گزارش
ماهان کوهی- انسان موجودی اجتماعی است که هم به لحاظ ذاتی، فطری و فردی و هم به لحاظ اکتسابی، ارادی و اجتماعی همواره از محیط پیرامون خود تاثیر می پذیرد و آثار آن در نحوه رفتار و کردار و حتی پندار او هویدا می گردد. در این میان نقش نخبگان جامعه به عنوان اسوه، الگو و یا نمونه هایی بسیار درخشان و مشعشع غیر قابل انکار می نماید که غالب نظریات جامعه شناسی بر آن تاکید می ورزد.موتور محرکه توسعه یافتگی در هر کشوری نتیجه عمل و فکر نخبگان است. به عبارت دیگر توسعه یافتگی در کشور ارتباط مستقیمی با نخبگان دارد و معاشرت منطقی و سامان یافته میان نخبگان فکری و نخبگان ابزاری می تواند سرنوشت یک جامعه را تعیین کند. نخبگان از دیرباز تاکنون نقش مهمی در تحولات جوامع در ابعاد مختلف داشته و دارند. تجربه های تاریخی نشان داده است که ترقی و تعالی یا سقوط و فروپاشی هر مملکتی تا حدود زیادی به نقش نخبگان سیاسی وابسته است و اندیشه و تفکر آن ها در اجرای برنامه های سیاسی و اجتماعی و چگونگی تحقق خواسته های مردم به میزان تعیین کننده و سرنوشت ساز موثر است. نخبگان در هر جامعهای در ردیف گروههای مرجع و تأثیرگذار اجتماعی قرار دارند. در فضای حکمرانی مطلوب، تصمیمسازی و پیشرفت نظام سیاسی در عرصههای مختلف اجتماعی، حل مشکلات و برون رفت از بحرانهای گوناگون به کنشگری فعالانه همه اقشار اجتماعی نیازمند است. در این میان حضور مؤثر و بههنگام نخبگان در مسائل مختلف با توجه به نفوذ و جایگاه اجتماعی و حیطه تخصصی آنان جهت راهنمایی و هدایت اقشار مختلف جامعه از اهمیت بیشتری برخوردار است. تجارب متعدد تاریخی نیز نشان میدهد که نخبگان با توجه به اینکه بخش قابل توجهی از جامعه آنان را رهبران فکری، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خود میدانند، در وقایع تاریخی توانستهاند با ایجاد و تحریک احساسات اجتماعی در زمینههای گوناگون نقش مؤثری ایفا کنند. این در حالی است که عدم حضور یا حضور با کنشگری نامناسب این قشر بانفوذ در مسائل یادشده نیز میتواند آسیبهایی بر یک جامعه یا نظام سیاسی وارد کند. در این میان میتوان از عملکرد نامناسب گروههایی از نخبگان به ویژه نخبگان علمی، فرهنگی و ورزشی کشور نام برد که بدون توجه به آداب و رسوم، ارزشها و آموزههای اخلاقی حاکم بر جامعه خویش، مردم را به بهانه اصلاح، در راستای اهداف بیگانگان به سراشیبی سقوط و انحطاط کشاندهاند. از این رو تبیین ویژگیها و وظایف نخبگی و بررسی چالشها و آسیبهای نخبگان به ویژه برای اقشار جامعه امروز ما که مستقیماً آماج حملات دشمنان نظام و ملت ایران و امواج مسموم رسانههای بیگانه قرار گرفتهاند از اهمیت بیشتری برخوردار است. در این مجال تأمّلی بر ماهیت و مفهوم «نخبه» بیراه نیست؛ نخبهگرایی از قرن نوزدهم که به عنوان یک مکتب فکری در علم سیاست و جامعهشناسی سیاسی مطرح شد تا به امروز که به یکی از شاخصههای تأثیرگذار بر فرآیند تصمیمسازی و سیاستهای راهبردی جوامع تبدیل شده، همواره دارای مفاهیم و مصادیق گوناگون بوده است. بر اساس تعاریف ارائه شده در لغتنامه آکسفورد و دانشنامه عمومی، نخبگان به معنای بخش برگزیدهای از یک جامعه هستند که از نظر قابلیتها یا تواناییها، برتر از دیگر اعضای جامعه دانسته میشوند. در ماده ٢ آییننامه احراز نخبگی نیز آمده است: «به استناد ماده ۴ اساسنامه