روزنامه کائنات
5

گزارش

۱۴۰۳ يکشنبه ۲۲ مهر - شماره 4691

کائنات در مورد ضرورت ایجاد ساختارهای پویا و خود اصلاحگر توسط دانشجویان در کشور گزارش می‌دهد

دانشگاه دربسته، دانشگاه درباز!

 علی درایتی مالکی- «مسعود پزشکیان» روز شنبه در مراسم آغاز سال تحصیلی دانشگاه‌ها در جمع دانشجویان دانشگاه تهران گفت: اگر امیدی به آینده کشور داریم، به دانشگاه و دانشگاهیان است. انتظار ما از دانشگاه این است که کشور ما را در قله علم و تکنولوژی قرار دهد، وقتی جوان بودم می خواستم درس بخوانم دیدم پزشک کم داریم، تصمیم گرفتم درس بخوانم و مهارت هایی کسب کنم و برای این کار هر تلاشی لازم بود انجام دادم بعد هم برای ادامه یادگیری به خارج از کشور رفتم. موظفیم درد و رنج مردم را حل کنیم و اگر در این راه به خارج از کشور رفتم برای یاد گرفتن مهارت بود تا درد مردم را کم کنم و امروز اینجا هستم تا مشکلات مردم را کم کنم چون جز ما قرار نیست مشکلات مردم را کسی حل کند.
دریچه های باز به سوی اندیشه های جهانی
به گفته مقام معظم رهبری، محیط دانشگاه، محیط روشنفکری است؛ محیط دریچه های باز به سوی اندیشه های جهانی است؛ محیط تبادل فرهنگ و تبادل علم است؛ محیط دربسته یی نیست؛ محیط در بازی است.
دانشگاه، مکانی ویژه، پیچیده و ظریف است. برخوردهای ناآشنا با این نهاد، می تواند آفت زا باشد و پیامدهای منفی برجای نهد. از این رو، هرگونه حضور، برنامه ریزی، ارتباط و تعامل با این مکان آموزشی - فرهنگی، به درک صحیح و عینی از آن نیازمند است. دانشگاه در دو بعد، شاخص روشن زندگی آینده است: از سویی، تحرک و نشاط و مدیریت علمی در آن می توان نمای پویایی و رفاه و توسعه ملی به حساب آید و امیدهایی را به رشد و باروری توان های ذخیره بومی بیافریند. از سوی دیگر، اهتمام به تربیت اخلاقی و دینی و فضای دین پرورانه در آن، می تواند رؤیای جامعه دینی را به بار بنشاند و حرکت به سوی مدینه فاضله اسلامی را شتاب بخشد. دانشگاه، نقطه اساسی هرجامعه و کشوری است. از این رو، بی شک ترویج هرچه بیشتر آموزه های دینی و فرهنگی و گسترش دامنه شمول آن و جذب و تأثیر گذاری هرچه بیشتر بر مخاطبان از مهم ترین دغدغه مجموعه دست اندرکاران و فعالان حوزه فرهنگ و اندیشه، به خصوص مراکز علمی و دانشگاهی است. آنها با برخورداری از محیطی مستقل، آزادگی علمی و ثبات شغلی سعی در تولید دانش، فرهنگ سازی و ارائه خدمات دارند. هدف اصلی آنها، توسعه اطلاعات (شخصیت سازی)، توسعه مهارت ها (ایجاد ارزش افزوده)، توسعه شخصیت (دگرگونی) و خلاقیت و تفکر (شکوفایی استعداد) بوده و ابزار اصلی برای تأثیرگذاری بر فرهنگ و شخصیت افراد، فقط اطلاعات و الگوهای رفتاری هستند و به عنوان یک سیستم نرم و فرمان ناپذیر اجتماعی، مدیریت پیچیده و سختی دارند. از این رو، در موقعیت فعلی به نظر می رسد رسالت اصلی دانشگاه های ما باید با ایجاد ساختارهای پویا و خود اصلاحگر، کارکردهای خود را با محیط اسلامی و ارزشی تطبیق دهند و زمینه را برای تحقق دانشگاه اسلامی فراهم سازند. اسلامی شدن به معنای تحمیل یک حاکمیت، طبقه یا صنف خاص نیست، بلکه عجین ساختن دانش اندوزی با آداب معنوی و ارزشهای دینی و انسانی در جامعه علمی است و به معنای مبارزه با انحرافات جامعه علمی، جلوگیری از تبدیل دانشمندان به عناصری بدون احساس عاطفی و تعهد دینی و دمیدن روح استقلال در جامعه علمی کشور است. باید روح دانشگاه ها اسلامی باشد و آرمان ها، اهداف و خلق و خوی آن اسلامی و ظاهر آن اصلاح شود. یقیناً تحقق این دانشگاه، مستلزم برخورداری از معیارهای مشخص، واقعی و مبتنی بر فرهنگ و آموزه های دینی و اسلامی در تمام زمینه ها، به ویژه در مورد ماهیت وجودی آنها، یعنی دانشجویان و استادان که در این مقال سعی شده به آن پرداخته شود.
تربیت نیروهای کارآفرین؛ رسالت بزرگ دانشگاه ها
تحولات و دگرگوني های شگرف در نظام های اجتماعي ـ اقتصادي عصر حاضر به طور فزاینده ای به پیشرفت های بوجود آمده در علم و تكنولوژي وابسته است. این مسئله ایجاب می نماید که کشورها به منظور تضمين حيات خود در رویارویی با تضادهای توسعه به نوآوري ، ابداع و خلق محصولات و خدمات جديد روی آورند تا بتوانند به مطالبات نوین اجتماعی پاسخ گویند.
