روزنامه کائنات
5

گزارش

۱۴۰۳ يکشنبه ۸ مهر - شماره 4681

گزارش کائنات از تبعات امنیتی و نظامی قمار نتانیاهو در لبنان

مقاومت به کوری چشم جلاد غزه زنده است

 گوهر لیالی- یک کارشناس مسائل خاورمیانه معتقد است: به‌نظر می‌رسد حزب‌الله طراحی‌های چندلایه دارد و این طراحی‌ها ابتکار عمل خود را نشان خواهد داد.
برخی معتقدند همین حالا جنگی بین اسراییل و لبنان آغاز شده که شباهت‌هایی به جنگ ۳۳ روزه دارد و گروهی دیگر معتقدند دو طرف تا رسیدن به نقطه‌ای مشابه سال ۲۰۰۶ راه نسبتا زیادی در پیش دارند. در عین‌حال دامنه جنگ میان حزب‌الله و رژیم صهیونیستی، باعث کشته شدن بیش از ۵۰۰ نفر تنها در یک روز، بر اثر حملات هوایی شده و در سرزمین‌های اشغالی دامنه حملات حزب‌الله به شهرهایی چون عکا و حیفا رسیده است. از نظر سیاسی به‌نظر می‌رسد نتانیاهو نیاز به یک دستاورد پس از نزدیک به یک سال جنگ دارد. در داخل فلسطین اشغالی گروه‌های اسراییلی انتقادات تند وتیزی را علیه او علم می‌کنند که نشان می‌دهد جنگ در غزه، نه یک پیروزی بلکه یک شکست تلقی می‌شود. در این میان اسراییل با استفاده از تکنولوژی و سپس حملات گسترده هوایی تلاش کرده تا حزب‌الله را با بحرانی کم‌نظیر رو به رو کند. اما آیا تل‌آویو به خواسته خود در لبنان می‌رسد؟
صباح زنگنه کارشناس مسائل خاورمیانه درباره بحران میان حزب‌الله و رژیم صهیونیستی می گوید:
رژیم صهیونیستی در اهداف اعلام شده خود شکست خورده. هم در داخل و هم در مرز با لبنان این اتفاق افتاده است. گرچه کمک‌های آمریکا و برخی از کشورهای غربی همچنان ادامه دارد اما اعتبار این رژیم حتی در میان احزابی که با آن ائتلاف دارند از بین رفته و تلاش می‌کند با دستاوردی هر چند پرهزینه و پرزحمت وجهه خود را در میان متحدین خود اصلاح کند. البته حزب‌الله با توانی که دارد باعث تخلیه مناطق زیادی از شمال سرزمین فلسطین اشغالی شده و این شهرک‌نشین‌های این مناطق عملا بار سنگینی بر دوش دولت تندرو و افراط‌گرای نتانیاهو به‌حساب می‌آیند. انفجار وسایل ارتباطی مثل پیجر و حتی بی‌سیم‌ها و... عملا این تلاش برای اصلاح جایگاه  موقعیت دولت در درون رژیم صهیونیستی به‌حساب می‌آید. از طرف دیگر ادامه این روند که منجر به عکس العمل‌های حزب‌الله شده عملا هیچ‌گونه بهبودی در وضعیت مناطق شهرک‌نشین‌های شمالی پدید نیاورد و بلکه وضعیت را وخیم‌تر کرد و تعداد زیادی از شهرک‌نشینان مجبور به تخلیه این مناطق شدند و حتی عملیات به جلوتر از مناطق شمالی و تا مرز شهر حیفا رسید. به‌خصوص مراکز اطلاعاتی و امنیتی و پایگاه‌های جنگ‌های الکترونیکی رژیم را مورد حمله قرار دادند.