بنیاد نخبگی، نخبه به فرد برجسته و کارآمدی اطلاق میشود، که اثرگذاری وی در تولید و گسترش علم و هنر و فناوری و فرهنگسازی و مدیریت کشور محسوس باشد، و هوش، خلاقیت، کارآفرینی و نبوغ فکری وی در راستای تولید و گسترش دانش و نوآوری موجب سرعت بخشیدن به رشد و توسعه علمی و اعتلای جامعه انسانی کشور شود.» بر اساس تعریف فوق فرد نخبه صرفاً به کسی که از دیگران به لحاظ فکری و اندیشهای برتر و توانمندتر است اطلاق نمیشود؛ بلکه باید این توانمندی در مرحله عمل به اثبات برسد و فرد مدعی نخبگی باید در هر حوزهای اعم از سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حوزههای دیگر بتواند وضعیت حال و آینده پدیدهها را در سطوح مختلف داخلی و بینالمللی تحلیل و بررسی و تبیین کند؛ حوادث و پدیدهها را مدیریت و در راستای ارتقای زندگی اجتماعی راهکارهای هوشمندانه ارائه کند. چنین عملکردی منوط به برخورداری نخبگان از شاخصهای مثبت اخلاقی، هوشمندی و دلبستگی به مردم و میهن خویش است. از سوی دیگر، مردم در جامعه اسلامی نیز موظف به الگو قراردادن نخبگانی با این ویژگیهای اخلاقی هستند؛ چنانکه امام علی(ع) میفرماید: «النّاسُ أتباعُ مَنِ اتَّبَعوهُ مِن أئِمَّهِ الحَقِّ وأئِمَّهِ الباطِلِ…، فَمَنِ ائتَمَّ بِالصّادِقینَ حُشِرَ مَعَهُم، ومَنِ ائتَمَّ بِالمُنافِقینَ حُشِرَ مَعَهُم؛ مردم در قیامت دنباله روى آن پیشواى حق یا پیشواى باطلى هستند که در دنیا پیرو او بودهاند؛ هر کس راستْدینان را به پیشوایى بگیرد، با آنان محشور، و هر کس منافقان را به پیشوایى برگزیند، با آنان محشور مىگردد». (بحار الأنوار، ج ۶۹، ص ۸۱، ح ۲۹) ظریف: ارتباط مؤثر با اندیشکدهها به دولت در تصمیمگیریها کمک میکند معاون راهبردی رئیسجمهور گفت: ارتباط مؤثر باانجمنهای علمی، دانشگاهها و اندیشکدهها میتواند به دولت در تصمیمگیریها کمک کند، این تعاملات باعث میشود تا سیاستگذاریها با دقت و بر اساس نظرات نخبگان علمی پیش برود. محمدجواد ظریف معاون راهبردی رئیسجمهور از خانه اندیشهورزان بازدید کرد که در این بازدید برگزاری مرحله نهایی جایزه ملی سیاستگذاری نیز صورت گرفت. وی در این بازدید به عنوان داور افتخاری دومین دوره «جایزه ملی سیاستگذاری» حضور یافت. وی در جریان این بازدید درباره مسئولیتهای جدید خود گفت: من از همان ابتدا انتخاب کردم که در معاونت راهبردی فعالیت کنم و از معاونت سیاسی فاصله بگیرم تا نقش وزیر خارجه تحت شعاع قرار نگیرد؛ اکنون نیز با توجه به تجربیاتم در حوزه سیاست خارجی، همچنان به صورت غیررسمی به وزارت امور خارجه کمک میکنم، اما تمرکز اصلیام بر مسائل راهبردی و توسعه انسانی خواهد بود. وی درباره چالشهای کشور در حوزه سیاست خارجی و داخلی افزود: سیاست خارجی یکی از مسائل اصلی کشور است که باید به آن توجه جدی شود. ما در روابط با همسایگان با مشکلاتی مواجه هستیم که وزارت خارجه بهتنهایی نمیتواند آنها را حل کند. نیاز به همکاری و هماهنگی بینبخشی داریم تا بتوانیم این مسائل را مدیریت کنیم. همچنین، وزارتخانههای ما باید بهجای راهحلمحوری، مسئلهمحور باشند و از تحلیل دقیق مشکلات به راهحل برسند. وی افزود: یکی از مشکلات اساسی ما این است که سازمان برنامه و بودجه به جای برنامهمحوری به بودجهمحوری تبدیل شده است و مدیران بیشتر وقت خود را صرف حل بحرانهای مالی میکنند و به مشکلات