهایی از زندگی محروم باشند. این شامل دسترسی به تغذیه کافی و مناسب برای همه اعضای خانواده، یک سرپناه مناسب، دسترسی به خدمات سلامت، آموزش، حمل و نقل است. علاوه بر این در شرایط کنونی کشور، ما دوازده گروه کالایی داریم که مجموعه آنها یا دسترسی به حداقل آنها برای افراد باید تامین شود تا مردم دچار فقر مطلق نباشند. فقر مطلق به وضعیتی گفته میشود که اگر افراد منابع کافی نداشته باشند، سلامتشان در معرض تهدید باشد. به این معنا که ممکن است غذا داشته باشند اما سوخت مناسب برای زمستان در خانه نداشته باشند و سلامتشان در خطر باشد. بنابراین یک سبدی از کالاهایی است که حداقلهای زندگی انسانی را تامین میکند. این یک تعریف جهانی است و نمیشود این را تغییر دهیم و نامش را «خط فقر مطلق» بگذاریم. آمارهای دولت میگوید که جمعیت زیادی در کشور مسکن مناسبی ندارند و این تعداد طبق آمار وزیر مسکن حدود 15 میلیون نفر هستند که در مناطق آسیبپذیر زندگی میکنند. خب چگونه میخواهند طی 4سال برای این 15میلیون نفر مسکن مناسب تامین شود؟ ضمن اینکه تا امروز حتی یک برنامه جامع و کاربردی هم از سوی دولت ارائه نشده است که چنین اقدامی را چگونه میخواهند انجام دهند. با کمال تاسف ما سالهاست که شاهد فروپاشیهای گسترده در لایههای اقتصادی و معیشتی در جمعیت بزرگی از جامعه هستیم. نمونه این شواهد را می توان دید. وقتی در یک جامعه افراد فرزندان خود را برای فروش میگذارند یا برخی قرنیه چشم خود را به حراج میگذارند، حتی اگر تعدادشان فراگیر نباشد، که متاسفانه طی یک دهه گذشته به شدت رشد داشته است.