صفحه اول
منیر ثریایی - استکبارستیزی و مقابله با زورگوییهای قدرتهای مستکبر بهعنوان یکی از مهمترین اصول و اهداف انقلاب اسلامی همواره مورد تأکید حضرت امام خمینی رحمةاللهعلیه و حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی بوده و میباشد. رهبری در تبیین این مبارزه، با تفکیک دولت آمریکا از ملّت آن منظور خود از مقابله با استکبار را بهصورت شفاف و صریح بیان کردهاند: «ما هم که اسم آمریکا را بارها مىآوریم؛ ملّت ما، خود ما؛ [چون] مسئلهى آمریکا بهخاطر استکبار است، چون آمریکا یک دولت استکبارى است، چون روش [آمریکا] استکبارى است؛ ما با آمریکا بهعنوان یک مجموعهى جغرافیایى یا بهعنوان یک ملّت، بهعنوان یک مجموعهى انسانى هیچ مسئلهاى نداریم، آن هم مثل بقیّهى کشورها؛ مسئلهى ما با آمریکا، مسئلهى استکبار آمریکایى است؛ مستکبرند، متکبّرند، زورگویند، زیادهطلبند.» کودتای ۲۸ مرداد و سرنگونی حکومت قانونی وقت و استقرار دولت دستنشانده و استبداد بیسابقه بعد از آن، تأسیس ساواک که ماحصل تشریک مساعی مشترک سازمان سیا و موساد برای سرکوب مردم ایران و پیشبرد اهداف نظام سلطه امریکایی بود، حادثه ۱۶ آذر و قربانی کردن سه دانشجوی معترض در پای ریچارد نیکسون معاون وقت رئیسجمهور امریکا، حمایت از رژیم صدام و تشویق این ملعون برای حمله به ایران و تجهیز ارتش بعثی عراق به انواع تسلیحات متعارف و شیمیایی برای ضربه به ملت ایران، حمله به هواپیمای مسافربری ایران و اعطای مدال شجاعت به فرمانده ناو شلیک کننده موشک، حمایت از جریانات ضدایرانی و تجزیهطلب، حمایت از گروهک منافقین و جنایات ضدبشری آن در کشتار مردم عادی و مسئولان ایرانی، تحریم بیسابقه ملت ایران اعم از تحریمهای ضدانسانی دارویی و تحریمهای اقتصادی و تلاش برای نابودی تجارت و اقتصاد ایران، ترور دانشمندان هستهای، طراحی و تأسیس جریانات تروریستی تکفیری همچون داعش و هدایت آنها به سمت دشمنی با ایران و شیعیان، ترور سردار پرافتخار ایرانی که از جمله محبوبترین شخصیتهای ایرانی بود و صدها و هزاران مورد از این دست اقدامات، بخشی از سیاههای است که قدمت و عمق دشمنی امریکا با ملت ایران و موجودیت ایران را نشان میدهد. امریکاییها از ابتدای حضور در ایران، فعالیت خود را بر محور به دست گرفتن قدرت سیاسی آغاز کردند و از این رو بود که با یک کودتا و سپس ایجاد یک سازمان اطلاعاتی- امنیتی وابسته تلاش کردند زمام امور را به دست گیرند. واقعیتهای سیاست آمریکا نشان میدهد زمامداران ایالاتمتحده عموما از سازوکارهای مربوط به دیپلماسی اجبار برای محدودسازی قدرت ایران بهره گرفتهاند. آمریکاییها تلاش دارند ایران را در فضای کنش راهبردی و فشارهای فزاینده وادار به انعطافپذیری و شکست کنند. طبیعی است در چنین شرایطی هر کشوری از سازوکارهای مقاومت برای تامین منافع ملی و تثبیت هویت سیاسی خود بهره میگیرد. ایران برای عادیسازی روابط خود با نظام بینالملل از سازوکارهای مختلفی در دورههای تاریخی گذشته استفاده کرده است. آخرین فرآیند کنش دیپلماتیک ایران مربوط به دیپلماسی هستهای بود که به برنامه جامع اقدام مشترک منجر شد. ایالاتمتحده که دارای رویکرد یکجانبهگرا درمورد سیاست جهانی است، از انجام تعهدات خود اجتناب کرده و فشارهای اقتصادی بیشتری را علیه ایران اعمال کرده است. ایران در چندین مرحله خواستار بازگشت ایالاتمتحده به گروه 1+5 درمورد برجام بوده و ایالاتمتحده از اجرای تعهدات خود استنکاف کرده است. چنین فضایی منجر به افزایش بدبینی ایران نسبت به سیاستهای آمریکا شده است. واقعیت تفکر آمریکا درباره ایران تغییر رفتار است. اگر آمریکا در اعمال سیاست تغییر رفتار به نتایج مطلوبی برسد در آن شرایط، اهداف خود را گسترش خواهد داد. یکی از دلایل اصلی تصاعد بحران در محیط منطقهای خلیجفارس را باید ناشی از سازوکارهایی دانست که در دوران برجام مبتنیبر مماشات بوده است. شرایط موجود نشانههایی از بحران و عدم اطمینان در روابط ایران و ایالاتمتحده را منعکس میسازد. اگر ایران از سیاست مماشات در برابر آمریکا بهره میگرفت، هماکنون غرش هواپیماهای ایالاتمتحده، آرامش شهروندان ایرانی را خدشهدار میکرد. تجربه برجام به زمامداران ایرانی آموخت که در برابر اقدامات تهاجمی باید از سازوکارهای «اقدام متقابل» بهره گرفت. الگوی رفتاری ایران تاکنون نشانههایی از سیاست دفاعی موثر را منعکس میسازد. در 40 سال اخیر و بعد از انقلاب مساله قدرت و نقش منطقهای ایران کاملا دگرگون شده و به همین دلیل رئیسجمهوریهای مختلف آمریکا از اوباما تا ترامپ برای تامین اهدافشان عملکردی متفاوت ندارند و هر دو بر این اعتقادند که ایران مهمترین تهدید امنیتی آمریکا، شرکا، منافع و امنیت ملی این کشور است.