عملا جنگ بین لبنان و اسراییل شروع شده است. این عملیات‌ها از جنگ ۳۳ روزه وسیع‌تر بوده و احتمالا شاهد خواهیم بود که توسعه پیدا خواهد کرد. خدماتی که مردم لبنان می‌گرفتند به شدت تحت‌تاثیر قرار گرفته و آنها نیازهای درمانی و بهداشتی و موادغذایی گسترده‌ای نیاز دارند. لذا از جنگ ۳۳ روزه فراتر خواهد رفت و البته حزب‌الله امکانات و تسلیحات و روش‌های مقابله و مقاومت را تنوع بخشیده و ارتقا داده است. بنابراین وضعیت متفاوتی با سال ۲۰۰۶ خواهد بود. رژیم صهیونیستی سعی می‌کند جنگ را تا زمان انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا ادامه دهد تا شاید جمهوری‌خواهان برنده انتخابات شوند و به کمک اسراییل بیایند.
فرماندهان حزب‌الله خود را برای شهادت آماده کرده بودند و جایگزین‌های آنها آماده‌به‌کار برای انجام مسئولیت‌هایشان هستند. اما چیزی که درون حزب‌الله وجود دارد این است که فضای رسانه‌ای در لبنان باز است اما فضای رسانه‌ای در اسراییل بسته است و کسی حق ندارد خبری را منتشر کند یا فیلم و تصویری از بیمارستان و مراکز درمانی بگیرد. به همین دلیل اطلاعات کافی از تلفات فرماندهان رژیم صهیونیستی کمتر منتشر می‌شود. مگر پس از مدتی که این مقامات در اجلاس‌های و اجتماعات حاضر نشوند و در آن زمان نتیجه‌گیری شود که برخی از آنها احتمالا در عملیات حزب‌الله کشته شده‌اند.
به‌نظر می‌رسد حزب‌الله طراحی‌های چندلایه دارد و این طراحی‌ها ابتکار عمل خود را نشان خواهد داد. در جنگ ۳۳ روزه هم اسراییل از ابزار جنگی دریایی هم استفاده کرد و حزب الله توانست در آن مقطع کشتی‌های جنگی و نظامی رژیم صهیونیستی را غرق کند که به لحاظ تاریخی یک عمل بی‌نظیر بود. از این ابتکارات حزب‌الله همواره دارد و باید منتظر بود و دید که چه اقداماتی دارد. حزب‌الله محدودیتی که دارد این است که می‌خواهد تلفات انسانی را کم کند و بیشتر به مراکز نظامی و اطلاعاتی حمله کند. نابودی این مراکز باعث می‌شود اسم اشخاص مشخص نشود.
حسن حزب‌الله این است که خیلی صریح هستند و واقعیت‌ها را مطرح می‌کنند. به همین دلیل وقتی انفجار پیجرها پیش آمد سیدحسن نصرالله اعلام کرد که ما ضربه دیده‌ایم. اما مثل یک بدن زنده که می‌تواند زخم‌ها و شکست‌ها را ترمیم کند، این توان را حزب‌الله هم دارد و نوعی اجماع که در بین مردم لبنان وجود دارد برای حزب‌الله موفقیتی به‌حساب می‌آید که توانسته همه قشرها و گروه‌ها را علیه اسراییل بسیج کند. رژیم صهیونیستی هیچ‌کس را از آثار سو عملیات خود مستثنا نکرده. در حمله به پیجرها نیروهای خدماتی و مردم عادی هم ضربه دیده‌اند که از همه قشرها و ادیان و مذاهب لبنانی بوده‌اند. حزب‌الله یک کنشگر غیر دولتی است. هرچند بخشی از دولت لبنان و پارلمان را تشکیل می‌دهد. با ارتباطات این گروه در پارلمان و دولت، لبنان می‌تواند شمایت خود را در مجامع بین‌المللی مطرح کند. از طرف دیگر دولت‌های حامی حزب‌الله مانند ایران و حتی عراق که به‌تازگی آیت‌الله سیستانی در آنجا همه را به مقابله با رژیم‌صهیونیستی قراخوانده، می‌توانند در توقف این جنایت‌ها نقشی داشته باشند و شکایت‌هایی را در مجامع بین‌اللمی مطرح کنند.