تحولات و دگرگوني های شگرف در نظام های اجتماعي ـ اقتصادي عصر حاضر به طور فزاینده ای به پیشرفت های بوجود آمده در علم و تكنولوژي وابسته است. این مسئله ایجاب می نماید که کشورها به منظور تضمين حيات خود در رویارویی با تضادهای توسعه به نوآوري ، ابداع و خلق محصولات و خدمات جديد روی آورند تا بتوانند به مطالبات نوین اجتماعی پاسخ گویند. این مهم زمانی صورت تحقق می یابد که افرادي در جامعه برای ايجاد تحول و تغییر در سازمان ها و تأسيس مراکز جدید، حضور داشته باشند. از اين افراد به عنوان نیروهای كارآفرين ياد مي‌كنند. كارآفرين فردی است که با بکارگیری خلاقیت و نوآوری از موقعيتهاي اقتصادي موجود در جامعه استفاده کرده و با تصميم گیری سریع ، برنامه ریزی دقیق و نظم بخشیدن به كارها به توليد سرمايه اقدام نموده و توليدات خود را به منظور کسب حداکثر سوددهی به فروش می رساند. در دنیای امروز و به خصوص در کشور ایران، كارآفريني به يك ضرورت غیر قابل انکار تبدیل شده است و این اهمیت از آنجا ناشی می شود که سالانه هزاران دانشجو از دانشگاههاي كشور فارغ‌التحصيل مي شوند و با توجه به نگرش دانشگاهها نسبت به فارغ‌التحصيلان به عنوان کارشناسانی برای کار در دولت و همچنین به علت وجود روابط بسيار پيچيده به جاي ضوابط در امر استخدام، عملا معضل بیکاری در کشور غیر قابل اجتناب خواهد بود. در ضمن روند حاکم بر مناسبات جهانی به شکلی است که هر روز نیروهای بیشتری از بدنه دولت خارج شده و برای کارآمدی بیشتر، از حجم دولت و سنگینی بار آن در اقتصادهای ملی کاسته می شود. بنابراين لازم است دانشجويان به سمت راه اندازی فعالیت های اقتصادی حرکت نمایند. این مسئله به طور فزاینده ای مسئولیت مهم دانشگاه در آموزش مهارتهای کارآفرینی را نمایان می سازد. در حال حاضر بسیاری از کشورها به سمت ایجاد دانشگاه های کارآفرین حرکت کرده اند و ایرانیان در کشوری با نرخ بالای بیکاری همچنان آمال و آرزوهای خویش را در نهاد دولت جستجو می کنند. گویی این سرزمین به علت تعطیلات تاریخی به شکل حیران کننده ای از قافله تمدن و پیشرفت جهانی جا مانده است! باری دانشگاه ها می توانند با آموزش مهارت ها و تکنیک های خلاقانه، به تربیت کارآفرینان همت گمارند. کارآفرینی بدون خلاقيت و نوآوري و لزوم آموزش های لازم ممکن نخواهد بود. خلاقيت يك توانايي فكري ویژه است كه مي تواند به يك اختراع يا ايده اي بكر و کاربردی در فرد خلاق منجر شود. نوآوري فرآيندي است كه در راه تبدیل اين اختراع يا ايده به محصول يا خدمتي قابل عرضه به بازار نقش ایفا می نماید و در نهایت كارآفريني ويژگي فردي است كه با اراده ای مصمم و با وجود موانع و چاشهای بسيار، در رساندن يك محصول به بازار مصرف فرآيند نوآوري را با هنرمندی هدايت مي‌كند که این خود مستلزم نوع ويژه اي از خلاقيت می باشد. کارآفرینی در صورت تحقق در بطن جامعه، به توسعه اقتصادی و مرتفع نمودن مسئله اشتغال و به تبع آن حل و فصل بسیاری از ناهنجاری­های اجتماعی و خانوادگی یاری می رساند و به این معنا به نظام و سامانه توزیع لذت در جامعه کمک خواهد کرد.
دانشگاه ها با توجه به اهمیت آموزش در جهانی که شگردهای آموزشی در یک عرصه ي رقابتي به سرعت در حال تغییر هستند به عنوان عوامل ايجاد کننده ي کارآفريني مطرح گشته اند. به این ترتیب کارکرد تولید مدرک به عنوان یک وظیفه آکادمیک، چالش برانگيز و قابل تعمق و تامل خواهد بود. در مورد رسالت دانشگاه در دنیای پیچیده کنونی و چگونگی نقش آن در پیشرفت همه جانبه جوامع، نمونه های متعددی در ممالک توسعه یافته به چشم می خورد که نیاز به پیچیدگی های مرسوم تحلیلی را منتفی می سازد. دانشگاه تنها در صورتی می- تواند به عنوان یک مرکز آکادمیک رخ نمایی کند که به ملزومات زیر پایبند باشد و اگر غیر از این عمل نماید، به شدت از جایگاه خویش عدول نموده است و حتی ممکن است کارکردی ضد توسعه را هویدا سازد.
1.        دانشگاه باید دانش و شناخت ما را نسبت به موضوعات ، حقايق ، اصول و نظريات یبشتر نماید.
2.       دانشگاه موظف است با شكستن قالبهاي خشك ذهني، مهارت ها و خلاقیت ها را به شکل نوینی مورد استفاده قرار دهد.
