جامعه
میر احمد فلاح - نظام بینالملل، مجموعهای از قوانین، قواعد و توافقهایی است که روابط بین کشورها را تنظیم میکند. این نظام در ظاهر بر پایه اصولی مانند حاکمیت ملی، تساوی حقوق کشورها، حل اختلافات صلحآمیز و همکاری بینالمللی بنا شده اما در اصل، آنچه به نظم بین المللی شکل می دهد، نحوه توزیع قدرت میان بازیگران و توانایی، اهداف و منافع هر یک از آنها است. نظم بینالمللی از دوران باستان تا زمان فعلی تحت تأثیر تغییرات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جهانی قرار گرفته است. در دوران باستان و میانه، قدرتمندترین کشورها اغلب بر سیطره سیاسی و اقتصادی بر دیگران تأکید میکردند و نظم بینالمللی بیشتر بر پایه تسلط قدرتمندترین امپراطوریها و امپراتوریها بنا شده بود. البته در آن دوران به واسطه عدم گسترش ارتباطات، عمده امپراطوری ها در محیط پیرامونی و منطقه ای خود عمل می کردند و تاثیری بر همه ملل و واحدهای سیاسی در سراسر جهان نداشتند. با این حال در سده های اخیر، شکل گیری دولت های ملی، گسترش وسایل ارتباط جمعی، پیشرفت های تکنولوژیکی و پدید آمدن وابستگی اقتصادی موجب شده که در نظم جهانی نیز تغییراتی حاصل شود. در قرن های بیستم و بیست و یکم، فرآیند جهانی شدن تأثیر زیادی بر نظم بینالمللی داشته است. تکنولوژی، تجارت بینالمللی، ارتباطات سریع و انتقال آسان اطلاعات باعث شده است که جهان به طور ناگزیر در شبکههای پیچیدهتری از روابط بینالمللی، وابسته شود. با توجه به تحولات فوق، ساختار نظام بينالملل تا كنون شكلهاي مختلفي به خود ديده است. اگر چه از ديدگاه تاريخي، ساختار نظم بین المللی به دو شکل «چند قطبي» و «دو قطبي» وجود داشته، قرار است جهان چندقطبی دربارۀ نظامی روز به روز پیچیدهای از روابط بین المللی باشد. اما به این ایدۀ ساده انگارانه گره خرده است: غرب در برابر بقیه. شاید مناسب روایت افول و شرارت غرب باشد اما همانطور که از رویدادها میتوان دید، جهان واقعی بسیار متفاوت است. شاید بتوان گفت که بیش تر مردم و سیاستمداران در ایران سر این موضوع اتفاق نظر دارند که نظام جهانی کنونی ناعادلانه است، تامین کننده منافع کشورمان نیست و باید تغییر کند. همچنین، اتفاق نظر سر این موضوع هم وجود دارد که جهان در حال حرکت به سمت یک نظام چند قطبی است که در آن ایالات متحده نخواهد توانست تا سلطه خود را همچون گذشته اعمال کند. در دنیایی ایدهآل، دنیای چندقطبی ناموزون، آمریکا را وامیدارد تا از تکیه بر قدرت سخت و تهدید، به دیپلماسی واقعی رو آورد اما در دوران تکقطبی، مقامات آمریکا عادت داشتند که با درخواست و اولتیماتوم، سپس با تحریم و تهدید و اگر هیچکدام جواب نداد، با اقدام قهری و تغییر رژیم، با مشکلات مواجه شوند. در دنیای چندقطبی، چندین قدرت بزرگ در اوراسیا شکل میگیرد. این دولتها، خصوصا همسایگان، نگاهی محتاطانه به یکدیگر دارند. این وضعیت به ایالات متحده انعطافی قابلتوجه برای اتحاد و همسویی میدهد؛ درست مانند اتحاد با روسیه استالینی در جنگ جهانی دوم و بهبود روابط با چین مائو در زمان جنگ سرد. در دنیایی ایدهآل، دنیای چندقطبی ناموزون، آمریکا را وامیدارد تا از تکیه بر قدرت سخت و تهدید، به دیپلماسی واقعی رو آورد. در دوران تکقطبی، مقامات آمریکا عادت داشتند که با درخواست و اولتیماتوم، سپس با تحریم و تهدید و اگر هیچکدام جواب نداد، با اقدام قهری و تغییر رژیم، با مشکلات مواجه شوند. در عوض، در جهانی چندقطبی، حتی قدرتمندترین کشورها نیز باید به نظر سایر کشورها توجه کرده و تلاش بیشتری برای اقناع آنها به کار ببرد. باید به جای دیپلماسیهای یکطرفه، راههای ظریفتر و تعاملیتری اتخاذ شود. اصرار بر زورگویی، تنها باعث دوری دیگران از آمریکا شده و حتی ممکن است علیه آمریکا با هم متحد شوند. روندهاي فوق نشان مي دهند كه نه تنها ساختار جهان كنوني تک قطبي نیست، بلكه حتی در دهه 1990 نیز جهان هیچ گاه وارد مرحله تک قطبی نشده است. در واقع جهان تک قطبی، ایده ای است که توسط برخی از ایده پردازان و اندیشمندن امریکا برجسته شده بود. این ایده بیش از آنکه به واقعیت همراه باشد، ایده ای تو خالی بوده که اینک بیش از هر زمان دیگری با چالش های عدیده مواجه است.