از لبنان چه می دانیم؟
لبنان؛ کشوری در غرب آسیا قرار دارد که در ۲۳ نوامبر 1943 اعلام استقلال کرد. پس از بحران سال 1945 میلادی توافق شد تا فرانسه و بریتانیا لبنان را تخلیه کنند. این امر در سال 1946 تحقق یافت. لبنان به رغم مداخله در جنگ اعراب و اسرائیل در سال‌های 1948 و 1949 از نظر اقتصادی در وضعیت مناسبی بود. با این حال، لبنان در زمره کشوری چندفرهنگ­گرا محسوب می­شود که البته مسیحیان نیز در آن زندگی می­کنند. در واقع راهبان مسیحی مارونی در قرن هفدهم میلادی به این منطقه وارد شده و آنچه امروز بزرگ­ترین فرقه مسیحی لبنان به شمار می­رود را تأسیس نمودند. دیگر فرقه­های مسیحی که لبنان را به عنوان خانه خود برگزیدند عبارتند از؛ ارتدوکس­های یونانی، «ملکیت»‌ها یا کاتولیک­های یونانی، و جدیدتر از همه، مسیحیان آمریکایی.
لبنان هرچند کشوری کوچک، اما با توجه به تعدد و تنوع مذاهب موجود در آن یکی از متنوع‌ترین کشورهای دنیا بوده که وضعیت پیچیده دارد، به گونه ای که 17 مذهب رسمی در این کشور وجود داشته و این مذاهب با طایفه پیوند نزدیکی دارد و تاثیر این مذاهب در هم در خود لبنان صحنه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی داخلی را رقم زده و هم صحنه منطقه­ای و بین­المللی را تحت شعاع قرار می‌دهد. از حدود 17 مذهب موجود در این کشور، 11 مذهب مسیحی (مارونی، ارتدکس، کاتولیک، ارمنی­های ارتدوکس، ارمنی­های کاتولیک، پروتستان­ها، سریانی­های ارتدوکس، سریانی­های کاتولیک، لاتین­ها، کلدانی­ها و نستوری-ها) و 5 فرقه اسلامی) یک مذهب یهودی هستند. شیعیان در لبنان در اغلب مناطق آن پراکنده بودند تا اینکه پس از فتوحات صلاح الدین ایوبی و حاکمیت ممالیک بر شامات، شیعیان از منطقه شمالی لبنان بیرون رانده شدند (عساف ۱۹۹۶، صص۱۰۶–۹۲)؛ و در قسمت‌های جنوبی لبنان سکنی گزیدند. همچنین نقش مهاجران در دیگر کشورها نیز بر این امر افزوده است که هم نوعی همزیستی و دموکراسی تفاهمی را به وجود آورده و هم یکی از موانع دولت – ملت­سازی در لبنان به وجود آورده است به گونه­ای که می­توان؛ دو محور فرصت و تهدید ناشی از چندفرهنگی­گرایی در لبنان را مشاهده کرد.
نوع حکومت در لبنان دموکراتیک پارلمانی است که اصل تفکیک قوا نیز در آن پیش بینی شده است. به ­نوعی می­توان گفت؛ تعدد گروه­بندی­ها و طایفه­گری­ها ناآرامی­های بسیاری را پدید آورد که باعث شده تا نظام­سیاسی منحصر به­فردی در این کشور در قالب «دموکراسی توافقی» یا «دموکراسی تفاهمی» شکل گیرد. در واقع؛ ساختار سیاسی لبنان را باید با توجه به میثاق ملی تعریف کرد. میثاق ملی به نوعی شناسنامه رسمیت یافتن لبنان حداقل از نظر دورن حکومتی و ناسیونالیستی است. این میثاق توافقی بود که میان رئیس جمهور لبنان، بشارة الخوری، و اولین سنی (طرفدار وحدت تمام اعراب) بود. این میثاق، لبنان را کشوری مستقل، دارای حاکمیت و بی­طرف تعریف می­کرد. میثاق مقرر می­دارد؛ مارونی­ها خواستار حمایت غربی­ها و مسلمانان سنی نیز خواستار پیوستن در موجودیت عربی بزرگتری نخواهند بود. این میثاق و تقسیم سیستم­های مالی و سیاسی براساس فرقه­گرایی (نظام طایفه­ای) به‌گونه­ای حذف تدریجی صورت گرفت، اما طایفه­گری لغو نشد .