3.      دانشگاه باید ارزش های فکری مقوم خلاقیت مانند شكستن عادتها، به تعويق انداختن قضاوتها و پیش داوری ها، ارزيابي درك پيچيدگي با توجه به مسائل و واقعیت های پيچيده و درگير شدن با آن، متفاوت ديدن مسايل و مشاهده امور به شيوه تازه اي كه قبلاً به آن توجه كافي نشده است و وسعت فكر و برقراري ارتباط ميان ايده‌هاي متفاوت را با شجاعت در افراد نهادینه سازد.
كارآفريني به عنوان یکی از شروط اصلی توسعه اقتصادي به افزايش بهره‌وري، ايجاد اشتغال و رفاه اجتماعي می انجامد و نیروهای کارآفرین برای موفقیت های جاری به تمامی الزامات مذکور نیازمند می باشند. به دليل همین ضرورت ها ، دانشگاه ها پيش از پيش در كانون توجه واقع شده‌اند.
بعضی از متفکران بر اين باورند که شاید اصلی ترین خدمت دانشگاهها به توسعه و پيشرفت جوامع ، پرورش افراد کارآفرين باشد. زيرا تنها افراد کارآفرین، با استعداد و خلاقيت خود مي توانند ابتکارات و اکتشافات جديدي را در عرصه علوم ايجاد نمايند و در کاربردی نمودن پژوهش های علمی به منظور ایجاد رشد اقتصادی تاثیرات جدی بر جای گذارند.
جایگاه و رسالت دانشجو از دیدگاه رهبر انقلاب
مجموعه جوان دانشجو، یک نیروى بالفعل و بالقوه است. خواست و کار دانشجو، ایمان و اعتقادش، در وضعِ حال و آینده کشور، داراى اثر است. یقیناً کسان زیادى هستند که انگیزه هاى نامبارکى در آن ها وجود دارد چه دشمنان صریح این ملت، چه کسانى که در دشمنى خیلى صراحت ندارند، اما دشمن اند و مایل اند دانشجو یا به بى عملى و انفعال بیفتد؛ مثل پَر کاهى در مسیر جریانات زندگى؛ هرجایى او را مى برند، ببرند. امروز آن دورانى است که باید با ابزار دانش و معرفت و تلاش علمى، کارى کنیم که عقب افتادگى هاى تحمیلىِ دوران طولانى سلطه استبداد در این کشور، جبران شود؛ آن دورانى که نگذاشتند استعدادها شکوفا گردد؛ نگذاشتند هویت اصلى و حقیقى این ملت، خود را نشان دهد؛ به تبع ورود کالاهاى صنعتى ـ که نتیجه پیشرفت علم و صنعت غرب بود ـ در همه چیز، آن را به غرب وابسته کردند؛ کالاهاى فکرى و فرهنگى را وارد این کشور کردند و به اوّلین کارى که دست زدند، بى اعتقاد کردن قشر تحصیلکرده این کشور به موجودى خودش بود؛ به فرهنگ خودى، به رسوم و آداب خودى، به دانش خودى، به استعداد شکوفا و درخشانى که در نسل ایرانى وجود داشت. این بى اعتقادى، در طول سال هاى متمادى، اثر خودش را بخشید. برای طی مسیر صحیح و تحقق این هدف، در این نوشتار گذری داریم بر رهنمودهای حکیمانه و راهگشای مقام معظم رهبری خطاب به دانشجویان که در طول سالهاى 83ـ68 در جمع دانشگاهیان و مسوولین فرهنگی کشور بیان فرمودند.
 دانشجو کیست؟
کلمه دانشجو از لحاظ بارِ معنایى، از جهت دیگرى حامل معناى خیلى جالب توجه و مهمى است. دانشجو یعنى جوان طالب علمى که آینده در دست اوست. این خصوصیات، در کلمه دانشجو هست. دانشجو، یعنى جوان؛ چون دانشجویى، قهراً مربوط به دوران جوانى است. طالب علم بودن و جستجوى از دانش هم در کلمه دانشجو هست. چون فرض این است که آینده کشور، به سمت اداره علمى کشور پیش مى رود دیگر؛ یعنى به سمت اداره عالمانه و منطبق بر موازین دانش پیش مى رود، و هر کشور و هر جامعه اى که علم و فهم و محاسبه دقیق، در همه شؤون آن دخالت داشته باشد، وضعش بهتر است.
بنابراین دانشجو یعنى کسى که ناظر به آینده، و متعلق به آینده است؛ آینده هم متعلق به اوست. ببینید، این عناوین و مفاهیمى که در کلمه دانشجو گنجانده شده، خیلى مهم است. به همین دلیل، فوراً این جا استفاده کنیم؛
اگر دانشجو از لحاظ جهت گیرى فکرى و سیاسى دچار انحراف باشد، مصیبت بزرگى خواهد بود. درست است؟
اگر هدف دانشجو این باشد که درس بخوانم، براى این که زندگى شخصى خودم را مثلاً آباد کنم، بقیه هرچه شد، بشود؛ خطر خیلى بزرگى است.
اگر جهت زندگى دانشجو این باشد که به مسائل جامعه و آنچه که مى گذرد، بى اهمیت، بى اهتمام، بى علاقه و بى مبالات باشد، مصیبت خیلى بزرگ است.