توسعهای کمتر توجه میشود؛ ما باید بتوانیم گفتمان توسعه را بهطور جدیتر دنبال کنیم و برنامهریزی را در محور قرار دهیم. معاون راهبردی رئیس جمهور درباره نقش مهم نهادهای مدنی و نخبگان گفت: یکی از وظایف معاونت راهبردی، حفظ ارتباط بین دولت و نخبگان است؛ ارتباط مؤثر با انجمنهای علمی، دانشگاهها و اندیشکدهها میتواند به دولت در تصمیمگیریها کمک کند، این تعاملات باعث میشود تا سیاستگذاریها با دقت و بر اساس نظرات نخبگان علمی پیش برود. ظریف درباره لزوم ساماندهی اندیشکدههای دولتی و غیردولتی عنوان کرد: ما نیاز به ایجاد هماهنگی بین اندیشکدههای دولتی و غیردولتی داریم تا از ظرفیتهای آنها بهطور مؤثر استفاده کنیم؛ باید این نهادها شفاف باشند و نگرشهای فکری خود را اعلام کنند، چرا که بیان واضح بنیانهای فکری میتواند به ارتقاء سیاستگذاریها کمک کند. نقش و جایگاه نخبگان در نظام جمهوری اسلامی ایران حدود ده سال پیش در نشست تخصصی نقش و جایگاه نخبگان در نظام جمهوری اسلامی ایران،آقای دکتر سید رضا صالحی امیری با اشاره به اهمیت بحث نخبگان و نقش آن در پیشبرد توسعه پایدار در کشور به بررسی چالش های پیش روی نخبگان در ایران پرداختند.ایشان اولین چالش پیش روی بحث نخبگان را -علیرغم اهمیت آن در جامعه- نداشتن تعریف مشخص و واحد از مفهوم نخبگان دانستند.به اعتقاد ایشان محدوده بحث نخبگان مشخص نیست و مرز نخبه و غیرنخبه در جامعه مشخص نشده است. در نتیجه برخی به درجات علمی در این مورد معتقدند، گروهی نگاه کاریزماتیک به مساله نخبگان دارند و نخبه را یک اسطوره یا الگو معرفی میکنند و تعدادی نیز کانون تولید فکر در جامعه را منشأ نخبگی میدانند. دکتر صالحی امیری در ادامه با بیان اینکه چالشهای پیش روی نخبگان در ایران از ساختار سیاسی، اجتماعی و مدیریتی نشئت میگیرد، به طرح چهار چالش اصلی در بحث نخبگان پرداختند. به اعتقاد وی اولین مسئله، بحث منزلت است. در جامعه کنونی، بحث منزلت مشخص نیست و مرز منزلتی نخبه در جامعه مخدوش شده است. نکته دوم به ساخت سیاسی و عدم توجه آن به آزاداندیشی بازمیگردد. همگان تلازم نخبه با آزاداندیشی را باور دارند، اما عقیمماندن نظری بحث نخبگان در سالهای پس از مشروطه را میتوان ناشی از همین فقدان فضای آزاداندیشی در جامعه دانست. نکته سوم، اختلال ارتباطی نخبه با نظام اجتماعی است. در این راستا میتوان گفت رفتارهای اجتماعی با سطح تحلیل نخبگان دچار شکاف شده است. درواقع جامعه در فضای احساسی زیست میکند و نخبه به دنبال زیست عقلانی است و این امر به شکاف میان او و جامعه منجر شده است. امنیت نخبگان نیز نکته دیگری است که در عمل ،عدم وجود آن به مخدوش شدن جایگاه نخبگان منجر شده است. به اعتقاد دکتر صالحی نخبهای که نتواند در فضای امن (امنیت روانی، شغلی، زیستی، بیان و ....) زندگی کند و دغدغه روانیاش بحث اندیشههایش نباشد، به مرحله تولید فکر نخواهد رسید؛ چرا که برای این تولید باید هزینه زیادی بپردازد؛ هزینهای که گاه همه زندگیش را به مرز نابودی میرساند. دکتر آزاد ارمکی به عنوان سخنران بعدی به طرح رویکردهای نظری در بحث نخبگان پرداختند.