تنوع قومی و مذهبی در لبنان باعث مشکلاتی نیز شد؛ به طوری­که قانون اساسی این کشور که پس از استقلال به تصویب رسیده بود، بعدها با اعتراض برخی گروه­ها همراه شد. به همین دلیل قانون اساسی لبنان  در 21 سپتامبر ۱۹۹۰ بار دیگر تعدیل شد و اصلاحاتی در آن صورت گرفت. این تعدیل به دنبال ۱۵ سال جنگ داخلی در لبنان و اعتراضات گسترده مسلمانان نسبت به نابرابری بین آنها و مسیحیان - با توجه به اینکه مسلمانان در اکثریت بودند، صورت گرفت. در سال ۱۹۹۰، براساس توافقات قدرت­های بزرگ و پادرمیانی اتحادیه عرب، نمایندگان پارلمان لبنان در شهر طائف عربستان گرد هم آمدند و توافقی را امضا کردند که به  «پیمان طائف» معروف است که همان شکل تعدیل شده قانون اساسی لبنان است (نادری سمیرمی،1367: ص92). بنابراین ساختار حکومت لبنان به طور کلی  اینگونه است که؛ رئیس جمهوری باید مسیحی مارونی باشد. نخست وزیر باید مسلمان سنی باشد. سخنگوی پارلمان می‌بایست مسلمان شیعه باشد. با این وجود، برخی گرو‌های سیاسی لبنان به دلیل جایگاه خاص منطقه­ای و داخلی و تحت تأثیر شرایط ایدئولوژیکی حاکم بر منطقه در دهه 1980 میلادی نقش پررنگی در معادلات داخلی و خارجی این کشور ایفا می­کنند. یکی از این گروه­ها، حزب‌الله است.
 بسترها و عوامل شکل­گیری حزب­الله
براساس آنچه در چارچوب­نظری پژوهش بیان شد نقش «عقیده» و «ایدئولوژی» در شکل­گیری گروه­های سیاسی در جهان اسلام حائز اهمیت است. به طوری که وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 ه.ش به عنوان یک انقلاب مذهبی باعث تغییرات گسترده­ای در منطقه غرب آسیا شد. این تأثیرگذاری حتی به صورت یک برنامه مدون در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران پس از انقلاب با عنوان «صدور انقلاب» نیز دنبال شد. به طوری­که گفته می­شود؛ اهداف اصلی صدور انقلاب چهار ناحیه جغرافیایی عمده تشکیل شده است. خلیج فارس، آسیای مرکزی و قفقاز شوروی، افغانستان و لبنان (. بنابراین؛ لبنان به طور خاص در رأس اهداف صدور انقلاب اسلامی ایران قرار داشت و در این میان گروه شیعی حزب‌الله که پایگاه اجتماعی خود را از میان شیعیان جنوب لبنان به دست آورده بود، تحت تأثیر آموزه‌های انقلاب اسلامی شکل گرفت و در اصول رهبری و اهداف انقلابی خود از انقلاب اسلامی ایران تبعیت کرده بود.