فرض بفرمایید به دانشجو گفته شود که بخشى از نیروهاى کشور، دچار آفات عقیدتى و فکرى اند، شانه بالا بیندازد و بگوید به من چه!! همچنان که اگر بگویند بخشى از مردم در فلان جا دچار زلزله شدند و از بین رفتند، شانه بالا بیندازد و بگوید به من چه!! بخشى از مردم از لحاظ وضع معیشتى دچار دشوارى و مشکلند، شانه بالا بیندازد و بگوید به من چه!! این حالت بى تفاوتى، مصیبت خیلى بزرگى است. کسى که بناست فردا امور مملکت در دست او باشد، این قدر نسبت به مسائل جامعه و سرنوشت مردم بى اعتنا باشد، خیلى نگران کننده است. از این نگران کننده تر، این است که بى تفاوت نیست، حساس است منتها حساسیت منفى؛ یعنى درست علاقه مند به این است که بخشى از مردم جامعه فرضاً در یک زلزله نابود بشوند! حالا زلزله، یک مثال واضح، و یک نوع آفت جسمانى و مادى است؛ از این بدتر، آفت معنوى است که کسى به آن توجه نمى کند. مثلاً دلش بخواهد که مردم، غرق در شهوات بشوند، دلش بخواهد که مردم، غرق در بى ایمانى بشوند؛ خودش هم اصلاً این طور باشد و به این سمت بتازد! ببینید مسئله دانشجو چه قدر حساس مى شود! اگر ما معناى دانشجو و مفاهیمى که منطوى و مندرج در عنوان دانشجو است، به دقت مورد ملاحظه قرار بدهیم، باید نسبت به سرنوشت قشر دانشجو خیلى حساس بشویم هر که هستیم؛ چه خودمان دانشجو باشیم، چه استاد، چه از مسئولان آموزش عالى کشور، چه از مسئولان کشور و چه آدمى معمولى باشیم که داریم در خیابان راه مى رویم اگر بدانیم دانشجو یعنى چه، باید نسبت به سرنوشت دانشجو خیلى حساس باشیم ...
 دو عنصر اصلى در تربیت دانشجو
دو عنصر اصلى در تربیت دانشجو هست، که هیچکدام نبایستى مغفولٌ عنه بماند؛ اگر مغفولٌ عنه ماند، ما ضرر خواهیم کرد: یکى عنصر علم و تحقیق و کارایى علمى و جوشیدن استعدادهاى علمى و این قبیل چیزهاست؛ یکى هم عبارت است از روحیه و تدین و حرکت صحیح و سالم سازى معنوى و روحى دانشجو. در دانشگاه ها، این دو عنصر بایستى بدون تفکیک از یکدیگر، با قدرت و با ظرفیت کامل کشور، تعقیب بشود.
اگر در کار عنصر اول کوتاهى کردیم، نتیجه چیست؟
دانشگاهى که نتواند علم و تحقیق را به دانشجو منتقل بکند، و نتواند دانشجو را یک عالم، یک استاد، یک صاحب صلاحیت، یک مبتکر، و بالاخره یک مدیر بالفعل براى بخشى از بخش هاى بى شمار اداره جامعه بسازد، آن دانشگاه، دیگر دانشگاه نیست. در این زمینه، مسئله استاد، مسئله کتاب درسى، فضاى آموزشى، آزمایشگاه و مجلات علمى هست؛ از این چیزهایى که دائم ورد زبان ماهاست و همه ما هم آن را دنبال مى کنیم. همه شماها هم تقریباً دانشگاهى هستید و به این مسائل خیلى خوب توجه دارید و دنبال مى کنید. ان شاءالله روزبه روز هم باید به قدر امکانات کشور پیشتر برویم. عنصر دوم، عبارت است از روحیه و تدین و حرکت صحیح و سالم سازى معنوى و روحى دانشجو ... در فضاى عمومى دانشگاهى کشور، به این نکته دوم یعنى مسئله روحیه و تدین و آگاهى دانشجو و بیرون آوردن او از حالت یک عنصر علمى بى جهت و بى هدف، به سمت یک عنصر علمى جهت دار توجه کافى وجود ندارد. انسان با کامپیوتر متفاوت است. به کامپیوتر برنامه مى دهند، آن هم برایشان جواب مسئله را حاضر مى کند؛ اما انسان که اینطور نیست. انسان خودش برنامه خودش را تنظیم مى کند؛ خودش تصمیم مى گیرد و خودش جهت گیرى پیدا مى کند. اگر ما از این جهت دوم غفلت بکنیم، دانشگاه همان چیزى خواهد شد که در بیانات امام، مکرر در مکرر نسبت به آن هشدار داده شده است.
 ارزش هاى بزرگى که دانشجویان ما به آن آراسته اند و لازم است آن را حفظ کنند
تدین و تعبد و پاکى دل و دامان که بحمدالله مجموعه هاى قابل توجهى از جوانان دانشجوى ما به آن آراسته اند ارزش بسیار بزرگى است؛ این را از دست ندهید. عمده اشکالات و انحرافات سیاسى، شروعش از نقطه مخدوش شدن این ارزش است. نمى گویم همه اشکالات و انحرافات؛ مى گویم عمده آن ها ... .
در شما دختر و پسر مؤمن و متعبد و متعهد، موجود بسیار باارزشى وجود دارد که ارزش آن موجود، از دنیا و مافیها بیشتر است؛ و آن، سلامت دل، سلامت نفس، پاکى روح و ناآلودگى یا کم آلودگى آن است. البته نمى گویم به کلى ناآلودگى؛ بالاخره هر کس ممکن است فلتاتى داشته باشد؛ به قول قرآن، «الاّ اللمم»؛ گناهانى که یک وقت از روى خطا و اشتباه، از دست انسان دررفته؛ از این ها ممکن است وجود داشته باشد؛ ولى آن نورانیت و صفا و پاکى فطرى و ذاتى را که الحمدلله در محیط دین کشور رشد پیدا کرده است حفظ کنید. یک وقت اگر خطایى هم پیش مى آید، بلافاصله به خداى متعال رو کنید و پشیمانى و انابه و تصمیم بر این که انسان گناه نکند، راه علاج این خطاهاست؛ این ارزش خیلى بزرگى است ... . ارزش دیگرى که خیلى مهم است و تلاش مى شود تا در محیط دانشجویى، این ارزش هم از بین برود، عبارت است از امید و اعتماد به آینده. چگونه به آینده اى که نمى دانیم چیست، اعتماد کنیم؟ اعتماد به آینده، از طریق اعتماد به خودتان. آینده باید خوب باشد. از راه تصمیم گیرى، فکر کردن، عمل کردن و اقدام پى درپى، شما مى توانید به آینده امیدوار باشید.