بنا به گفته وی به طور کلی شش رویکرد مفهومی و نظری در مورد جایگاه نخبگان وجود دارد: ١- رویکرد کلاسیک با اندیشمندانی همچون افلاطون، ارسطو و فارابی شناخته میشود. در این رویکرد نخبه ،فرد برگزیده، فیلسوف و نبی یا نبی فیلسوف است که وظیفهاش تهیه شرایط دستیابی به کمال و سعادت میباشد. ٢- رویکرد دوره میانی که با نام پارهتو عجین شده است. در این رویکرد، نخبه فرد یا گروهی است که برگزیدگیهای بسیاری دارد و مسئول فرضیهسازی برای جابهجایی قدرت میباشد. ٣- سنت مارکسیستی که متفکر اصلی آن مارکس و گرامشی هستند. در این رویکرد نخبه همان نیروی انقلابی است که شرایط را برای انقلاب کارگری آماده میکنند. ٤- سنت دورکیمی که با اندیشههای دورکیم و پارسونز شناخته میشود. در این رویکرد، نخبه نیروی متخصص و سازمانیافتهای است که با عمل سازمانی و نهادی به دنبال ایجاد نظام بوروکراتیک در جامعه است. ٥- سنت تلفیقی اعم از وبر و هابرماس. در این رویکرد، نخبه اهل فرهنگ و اندیشه است و وظیفهاش گفتمانسازی و تولید اندیشه میباشد. ٦- سنت جهان سومی و اسلامی و ایرانی. این سنت حاصل نظریات افرادی چون مارکس، لنین، مائو و مدرنیستهای ایرانی است. در این رویکرد ،نخبه همان نیروی آگاه و مسئولی است که به دنبال نقد و اقدام و ساماندهی برای انقلاب میباشد. دکتر آزاد ارمکی در ادامه افزود:در زمینه وضعیت جامعه ایرانی و استراتژیهای متصور در ساماندهی نخبگان در جامعه ایرانی نیز نظریات متفاوتی مطرح شده است: ١- دیدگاه اول معتقد است جامعه ایرانی در حال گذار است و توفیقها و مشکلات آن نیز ناشی از ساحت گذار آن میباشد. اما در مورد اینکه کی و چگونه این تغییر از ساحت سنتی به مدرن محقق میشود، وحدت نظر وجود ندارد. عدهای این گذار را با بازگشت به خویش (فرهنگ و تاریخ و تمدن گذشته) امکانپذیر میدانند و گروهی دیگر رویکرد فروپاشی و انقلاب را قبول دارند. ٢- برخلاف دیدگاه فوق، عدهای جامعه ایرانی را امری مستقر و در ساحت سنتی تا مدرن میدانند. این گروه با هر نوع مدرنیت مخالف بوده و آن را با کفر، ریاکاری، فساد و مصداق غربزدگی همسان میدانند. بهلحاظ نظری، چارچوب نظری فلسفه اجتماعی کلاسیک با این دیدگاه همسانی دارد. در این دیدگاه، نیازی به نقشآفرینی نخبه وجود ندارد و عناصر سنتی جامعه هرچند که نقش و جایگاه نخبهای نداشته باشند، ساماندهنده حیات اجتماعی و سیاسی هستند. در این صورت حذف و نابودی نخبگان جامعه – در هر ساحت و نوع و گرایش – اصل میشود. ٣- در این دیدگاه جامعه ایرانی در شرایط بعد از انقلاب تفسیر شده است. در نحوه ظهور و استقرار جامعه بعد از شرایط انقلابی، اختلاف نظر وجود دارد. براساس اصلیترین روایت موجود، جامعه ایرانی دارای ساحتی مستقر با چندگانگیهای نهادی و ساختاری است. در ادامه ،خانم دکتر شجاعی با طرح مبحث حکمرانی خوب به بررسی نقش نخبگان در آن پرداخت.بنا به گفته ایشان:حکمرانی خوب پارادایم مسلط جوامع توسعه یافته است.در حکمرانی خوب ،دولت در صدر امور قرار ندارد بلکه میتوان آن را نتیجه تعامل و کارکرد همه ارگانهای یک نظام دانست.در حکمرانی خوب، صاحبان اصلی قدرت،مردم هستند.مشارکت،پاسخگوئی،شفافیت،مسئولیتپذیری،اجماعسازی یا انعطافپذیری،کارائی و اثر بخشی از جمله شاخصهای حکمرانی خوب محسوب میشود. دکتر شجاعی با اشاره به تعاریف و تقسیمبندیهای موجود در مورد نخبگان به تقسیمبندی بومی در مورد نخبهگان در ایران پرداخت.بر اساس این تقسیمبندی نخبگان به نخبگان سیاسی(صاحبان قدرت)،نخبهگان معنوی(مراجع،روحانیون،نظریه پردازان دینی ....)