ضمن اینکه قبل از وقوع انقلاب اسلامی‌ایران، نفوذ و مراوده­های  میان روحانیون شیعی در لبنان و ایران باعث همگرایی فکری میان آنان شده بود. اما وقوع انقلاب این همگرایی را در عرصه عمل نشان داد. بنابراین گسترش نفوذ روحانیون شیعی در لبنان یکی از دلایلی است که شیعیان لبنان، انقلاب اسلامی ایران را پذیرفته اند. به این ترتیب باید گفت؛ انقلاب اسلامی ایران باعث شکل‌گیری گروه‌هایی همسو و هم جهت با اهداف منطقه‌ای خود نظیر حزب‌الله شده بود. گروهی که تحت تأثیر انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 ه.ش شکل گرفت و تا امروز تداوم یافته است. به علاوه، انقلاب اسلامی ایران جسارت گروه­های سیاسی اسلام­گرا در منطقه را افزایش داده بود. بنابراین علاوه بر اینکه حزب­الله لبنان تحت­تأثیر مستقیم آموزه­های انقلاب اسلامی شکل گرفت، سایر گروه­های سیاسی نیز نوعی وفاق انقلابی را در منطقه شکل دادند که این موضوع به نوبه خود اعتماد به نفس گروه­هایی همچون حزب الله را دوچندان می­کرد. به هر ترتیب، پیروزی انقلاب اسلامی ایران که هم زمان با ناپدید شدن امام موسی صدر بوده، بسترساز احیای نهضت شیعی لبنان شد و شیعیان با تاثیرپذیری از ایران در مقایسه با قبل از انقلاب حالت فعال به خود گرفته و به تدریج با انتقال از حاشیه قدرت به مرکز تقل تحولات، نقش فزاینده­ای را در تحولات سیاسی اجتماعی لبنان برعهده گرفتند .
در مجموع؛ عـوامـل ذیل را باید در شکل­گیری حزب­الله مهم دانست:
1.  تأثیر آموزه­های انقلاب اسلامی ایران بر لبنان، به ویژه شیعیان؛
2.  محرومیت و فقدان عدالت اجتماعی در جامعه» مسلمانان و ناکارآمدی ساختار حکومتی موجود؛
3.  جنگ­های داخلی و فروپاشی نظام دموکراسی اجتماعی و نادیده گرفتن حقوق سیاسی فرهنگی شیعیان؛
4.  افزایش تجاوزات رژیم صهیونیستی به مناطق جنوبی برای تضعیف جایگاه مسلمانان؛
5.  تحولات منطقه­ای نظیر مذاکره­های  صلح اعراب و اسرائیل و مداخله» گسترده کشورهای بیگانه در مسائل لبنان .
حزب­الله در واقع محصول شرایط تاریخی خاصی است که هم در بُعد داخلی و هم در بُعد منطقه­ای، شرایط خاصی برای لبنان ایجاد شده بود. به طوری که تحرکات اسرائیل در اطراف مرزهای این کشور و تنوعات قومی و مذهبی گسترده در این کشور باعث روی آوردن برخی گروه­ها نظیر حزب­الله به نبرد مسلحانه شده بود. به هرحال، حزب­الله محصول مبارزات جنبش امل در طی سال­های طولانی بود که بعدها به صورت مستقل در قالب حزب­الله درآمد. در زمانی که جنبش امل در لبنان فعال بود، پادگان­های آموزشی زیادی در مناطق گوناگون به وجود آمد که مهم­ترین پادگان­های آموزشی منطقه «الشعری» و «جنتا» در کنار روستای «البنی شیت» بود. این منطقه در نزدیکی مرز شرقی سوریه قرار دارد و همان جایی است که پادگان­های آموزشی جنبش امل در آن واقع شده و از همان زمان بود که بر شمار هواداران «جنبش اسلامی جدید» که بعدها «حزب الله» نام گرفت، افزوده شد. در کل؛ حزب الله نقش مهمی در مبارزه با اسرائیل و حفظ نهضت مقاومت بر عهده دارد. به‌طوری که «پولاک» این موضوع را این­گونه بیان می­کند: «میان ایران، سوریه و حزب­الله ارتباطی وجود دارد که در یک رویکرد با عنوان «محور مقاومت» خوانده می­شود و به دنبال مقابله با سیاست­های اسرائیل در منطقه و همچنین رژیم­های سنی همسو به غرب در منطقه خاورمیانه هستند»