آینده اى که مى خواهیم به آن امید ببندیم، تصویر کلى آن این است که نظام اسلامى همه ضعف هایى را که بر اثر بد عملى و بى عملى پیش آمده که اثرش در معیشت و فرهنگ و اخلاق مردم، جابه جا مشخص است برطرف کند. این کار را چه کسى باید بکند؟ شماها باید بکنید.
زمان هم خیلى طولانى نخواهد بود. این هایى که الان سر کارند، ده، پانزده سال قبل مثل شما دانشجو بودند. شما مى توانید بنیه حقیقى دینى و سیاسى، قدرت تحلیل، تصمیم گیرى، شناخت و ایستادگى در مقابل فشارهاى گوناگون دشمن را ـ که تا جایى که بتواند، فشار وارد مى کند و انسان باید مثل صخره در مقابل او بایستد ـ از حالا در خودتان به وجود بیاورید و ذخیره کنید و نگه دارید؛ براى این که بتوانید آینده را بسازید. و بدانید، مثل شما، همدل و همفکر و هم آرزوى با شما، در این کشور فراوان هستند. شما کار خودتان را بکنید؛ دیگرانى هم هستند که دارند کار خودشان را مى کنند.
خودسازى فکرى، اخلاقى و انقلابى براى دانشجویان یک فریضه است
به شما دانشجوها مى گویم، سنگربان این سنگر [دانشگاه] شمایید؛ مواظب باشید خاکریزهاتان سست نشود؛ دائم خاکریزها را ترمیم کنید. خاکریزها، خاکریزهاى فرهنگى و فکرى است؛ این ها را ترمیم کنید.
خودسازى فکرى و اخلاقى و انقلابى درونى دانشجویان یک فریضه است ـ چه هر دانشجویى نسبت به خودش، چه به معناى درون دانشگاه و محیط دانشگاه ـ این خودسازى، همان ترمیم خاکریزها و سنگرهاست.
 شاخصه دانشجوى متدین و حزب اللهى
دانشجوى متدین و حزب اللهى کسى است که: به نظرم به دانشجویان هم این نکته را گفتم که هر کس شب بیست و یکم، قرآن سرش گرفت و «بک یا الله» گفت، از نظر من او همان دانشجویى است که من مى گویم متدین و خدایى و مسلمان و حزب اللهى است؛ کارى ندارم از کدام حزب و جناح و تشکیلات است.
 توقع نظام اسلامى از دانشجو
برداشت و توقع بنده و نظام اسلامى از جماعت دانشجو این است که:
برداشت و توقع بنده و نظام اسلامى از جماعت دانشجو این است که فکر مى کنیم دانشجو یک روشنفکر تمام عیار مسلمان است؛ متدین است. در سطح دنیا جریاناتى وجود دارند که بعضى شان در ایران شعبه هم دارند که دانشجو را نه روشنفکر مى پسندند، نه مسلمان.
روشنفکر نمى پسندند، زیرا او را دچار تعصب ها و تحجرهاى حزبى و سیاسى و وارداتى مى کنند. ما وقتى مى گوییم تحجر، فوراً ذهنمان مى رود به تحجر مذهبى؛ بله آن هم یک نوع تحجر است، اما تحجر فقط تحجر مذهبى نیست، بلکه خطرناک تر از آن، تحجر سیاسى است؛ تحجرهاى ناشى از شکل بندى تحزّب و سازمان هاى سیاسى است که اصلاً امکان فکر کردن به کسى نمى دهند. اگر ده دلیل قانع کننده براى حقانیت یک موضع ذکر کنیم، قبول مى کند، اما در عمل طور دیگرى عمل مى کند! چرا؟ چون حزب، ـ آن تشکیلات سیاسى بالاى سر ـ مثل پدرخوانده مافیا از او این گونه خواسته؛ این را انسان متأسفانه در برخى از گوشه کنارهاى حتّى محیط دانشگاهى مى بیند.
پس آن مجموعه اى که دچار یک چنین تحجّرى باشد، دیگر روشنفکر نیست، چون روشنفکرى لازمه اش حق طلبى، چشم باز، تکیه به منطق و استدلال است. این که مسلمان هم نمى خواهند باشد، براى این است که مى دانند مسلمانى، خطرناک است. امروز عمده دردسرهایى که اردوگاه استکبار و مشخصاً آمریکا و صهیونیسم دچارش هستند ـ که این دردسرها خیلى زیاد هم است به خاطر این است ـ که مسلمان ها به یک خودآگاهى رسیده اند که در این خودآگاهى، امام بزرگوار و ملت ایران و انقلاب و نظام ما نقش فراوانى داشته است. عمده دردسر آن ها از این ناحیه است؛ لذا مى خواهند این را بکوبند. به همین جهت از مسلمان بودنِ دانشجو به شدت ناراضى و ناخشنوداند.