،نخبگان فرهنگی،هنری،ورزشی،نخبگان علمی و نخبگان حکمی(کسانی که با داشتن حکم دولتی به نخبه تبدیل میشوند) تقسیم میشوند.بر این هر گروه از نخبهگان میتوانند در بخشهای مربوط به خود وارد عمل شده و حرکت جامعه به سوی حکمرانی خوب را تسهیل کنند.اما اگر در عمل، نخبه تاثیری در جامعه نداشته باشد مثل گنجینه پنهانی خواهد بود. دکتر خلفخانی نیز در قالب بحث چگونگی حفظ نخبگان در ایران به بررسی ابعاد مختلف موضوع پرداختند.بنا به گفته ایشان ،با وجود عدم اجماع مفهومی در مورد نخبه میتوان نخبه سیاسی را کسی دانست که در بخشی از مباحث عمومی که منحصرا به برنامهریزی سیاسی مربوط است درگیر میشود و البته دارای علائق شخصی در زمینه مورد نظر نیست.روزنامهنگاران و فعالان جامعه مدنی را میتوان از این گروه دانست.آقای خلفخانی در ادامه با تشریح وضعیت جامعه ایرانی، ویژگی های آن را در گذار بودن و تسهیل دار بودن آن دانست.بر این اساس در چنین جامعه ای نیازی به نخبه وجود ندارد ؛چون دولت برای تامین هزینههای خود به کسی وابسته نیست و فروش نفت آن را از جامعه مستقل ساخته است.بعلاوه چون نخبه برای ابراز عقیده در حوزه عمومی باید هزینه زیادی بپردازد ،ترجیح میدهد خود را از جامعه کنار بکشد.پائین بودن سطح اعتماد در جامعه نیز از جمله دلائلی است که عملا باعث کنار گذاشتن نخبگان از حوزه عمومی میشود.در نتیجه برای حفظ نخبگان باید دیدگاهی فراایدئولوژیکی در جامعه حاکم شود که در نتیجه آن تغییرات ساختاری ،آموزش مردم و ایجاد تغییرات در وضعیت اقتصادی مردم در اولویت برنامههای دولت قرار خواهد گرفت. در پایان آقای مشفق –یکی از کارشناسان پژوهش های اجتماعی- به جمعبندی مباحث مطرح شده در نشست و ارائه راهکارهای پیشنهادی پرداختند.بنا به گفته ایشان فقدان برنامه مدون جهت حفظ نخبگان در جامعه،عقیم ماندن نظریهپردازی نخبگان در جامعه به علت فقدان شرایط لازم، فقدان درک مشترک از وضعیت موجود در جامعه،تقابل رفتارهای اجتماعی با نخبگان،ساخت قدرت متمرکز و ضد نخبه،فقدان زمینه رشد و بالندگی و حفظ نخبگان،چالش دولت با نخبگان، از نکات حائز اهمیت در این نشست بود. همچنین با توجه به عدم اجماع کامل در مورد مفهوم نخبگی و میزان پائین ادبیات تولیدی در این زمینه به نظر میرسد گسترش اینگونه جلسات در جهت تولید ادبیات مورد نیاز ،ضروری است.ایجاد زمینه نظریهپردازی در حوزه نخبگان و کمک به شکلگیری ساختار قانونی و حقوقی در جهت حفظ نخبگان از جمله راهکارهائی است که میتواند راهی به سوی استفاده بهینه از استعداد نخبگان در جهت توسعه پایدار باشد.لازم به ذکر است برگزارکنندگان قصد دارند در نشست های آتی به بررسی عمیقتر مساله بپردازند. وظایف نخبگانی به گفته حجتالاسلام محمد ملک زاده عضو هیات علمی گروه سیاست پژوهشکده نظامهای اسلامی، از آنجا که ترقی و تعالی یا سقوط و اضمحلال هر جامعهای تا حد زیادی به نقش و کارکرد نخبگان آن جامعه وابسته است، نوع اندیشه و تفکر آنان در اجرای صحیح یا ناقص برنامههای سیاسی و اجتماعی سرنوشتساز است؛ از این رو سؤال پیرامون اینکه وظایف و کارکردهای نخبگان در جامعه چیست از مسائلی بوده که همواره ذهن اندیشمندان علوم سیاسی و اجتماعی را به خود مشغول نموده و پیرامون این سؤال نظریههای متفاوتی هم مطرح شده است؛ بنا به نظریه «پارتو» جامعهشناس ایتالیایی که در آن از لزوم گردش نخبگانی در نظام سیاسی و اجتماعی سخن به میان