حمایت­های نظامی و مالی ایران از حزب­الله بر کسی پوشیده نیست و از همان ابتدا، این گروه تحت کمک‌های مالی و رسانه­ای جمهوری اسلامی ایران قرار داشته است. در واقع نقطه عطف و برجسته جنبش حزب‌الله را باید 1990 دانست که دوران مقاومت نامنظم و مخفیانه علیه اسرائیل بوده و به تدریج در سراسر نقاط کشور گسترش یافت. در این بین، نیروهای مقاومت با کمک گرفتن از یاری و حمایت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که در منطقه بقاع متمرکز بودند، ارتش رژیم صهیونیستی را نخست از «بیروت» به «صیدا» و سپس به «صور» و «نبطیه» عقب راندند تا این نیروهای اسرائیلی در نقطه­ای که از آن به کمربند امنیتی یاد می­شود، مستقر شدند. در این دوره، بیشترین اهتمام حزب­الله به نبرد با رژیم صهیونیستی معطوف شده بود. در این مقطع زمانی کم و بیش برخوردهای نظامی تقربیا گسترده­ای میان حزب­الله و امل رخ داد . این رویارویی نظامی از آنجا ناشی می­شد که امل خود را تنها نماینده شیعیان لبنان می­دانست و وجود حزب را در صحنه سیاسی مانع و مغایر با هدف خود قلمداد می­کرد.
دستاوردهای حزب‌الله لبنان پس از ترورهای پیجری
در یک هفته گذشته رژیم صهیونیستی بسیاری از خبرچین‌ها و عوامل رابط اطلاعاتی خودش را در لبنان سوزاند!
 دکتر محمد صادق کوشکی کارشناس ارشد مسائل منطقه و جبهه مقاومت در باره آخرین تحولات منطقه با محوریت درگیری های رژیم صهیونیستی با حزب الله لبنان، طی یادداشتی نوشت:
حزب‌الله لبنان در طول یک سال گذشته سیاستی را در قبال مسئله فلسطین و غزه اتخاذ کرده که اجرای آن چند رکن مهم داشت.
رکن اول آن بود که جبهه شمال به روی دشمن باز شود و ارتش رژیم صهیونیستی با بخشی از امکانات، نیروها و استعدادش در جبهه شمال درگیر شود و این موضوع باعث می‌شد تا تمرکز آن از روی غزه برداشته و یا کاسته شود. در این مرحله حزب‌الله با چند معذوریت روبه‌رو بود، یکی از این معذوریت‌ها این بود که بخش‌هایی از جامعه لبنان با حزب‌الله همراه نیستند؛ یا بی‌طرف‌اند و یا در جناح ۱۴ مارس، که جناح مخالفین حزب‌الله هستند، صف‌بندی می‌شوند.
طبیعتاً اگر حزب‌الله می‌خواست تمام‌عیار و تمام‌قد وارد نبرد با رژیم صهیونیستی بشود، از سوی آن بخش از جامعه لبنان که موافق اقدامات حزب‌الله لبنان نیستند، تحت‌فشار قرار می‌گرفت و این فشارها می‌توانست به موجودیت حزب‌الله آسیب بزند. به همین خاطر حزب‌الله روندی را پیش گرفت که در عین اینکه جبهه شمال را علیه دشمن صهیونیستی باز کند، اجازه ندهد  رژیم، لبنان را وارد جنگ کرده و از این طریق، فشارهای داخلی بر حزب‌الله را افزایش ‌دهد.