 مشکلات مسئله ساز دانشجویان
1. مشکل اول،
مشکل دچار شدن به ابتذال و بى تفاوتى و نفوذپذیرى در مقابل فرهنگ هاى بیگانه و مضر است. دانشجو در معرض این فرهنگ ها قرار مى گیرد و این مشکل دانشگاه هاست. من کراراً در این اجتماعات دانشجویى و دانشگاهى گفته ام که چرا وقتى کسى وارد حوزه مى شود، قاعدتاً متدین خارج مى گردد؛ اما وقتى داخل دانشگاه مى شود، قاعدتاً متدین خارج نمى گردد؟!
چرا باید این طورى باشد؟ واقعاً هم توقع درستى است و باید در نهایت این باشد؛ اما واقعیت قضیه غیر از این است. واقعیت قضیه این است که دانشگاه محیطى است که به خاطر کثرت جوان در سنین خاص و وجود زن و مرد، در معرض انواع و اقسام انگیزه ها و گرایش هاى اخلاقى و فرهنگى ناسالم قرار گرفته است. دانشجو، غیر از آن جوانِ در بازار است که نه از مجله خارجى، نه از کتاب خارجى و نه از معارف بیرون این مرز اصلاً مطلع نیست. دانشجو، قاعدتاً اطلاع پیدا مى کند و آگاه و هوشیار است و معارف دنیا برایش مطرح مى شود. پس این فرد، در معرض نفوذ آسیب هاى فرهنگى و بى مبالاتى در مقابل دین و بى تفاوتى در مقابل ارزش هاى دینى و انقلابى است. این، یکى از مشکلات محیط دانشجویى و دانشجوست.
2. یکى از مشکلات دیگر که نزدیک به مشکل قبلى است آسیب پذیرى در مقابل لغزش ها و انحرافات فکرى است.
در گذشته که مارکسیسم خیلى فعال و پُرنشاط بود، هر کسى که با دانشگاه ارتباط داشت، واقعاً این را به روشنى مى یافت. اصلاً در دانشگاه، حتّى آن دانشجوى مسلمانى که سوهان تفکرات مارکسیسم به مغزش نخورده بود، خیلى به ندرت مى شد پیدا کرد.
بعضى از این عناصر روشنفکرِ نام و نشاندارى که جزو مسلمانان هستند ـ زنده و مرده ـ و شما امروز به افکارشان اعتراض مى کنید ـ که اعتراض هاى بجایى هم هست ـ نقطه اشکال فکرى این ها، همان چیزى است که خاصیت دوران دانشجویى و دانشگاهى آن ها بود. تفکر مارکسیستى وارد مى شد، زید مى دید که مى خواهد مارکسیسم را رد بکند؛ براى رد آن، از معارف مارکسیسم استفاده مى کرد؛ یعنى «یؤتى من حیث یفرّ منه»! این، در تفکرات و بیانات کسانى که در دو دهه قبل از انقلاب، بدون اطلاع و آگاهى هاى کامل اسلامى، در میدان مارکسیسم وارد مى شدند، زیاد دیده مى شد. اصلاً تفکرات مارکسیستى در آن ها نفوذ کرده بود و در همه مغز و ذهنشان اشراب شده بود. در آن زمان، چنین چیزى محسوس بود؛ اما امروز نیست و یا لااقل به شکل مکتبى اش وجود ندارد؛ اگرچه ته مانده هایش باز هم هستند و هنوز زائل نشده اند. در عین حال، امروز انحرافات جدیدى وجود دارد.دنیا که تنها با انحراف مارکسیسم، منحرف نشده است؛ قبل از مارکسیسم هم تفکرات غلط و انحرافى و ضد اسلام بوده، بعد از مارکسیسم هم وجود دارد و الان هم هست. همین تفکراتى که امروز به وسیله بعضى از فیلسوفان یا فیلسوف نمایان اروپایى در دنیا پخش مى شود ـ که البته نمى خواهم اسم بیاورم، تا حرف کلى ما به جایى نزدیک نشود ـ حمّالة الحطب دمکراسى به نوع سوسیال دمکراسى هاى غربى است. الان در دنیا تفکراتى هست که جاده صاف کنِ تسلط استعمارى نوع جدید آمریکا و اروپا بر همه دنیاست؛ یعنى ایجاد جوامع دمکراتیک به سبک غربى و همین چیزى که شما مى بینید دنیا رویش حساس است. اگر در جهت ایجاد حجاب، یک ذره نسبت به لباس افراد این جوامع تعرض بشود، همه دنیا را غوغا برمى دارد؛ ولى اگر در جهت کشف حجاب، به لباس کسى تعرض بشود، یک صدم آن در دنیا غوغا نمى شود! این واقعیتى است. امروز یکى از نشانه هاى تمدن و نظام جدیدى که دنیاى استکبار مى خواهد بى سروصدا بر همه عالم حاکم بکند، همین است.
 3. مشکل سوم،
همین مشکل مدرک گرایى و توجه وافر به زندگى مادّى و اضغاث و احلام جوانى است. در حوزه ها، به شکل سنتى چنین چیزى نیست اگرچه گاهى به شکل عارضى هست اما جوان دانشجو که کارش تحصیل علم است، به این سمت کشانده و رانده شده که به فکر آینده و دکان آینده و کار آینده و پول و این که کدام رشته، پُردرآمدتر است و کدام رشته توانایى هاى بیشترى به آدم مى دهد، باشد. این هم مشکل بزرگى است که بایستى به فکرش بود؛ چون به علم لطمه مى خورد.