آمده است، نقش مثبت نخبگان در اصلاح و پیشرفت، پویایی و حرکت رو به رشد جامعه تعیین میشود، یعنی آنان موظف به ایفای نقش در یک حرکت تکاملی در جوامع انسانی هستند. انجام این وظایف باید در راستای تأمین نیازهای واقعی جامعه و برطرف کردن مشکلات مردم باشد. رهبر انقلاب اسلامی در دیدار جمعی از نخبگان و استعدادهای برتر علمی کشور در آبانماه سال جاری در توصیهای فرمودند: وظیفه نخبگان احساس مسئولیت در قبال مسائل و مشکلات کشور است و دغدغه این قشر باید بر رفع مشکلات اجتماعی در عرصههای مختلف قرار گیرد. چالشهای نخبگانی از مهمترین عوامل موفقیت و پایداری در نظام حکمرانی، حضور پویا، بههنگام و متعهدانه نخبگان در عرصههای مختلف سیاسی و اجتماعی است. از سوی دیگر، نظام سیاسی نیز باید در جهت جذب نخبگان و به کارگیری آنان در مسیر تصمیمسازی نظام اقدام مدبّرانه نماید تا زمینه مشارکت اجتماعی آنان فراهم گردد. با این حال گاه برخی چالشها مانند عدم تعریف جایگاه و حد و مرزهای اجتماعی نخبگان، سکوت یا اعلام نظرهای غیراصولی از سوی آنان موجب انحراف از وظایف اساسی نخبگانی را فراهم میآورد و گاه امنیت ملی را که حفظ آن از اولویتهای حکمرانی اسلامی است به خطر میاندازد. در طول چهار دهه گذشته پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به دلیل عدم ایفای نقش مؤثر و مناسب از سوی نخبگان سیاسی و اجتماعی، جامعه ایران شاهد فتنهها و آشوبها، تفرقهها و اختلافات و سایر تهدیدها و بحرانها علیه امنیت ملی بوده است. اتخاذ مواضع غیراصولی یا سکوت در برابر این بحرانها و تهدیدها هر دو از مصادیق چالشهای نخبگانی به شمار میرود؛ موضوعی که در تاریخ اسلام همواره جریان داشته و بستر تهدید گوناگون علیه جامعه اسلامی را فراهم آورده است. در بررسی ریشهها و عوامل اصلی این پدیده عمدتاً موضوعات دنیاطلبانه به چشم میخورد. در واقعه تاریخی کربلا کم نبودند خواص برجسته اجتماعی که دلهایشان با امام حسین(ع) و علیه یزید بود، امام را برحق و یزید را حاکم ستمگر و باطل میدانستند اما از ترس از دستدادن ظواهر دنیا و به خطر افتادن جایگاه اجتماعی خود، گروهی به حاکم ستمگر پیوستند و عملاً در جبهه باطل قرار گرفتند و گروهی دیگر راه عافیتطلبی و مصلحتاندیشی شخصی و سکوت و بیطرفی را در پیش گرفتند. تاریخ اسلام نام هر دو گروه را در زمره خائنان به دین، امام مسلمین و امت اسلامی قرار داده است. برخی از آنها گرچه پس از ماجرای کربلا از بیتفاوتی و سکوت خود پشیمان شدند و راه قیام و انقلاب را در پیش گرفتند؛ اما هیچگاه نتوانستند جامعه اسلامی را از عواقب عملکرد و انتخاب نادرست خویش برحذر دارند؛ زیرا از وظایف نخبگانی خود جا ماندند. نقش نخبگان در توسعه یافتگی پیشرفت های مقطعی و یا پیوسته کشور ایران را در سه دهه اخیر، می توان ناشی از اراده، مسئولیت پذیری و احساس دلبستگی نخبگان به کشور برشمرد که با وجود مشکلات فراوان و نبود زیرساختهای تکنولوژیکی، صدها شخصیت برجسته در رشته های مختلف، به تلاش مشغولند و نتایج بزرگی را در عرصههای مختلف بدست آوردند. نقش نخبگان هر جامعه در افتخار و استقلال آن کشور نقشی بارز است، به طوری که یک نخبه می تواند خود به تنهایی جمعیتی را به دنبال خویش بکشاند و اگر فردی خواستار موفقیت محیط اطرافش باشد، آن جمع را در راه توسعه راهنمایی می کند و اگر عکس آن