این سیاست تا حدود دو هفته پیش کاملاً موفقیت‌آمیز اجرا شد؛ یعنی نیروهای نظامی حزب‌الله به شهادت می‌رسیدند و یک نوار باریک در مناطق مرزی لبنان در معرض تهاجمات رژیم بود؛ اما حزب‌الله اجازه نداده بود که عمق خاک لبنان درگیر بشود. به طور طبیعی این اتفاق برای رژیم صهیونیستی ناخوشایند بود، زیرا که رژیم طی یک سال گذشته متوجه شد که حجم عظیمی از نیروهایش در جبهه شمال درگیرند و مرتب به‌صورت فرسایشی آسیب می‌بینند؛ بیش از صدهزار نفر از ساکنین مناطق شمالی در منطقه الجلیل در جبهه شمالی، آواره شدند و هزینه آن‌ها هم بر دولت نتانیاهو سنگینی می‌کرد و این دولت نیز آن دست باز خود برای فعالیت در غزه را از دست داده بود. یعنی رژیم اسرائیل هم‌زمان هم در جبهه شمال درگیر بود، هم کرانه باختری و هم در غزه!
این مسئله باعث شده بود که رژیم نتواند سیاست پاک‌سازی کامل غزه را اجرا کند و به نتیجه برساند. صهیونیست‌ها در این دو هفته اخیر تحرکاتی را انجام داده بودند که به تعبیر خودشان، جبهه شمال را مسدود کنند و حزب‌الله را فلج کنند و با استفاده از این فرصت بتوانند به تعبیر خودشان، سایه وحشت حزب‌الله را از سر خودشان و نیروهایشان کم بکنند.
اما اینجا رژیم صهیونیستی یک مشکل بزرگ داشت! مشکل این بود که ارتش اسرائیل نیروی زمینی مناسب و کافی برای حمله زمینی به لبنان ندارد. در واقع ستون فقرات نیروی زمینی رژیم صهیونیستی و تیپ‌های ویژه آن مثل تیپ گولانی در غزه بشدت فرسوده شده‌اند. طبق برخی گزارش‌ها، یک‌سوم و برخی گزارش‌های دیگر تا نیمی از ساختار زرهی رژیم صهیونیستی در غزه و همین‌طور در نبردهای جبهه شمال از بین رفته است. عملاً رژیم برای اجرای این برنامه خودش؛ یعنی به تعبیر آنچه نتانیاهو مطرح کرد «سرکوبی حزب‌الله»، نمی‌تواند از نیروی زمینی خود، آن‌چنان‌که در سال ۲۰۰۶ در نبرد ۳۳ روزه استفاده کرد، استفاده بکند؛ ولی در بحث جنگ روانی این را مدام مطرح و منتشر می‌کنند.
به همین خاطر ناگزیر به عرصه جدیدی روی آورد و آن اجرای طرح جنگ امنیتی بود که شاهد بحث پیجرها و وسایل ارتباطی و تبدیل این ابزارها به اسلحه بودیم که یک موجی از ناامنی در لبنان و به‌ویژه در بین حامیان حزب‌الله و نیروهایشان ایجاد کرد و به تعبیر سید حسن یکی، دو روز حزب‌الله را در یک منگنه قرار داد و بعد از آن هم حملاتی منجر به شهادت تعدادی از فرماندهان نخبه حزب‌الله شد.
بعد از حمله به فرماندهان نخبه حزب‌الله، ما شاهد گسترش بمباران‌های رژِیم صهیونیستی در مناطق مختلف لبنان در دو سه روز اخیر بودیم. این دیگر آخرین حد رژیم صهیونیستی است. یعنی رژیم غیرازاین بمباران‌های به‌نوعی کور اما گسترده، اقدام دیگری نمی‌تواند علیه حزب‌الله داشته باشد و تمام آن اندوخته‌های امنیتی و جاسوسی‌اش را در این دو سه روز به کار گرفت؛ هم در قضیه انفجار وسایل ارتباطی و هم در قضیه حمله به محل نشست فرماندهان یگان ذوالفقار. عملاً در این جریانات رژیم صهیونیستی بسیاری از خبرچین‌ها و عوامل رابط اطلاعاتی خودش در لبنان را سوزاند و در واقع از بین برد تا بتواند به این عملیات‌ها دست بزند.