 4. مشکل دیگر،
مشکل آلت دست جریانات سیاسى شدن و سیاسى کارى در دانشگاه است. گاهى اوقات، دانشجو خودش هیچ ایده و انگیزه سیاسى خاصى ندارد؛ اما آلت دست یک جریان و یک گروه سیاسى کار قرار مى گیرد که آن ها از او، چماق مى کنند و به سر هر کسى که مى خواهند، مى زنند. این هم یک مشکل بسیار بزرگ و حساس است.
 5. مشکل دیگر،
مشکل ابهام در جریانات و عملکردهاست. دانشجو، به طور طبیعى روشنفکر است؛ یعنى جزو گروه هاى روشنفکر قهرى است و نسبت به اوضاع جارى کشور، صاحب نظر و صاحب فکر و صاحب عقیده است و مى خواهد اظهار نظر بکند. دانشجو، به این قانع نیست که بگویند ما اینطور تشخیص داده ایم و مى خواهیم عمل بکنیم. دانستن و اظهار نظر او، با تعبد هم منافات ندارد.
تعبد هم مى کند، اما دلش مى خواهد وجه این کارى را که به آن تعبد کرده است، بداند. اگر ندانست، تدریجاً دچار شبهه و ابهام مى شود. این ابهام، او را حتّى در نفس تعبد هم تضعیف مى کند و تعبدش رفته رفته ضعیف مى شود. پس، یکى از مشکلات دانشجو، این است. دانشجویان، چون غالباً از جریانات هم بى خبراند و از بطون کارها اطلاع ندارند، چنانچه خبرى در رادیو یا در روزنامه پخش شود، ذهنشان شروع به کار مى کند. این در صورتى است که مؤثر خارجى هم نباشد؛ اگر باشد، که دیگر واویلاست!
 6. و بالاخره،
آن مشکلى که به نظر بعضى ها، شاید مهم ترین مشکل است، مشکل بى هویتى و عدم درک رسالت واقعى در قبال جامعه، در قبال خودش و در قبال تاریخ و آینده است. دانشجو، حقیقتاً نمى داند که چه کاره است. او نمى داند که الان چه کاره است و در آینده چه نقشى خواهد داشت؛ مثل کاسبى که به دنبال نان و نام مى دود و زندگى مى کند. به عبارت دیگر، رسالت حقیقى دانشجو، براى خود او درست روشن نیست. این ها مشکلات دانشجوست. بخشى از این مشکلات را گفتیم؛ اما یقیناً بیش از این هاست و مسائل و مشکلات دیگر و ریزه کارى هاى فراوانى نیز وجود دارد: ارتباطات گوناگون استاد و دانشجو، مدیر و دانشجو، گروه هاى گوناگون دانشجویى، تعارض بین دانشجوى بى دین و دانشجوى بادین، حتّى تعارض بین خود دیندارها و انواع و اقسام مشکلات دیگرى که وجود دارد.
 دانشجو باید فکر کند و این فکر را مطرح و مطالبه نماید
ما مى خواهیم جوان ما احساس کند که باید فکر کند و باید این فکر را مطرح و آن را مطالبه کند. نمى خواهیم کارِ نمایشى کنیم و نیازى هم به کارِ نمایشى نداریم؛ اما به این که جوان ما ـ به خصوص مجموعه دانشجویى که در سطح کشور بسیار گسترده و وسیع است ـ این احساس را در خودش تقویت کند که در آینده کشور نقش و مسئولیت دارد و باید تعهدى در این زمینه در خود احساس و براى آن تلاش کند، نیاز داریم.
 باید روحیه عدالت خواهى را در دانشجویان تقویت کنیم
این که ما باید دانشجوها را به سیاست بکشانیم، این «باید» را هم من قبول ندارم؛ اصلاً «باید» ندارد. جوان دانشجو احساساتى دارد، تحرکى دارد، خودش تمایلِ به این معنا دارد؛ لزومى ندارد ما «باید» داشته باشیم؛ منتها جوان دانشجو احساساتش در درجه اول متوجه عدالت خواهى است. آنچه بیش از همه چیز دانشجو را به خود متوجه مى کند، عدالت خواهى است؛ این جهت را در او تقویت و تحکیم کنید. البته ممکن است به خیلى از مسئولان کشور اعتراض هم داشته باشد؛ اما اعتراض او، اعتراض یک جوان است و هیچ اشکالى هم ندارد. بنده وقتى در مجامع دانشجویى شرکت مى کنم ـ شماها یا بوده اید و از نزدیک دیده اید، یا از تلویزیون مشاهده کرده اید ـ مى بینید که چندین هزار دانشجو چه ابراز احساساتى مى کنند. من مى دانم در همین مجموعه چند هزار نفرى، درصد قابل توجهى هستند که به شخص من اعتراض دارند؛ ولى اگر بنا باشد محبت خودم را بین این مجموعه تقسیم کنم، سهم آن ها را یک مثقال کمتر نخواهم گذاشت. این ها هم جوان اند، این ها هم فرزندان و بچه هاى من هستند، این ها هم دانشجوهاى این کشورند. گیرم به مسئله اى ـ به حق یا به ناحق ـ اعتراض دارند؛ چه اشکال دارد؟ اعتراض داشتن ایرادى ندارد، اما مبنا و پایه کارش باید درست باشد.