باشد، می تواند با جریان سازی و پیش داوری با جاذبهی گرچه محدود خود، آن ها را برای به انزوا کشیدن راهنمایی کند. پس نقش نخبگان چه در حالت مثبت و چه غیر از آن مهم و قابل توجه است و نباید آن را نادیده گرفت. نخبه باید با احساس مسئولیت به کشور و ملت خود، در عرصه کاری تلاش و فداکاری کند چرا که بدون علاقه به سرنوشت این دو، فرد نمی تواند در جامعه خود تآثیری واقعی و راهگشا داشته باشد. به طوری که می توان خروجی های نخبگان را معلول مسئولیت پذیری، علاقه و دلبستگی به توسعه کشور دانست. از طرفی هم نخبه کسی است که از فرصت های بدست آمده نهایت بهره و توان مفید را می برد و اساساَ نخبه و نخبه گری دلیل نابغه گری شخصی نیست. به طور مثال یک نفر می تواند از لحاظ تحصیلی در سطوح متوسط باشد ولی از استعدادهای ذاتی خود در مسائل ورزشی به بهترین نحو ممکن استفاده کند که فرد نیز نخبه لحاظ می گردد. مباحت علمی و پژوهشی صرفا یکی ملاک های نخبگی است. با این نگاه که همیشه بزرگان کشور به مقولهی تولید ملی جایگاه ویژهای دادهاند این سوال به ذهن هر انسان آگاهی متبادر می شود که چگونه این مهم تحقق پیدا میکند؟ آیا صرف یک شعار باید آسوده خاطر از محقق شدن باشیم؟ متغیرهای بسیاری در این امر نقش دارند که یکی از آنها، نیروی انسانی ماهر و خلاق است که ما از آن تحت عنوان نخبه یا سرآمد یاد میکنیم. شاید اهمیت وجود نخبگان در یک جامعه بر ما معلوم و مشهود نباشد. البته صرف توجه به نیروی انسانی به عنوان مهم ترین سرمایه نیز حائز اهمیت است. می خواهیم کمی از اهمیت وجود نخبگان در یک جامعه بگوییم و اینکه چه لزومی دارد که برنامه ریزی مستمر برای جذب ایشان به خصوص نخبگان دانشگاهی در کشور شود؟ از طرفی اسم نخبه و نخبه پروری در ذهن برخی ها یادآور موضوعی بنام فرار مغزها میشود که شاید ما هنوز از ماحصل و تبعات خروجشان از کشور بی اطلاع باشیم و ندانیم که این موضوع ما را در آینده با چه چالش هایی مواجه می کند و چرا کشورهای توسعه یافته تلاشی استراتژیک و برنامه ریزی شده برای پذیرش یا مهاجرپذیری نخبگان می کنند! فناوری بر اثر خلاقیت و تلاش نخبگان یک کشور به وجود میآید و ترقی میکند و باعث ایجاد اشتغال، رفاه، سودآوری، رشد و جلوگیری از خروج ارز و حتی ورود ارز به کشور می شود، اما ما وقتی فناوری تولید مایحتاج اولیه و تکمیلی خودمان را داشته باشیم آنگاه می توانیم بهتر زندگی کنیم و از امنیت بالای اقتصادی که امروزه با توجه به اهمیت تلویحی تولید ملی و حمایت از سرمایه ایرانی و هم چنین جایگاه ایران در جهان و منطقه امری مهم به حساب می آید، برخوردار باشیم. اکنون به همت سرآمدان و برگزیدگان جامعه دانشگاهی علاوه بر ارتقای ترازهای دانشگاهی، اقتصادی و علمی در حال رسیدن به مرتبه ای هستیم که سطح شاخص های مهم استراتژیک و تاثیر گذار بر منطقه آسیا افزایش یافته که همگی این مولفهها حاکی از آن است که نخبگان کشور با وجود حمایتهای نه چندان ایده آل در جهت خود کفایی و رشد، گام های موثری برداشته اند. از طرفی هم نباید بیگانه ستیزی را در مباحث علمی مردود خواند و می بایست آمادگی آن را داشت که برای دستیابی به دانش فارغ از دین و مذهب، شاگردی کنیم. و از طرفی دیگر نباید همیشه شاگرد بمانیم بلکه باید در راستایی حرکت کنیم که ملت ایران در همه عرصههای جهانی به جایی برسد که دیگران شاگردی