اما در نقطه مقابل ما شاهد بودیم که حزب‌الله توانست خودش را از زیر بار این حوادث خارج کرده و ریکاروی شده و حتی عملیات‌های شاخصی را به‌صورت هوشمند را اجرا کرد. حزب‌الله پایگاه هوایی حیاتی دشمن در جبهه شمال را هدف قرار داد و البته بخشی از مناطق اطراف پایگاه‌ را هم مورد اصابت قرار داد که خود این انبوه مهاجرین جدیدی را اضافه کرد. یعنی تا پیش از این اگر موج مهاجرت تا شعاع ۲۰ کیلومتری مرز بود؛ الان این مهاجرت تا شعاع حیفا این رژیم را به صورت فلج کننده‌ای درگیر کرد و طبق آنچه که شیخ نعیم قاسم در تشییع پیکر شهید عقیل اعلام کرد، حزب‌الله گام اول را برای پاسخ برداشته است و گام‌های دیگری هم شبیه به حمله علیه پایگاه رامات دیوید وجود دارد و این نشان می‌دهد که حزب الله به خودش مسلط شده و توانسته خلا از دست دادن فرماندهان خود را پر کند.
همچنین نیروهای حزب‌الله نیز از لحاظ روحی و روانی بازسازی شدند و این نشان می‌دهد که همانقدر که رژیم صهیونیستی از جنگ یک‌ساله خسته و فرسوده شده و از بکاربردن نیروی زمینی برای فشار وارد کردن علیه حزب الله ناتوان شده است، نیروهای‌های حزب الله با تجدید روحیه‌شان و با صبر و حوصله به دنبال این هستند که اولا، پاسخ کشتارها و عملیات‌های رژیم صهیونیستی را بدهند و آن نقشی را که در این یکسال ایفا کرده بودند، یعنی مشغول‌ ساختن جبهه شمال، آن را ادامه بدهند و سوم آنکه ماهرانه از گسترش جنگ به کل لبنان جلوگیری کنند.
حزب‌الله در این هدف سوم، در عین آن که دو هدف قبلی به‌خوبی اجرا کرده توانست مانع از این شود که رژیم صهیونیستی بتواند کل لبنان را به جنگ بکشاند که اگر چنین بشود به خاطر مسائل مختلفی از جمله فشارهای اقتصادی پنج شش سال اخیر و تحریم‌های مختلف علیه لبنان، ممکن است علاوه بر سرتاسری شدن جنگ در لبنان، یک جبهه داخلی سیاسی و مردمی علیه حزب‌الله نیز ایجاد کند که در این صورت امکان دارد مسیحیان مارونی و غیره فعال بشوند که حزب‌الله تلاش می‌کند که مانع این ایجاد وضعیت بشود. نکته آخر این است که عملیات تروریستی - امنیتی رژیم صهیونیستی با وجود مشکلات و خساراتی که به حزب الله زد، یک آورده بزرگ داشت و آن موج همدردی و همراهی بسیاری از گروه‌های سیاسی لبنان و بخش‌هایی از جامعه لبنان و حتی مسیحیان مارونی بود، ایجاد وحدت ملی، همدردی و اهدای خون نشان از یک همگرایی در درون لبنان علیه رژیم صهیونیستی است که این اتحاد تا کنون از بعد از جنگ ۳۳ روزه شکل نگرفته بود.
این دستاورد سیاسی و اجتماعی مهمی برای حزب الله هست که نباید آن را نادیده گرفت و هرچند که حزب الله خسارت‌های جدی در آن ماجرای پیجرها و بیسیم‌ها متحمل شد، اما در نقطه مقابل اتحاد و همدردی و هماهنگی از طوایف مختلف لبنانی را بدست آورد که به نوعی بخشی از آن خسارت‌ها را جبران کرد.

ارسال دیدگاه شما

عنوان صفحه‌ها
30 شماره آخر
بالای صفحه