اقتصاد
محیط اسدیان- نظریه و راهبرد بازدارندگی در دوران پس از جنگ جهانی دوم و پیدایی سلاحهای هستهای، به دوران اوج شکوفایی خود رسید. باوجود کاستیهای بازدارندگی، این راهبرد ازنظر قدرتهای هستهای، همچنان پاسخ مناسبی به معمای امنیت بوده، تا جاییکه درطول هشتدهۀ گذشته، جنگ بزرگی در میان قدرتهای اتمی رخ نداده است. در این چارچوب، قدرتهای بزرگ با کاربست روشهای گوناگون، ژرفا و گسترۀ زیر پوشش راهبرد بازدارندگی خود را گسترش داده و از این راه به کارآمدسازی بازدارندگی خود پرداختهاند. قدرت بازدارندگی، یکی از مفاهیم کلیدی در روابط بینالملل است که نقش محوری در حفظ صلح و امنیت کشورها ایفا میکند. این قدرت به توانایی یک کشور در جلوگیری از اقدامات خصمانه سایر کشورها از طریق نمایش توان نظامی، اقتصادی یا سیاسی اطلاق میشود. در واقع، بازدارندگی به معنای ایجاد هزینهای گزاف برای هرگونه تجاوز است تا مهاجم از اقدام خود منصرف شود. بهعبارتدیگر، بازدارندگی همانند یک سپر محافظتی است که یک کشور برای دفاع از منافع و تمامیت ارضی خود ایجاد میکند. در دنیای امروز که رقابتهای بینالمللی پیچیدهتر شده است، قدرت بازدارندگی به منزله یک ابزار مؤثر برای حفظ تعادل قدرت و جلوگیری از بروز درگیریهای گسترده مورد توجه قرار گرفته است. بازدارندگی به عنوان یکی از مهمترین حوزههای مطالعاتی روابط بین الملل و مطالعات استراتژیک از جمله موضوعاتی علمی است که در کنار جنگ به عنوان مهمترین موضوع مطالعات استراتژیک مطرح میباشد. به عبارتی دیگر، از جمله پرسشهای موجود در این حوزه این واقعیت است که چگونه میتوان از بروز جنگ که سبب ساز تحمیل هزینههای زیادی بر واحدها خواهد شد، جلوگیری به عمل آورد؟ پاسخ به چنین پرسشی منجر به شکل گیری مفهوم تئوریک بازدارندگی خواهد شد. از همین رو، این نوع رابطه و خلق آن ارتباط زیادی به توان راهبردی طرفین، نوع استراتژی و همچنین شناخت عوامل مؤثر در شکل گیری این استراتژیها خواهد داشت که در قالب نظریه، رویکردها و طراحی آن در یک نظام، به عنوان متغیرهایی خودنمایی مینمایند. بازدارندگی در سیاست خارجی بهطور کلی یک معناست و روابط بینالملل انعکاسی از عناصر قدرت است. عناصر قدرت در حوزه سیاست خارجی محدود به عنصر نظامی نیست، عناصر مادی هستند، به اصطلاح منافع ارزی و زمینی هست و عناصر معنایی هست حتی در رئالیسمترین کتابهای مرجع کلاسیک هم که شما نگاه بکنید در روابط بینالملل، عناصر معنایی مثل انسجام ملی، همکاریهای بینالمللی، کیفیت دیپلماسی و... مدنظر هست. بنابراین آن چیزی که بازدارندگی واقعی را تولید میکند، انعکاسی از همه این عناصر قدرت هست. در حوزه سیاست خارجی سیاستهای امنیتی-دفاعی جمهوری اسلامی ایران بر پایه بازدارندگی و دفاع رو به جلو هست. دفاع رو به جلو را هم میتوانیم بازدارندگی نامتقارن تعریف کنیم. از آنجایی که رقبا و دشمنان ایران از قدرت نظامی بالایی برخوردار هستند و توازن قوا وجود ندارد، ایران در این ۴۰ سال به دنبال افزایش قدرت بازدارندگیاش رفته است. اما همزمان با افزایش قدرت بازدارندگی متعارف که بیشتر بر پایه توان موشکی، پهپادی و همچنین گسترش قدرت دریایی بوده، ایران در زمینه هستهای پیشرفتهای شگرفی در این سالها به دست آورده است، اما دکترین جمهوری اسلامی در زمینه هستهای ساخت سلاح اتمی نبوده و تا امروز هیچ نشانهای مبنی بر اینکه ایران به سوی ساخت سلاح اتمی گام برداشته، وجود ندارد. بعد از انقلاب اسلامی خصوصاً بعد از رویدادهای سال 2011 (تحولات عربی)، ایران همواره حضوری فعال و موثر در منطقه به منظور افزایش امنیت و پیادهسازی یک راهبرد بازدارنده بر مبنای ثبات استراتژیک منطقه ای، در سیاست های اعلامی و اِعمالی در نظر گرفته است. در دوره کنونی با افزایش اهمیت مناطق، سیستم هژمونیک برای حضور نظامی، حمایت از طرح های منطقه ای، پیشگیری و مقابله با تهدیدات متنوع و اعمال سیستم بازدارندگی، ایجاد پایگاه های نظامی در حوزه مناطق را به مثابه ابزاری جهت اعمال قدرت ضروری می داند. حضور ایران در مناطق مختلف جهان، از جمله غرب آسیا (خاورمیانه) به عنوان یکی از مناطق مهم و راهبردی، در قالب پایگاه های نظامی متنوع (زمینی، هوایی، دریایی و...) قابل تصور است. این پایگاه ها در خط مقدم تلاش های نظامی و امنیتی آن کشور در تسلط بر مناطق مختلف جهان و نیز باقی ماندن در چرخه راهبردی قدرت است.