 آنچه شما دانشجویان باید از مسئولین نظام مطالبه کنید عدالت و رفع فساد است
وقتى شما سؤال مى کنید و پاسخ مى خواهید، باید سؤالى بکنید که پاسخ آن ـ از سوى هر کسى ـ قابل تشخیص و ارزیابى کمّى باشد؛ و الاّ این که شما بگویید «آیا مى دانید که از قِبل بیکارى چه مشکلاتى پیش مى آید؟»، جوابش این است که بله، مى دانیم. «چه کار مى کنید؟» همین کارهایى که مى بینید داریم مى کنیم. اینطور طرح پرسش، چیزى عاید نخواهد کرد. یا از قوه قضائیه بپرسید «شما براى رفع این ویرانه در پنج سال گذشته چه کار کردید؟» آن ها چند صفحه به شما آمار خواهند داد که این کارها را کرده ایم. پاسخگویى مقوله بسیار حساسى است. چیزى که شما باید به آن اهتمام داشته باشید، خواست است. خواست عدالت و رفع فساد، بسیار مهم است. این خواست ها باید وجود داشته باشد. در کنار این خواست ها، اینطور هم نباشد که همه کارهایى را که مسئولان کرده اند، انسان زیر سؤال ببرد و مورد تردید قرار دهد؛ نه، واقعاً در همین زمینه هایى که شما مطرح کردید، کارهاى خوب و زیادى صورت گرفته؛ منتها اداره کشور در مقطع امروز کار بسیار مشکلى است. مى دانید امروز ما در یک چالش عظیم قرار داریم با مراکز قدرتى که فکر آن ها این است که اگر این نظام کارآمدى خود را به طور کامل اثبات کند، عرصه براى آن ها تنگ خواهد شد؛ کما این که همین الان هم آن ها مى بینند در مقابل نظام جمهورى اسلامى کم کارى کرده اند که نظام ما توانسته به پیشرفت هایى که دوستان اشاره کردند، نایل آید. البته به شما عرض بکنم؛ پیشرفت ها در بخش هاى مختلف، بیش از این هاست. گفتمان عدالت، یک گفتمان اساسى است و همه چیز ما است. منهاى آن، جمهورى اسلامى هیچ حرفى براى گفتن نخواهد داشت؛ باید آن را داشته باشیم. این گفتمان را باید همه گیر کنید؛ به گونه اى که هر جریانى، هر شخصى، هر حزبى و هر جناحى سر کار بیاید، خودش را ناگزیر ببیند که تسلیم این گفتمان شود؛ یعنى براى عدالت تلاش کند و مجبور شود پرچم عدالت را بر دست بگیرد؛ این را شما باید نگه دارید و حفظ کنید؛ این مهم است. اما در برخورد با آنچه شده، باید خانگى برخورد کنید؛ نه بیگانه وار و معترض. بالاخره کارهاى زیادى انجام گرفته، احیاناً کوتاهى هایى هم شده؛ اما باید مشکل را حل کرد. نباید نتیجه قهرى نحوه بیان این باشد که بعد از چندى انسان احساس کند که به کل مجموعه به شدت معترض است؛ نه، شما براى موفقیت کل مجموعه دارید تلاش مى کنید؛ اصلاً همه تلاشتان این است که نظام را پیش ببرید. هرچه مى توانید، جزئیات را تکمیل کنید. در بخش هایى که خلأ وجود دارد، هرچه مى توانید، کمک کنید تا خلأ برطرف شود.  هرچه مى توانید، شعار اصلى عدالت و آنچه را مربوط به عدالت است، تقویت و همگانى و در ذهن ها تعمیق کنید و روى پشتوانه و فلسفه فکرى آن کار کنید ـ این ها لازم است ـ اما کارى نکنید که مخالفان شما این تردید را دامن بزنند که آیا نظام اسلامى مى تواند؟
آیا نظام اسلامى توانسته؟
البته که مى تواند؛ البته که توانسته! مدعى دستگاه هاى مختلف از لحاظ کارآمدى، خودِ بنده هستم. من دائماً نسبت به کارآمدى، از این ها سؤال و مطالبه مى کنم؛ اما بنده اعتقادم این است که نظام اسلامى از همه دولت هایى که در دوران استعمار و دوران نزدیک به استعمار در کشور ما وجود داشته، قوى تر عمل کرده است. بدون تردید نظام جمهورى اسلامى در همه بخش ها قوى عمل کرده است. عناصر مؤمن و کارآمد در نظام وجود داشته اند؛ پشتوانه مردمى هم به آن ها کمک کرده است. در بخش هایى ما با قدرت وارد میدان شده ایم که فکرش را نمى توانستیم بکنیم. در همه بخش ها اینطور است.
الان جاى توضیح و بیان آمار نیست. البته اقتضاى این دوره از نظام جمهورى اسلامى، اقتضاى کار بیشتر، انقلابى تر، مؤمنانه تر و همه امکانات را بیش از این به میدان آوردن است؛ این را قبول داریم. البته کم کارى وجود دارد، اما ناکارآمدى وجود ندارد؛ بین این ها باید تفکیک قائل شد. ناکارآمدى وجود ندارد؛ نظام اسلامى کارآیى دارد. یک نشانه کارآیى نظام، وجود شما است. جوان دانشجوى مؤمن و معتقد به نظام مى تواند حرف و انگیزه خودش را قوى در فضاى جامعه مطرح کند. حرف شما فردا در تمام فضاى جامعه منتشر مى شود؛ این نکته خیلى مهمى است؛ این خودش کارآمدىِ این نظام است. کارآمدى نظام غیر از کارآمدى این دستگاه یا آن دستگاه است؛ نظام، نظام کارآمدى است. البته کارآمدى نظام، مجموعه عملکرد مثبت و منفى اى است که دستگاه هاى نظام دارند؛ اما این برآیند مثبت است.

ارسال دیدگاه شما

عنوان صفحه‌ها
30 شماره آخر
بالای صفحه