او را بکنند. اکنون با توجه به بیشتر شدن تعاملات بین المللی ایران زمان آن است که دولت مردان با برنامه ریزی و ایجاد بستری مناسب به سرمایه گذاری هرچه بیشتر در تولید علم و نوآوری رو بیاورند. واین بستر را همگام و هم رده با ارتقای مدیریتی در دانشگاه ها و مراکز و نهادهای علمی کنند تا بتوان آثار درخشان آن را مشاهده کرد. مراکزی نظیر شهرک و پارکهای علم و فناوری، مراکز دانش بنیان، مراکز علمی و تحقیقاتی می توانند نیاز بخش صنعت را به نوآوری و افزایش کیفیت تآمین کنند، ضمن اینکه این کار متقابلاَ به افزایش شور و نشاط علمی در دانشگاه ها، کمک خواهد کرد. دانشگاه ها بهترین و مناسب ترین بستر برای رشد و ارتقای نوآوری و فناوری هستند که باید مسئولین ضمن شناسایی تخصصی ظرفیت ها و پتانسیل های موجود در مراجع آموزش عالی کشور فارغ از گرایش های سیاسی و تجربیات کور، به تحلیل و ارائه راهکارهای عملی استفاده هرچه بهتر ایشان بپردازند. موضوعی که متاسفانه تا به حال مدلی برای آن ارائه نشده و رسیدگی ها به صورت موضعی بوده است. از طرفی هم خطاب به مسئولین دانشگاه ها باید متذکر آن شد که نباید رشد کمی مقالات هدف قرارداده شود بلکه کیفیت مقالات و مهم تر از آن جهت گیری مقالات در تامین نیازهای کشور، باید اصل قرار گیرد. نقش آفرینی نخبگان و جوانان: حضور جوانان در عرصه های مختلف، قطعاَ بسیار پیش برنده است اما مهم تر از حضور اجرایی جوانان، تآثیرگذاری فکری و گفتمان سازی ایشان است چرا که این کار، مسئولان و مدیران را هم به همان جهت مورد نظر جوانان، سوق خواهد داد و پدیده ای بنام گردش نخبگان نیز به وقوع می پیوندد. جوانان باید با فکر کردن، نوشتن و انعکاس ایده های خود بدون هراس از نگاه های کور غیرآکادمیک فضایی مبتنی بر آینده پژوهی به وجود آوردند و مسئولین کنونی بر مسند قدرت باید بدانند که تا ده سال آتی و شاید کمتر، این نسل سوم و چهارمی ها هستند که می خواهند کشور را اداره کنند و اگر میدانی به آنها داده نشود، عملاً و ناخودآگاه با صحنه قدرت قهر می کنند که این موضوع خوشایند نبوده و حتی تبدیل فرصت به تهدید است. پس این نکته را باید متذکر شد که اکنون بهترین زمان برای نیروسازی و پرورش نخبگان است و اگر آگاهان حاکم بر جامعه به این موضوع توجه نکنند و مجالی برای حضور ایشان در صحنه فراهم نسازند، از این بی توجهی در آینده جامعه و کشور را متضرر می کنند. همان طور که حرکت علمی سال های اخیر و تبدیل تولید علم به یک ثروت، نتیجه شکل گیری گفتمان علمی در بیش از یک دهه گذشته است اکنون نیز جوانان و سرآمدان باید همانند همان شکل گیری فضاهای گفتمانی علمی به اهمیت و ارتقای نقش خودشان در راهبرد و ارزش ها بپردازند و این خود باوری را به عنوان گردانندهی این کشور در خود تقویت کنند. البته در عرصه فرهنگ نیز اهمیت کار فرهنگی بر روی نخبگان با توجه به تآثیرگذاری و الگوسازی آنها در جامعه بسیار مهم و قابل توجه است که می بایست به صورت جدی تری برای آن مدل های ظریفی را از جنس خودشان در نظر گرفت. ضرورت توجه هم زمان نخبگان به کلان نگری و درک درست شرایط کشور می تواند راهگشای خیلی از مشکلات در جامعه باشد. اگرچه که نباید از نقش اصحاب رسانه به خصوص رسانه ملی در این فرهنگ سازی به سادگی عبور کرد که ضعف عملکرد رسانه ملی در این باره خود ده ها یادداشت و مقاله می طلبد.