صفحه اول
منیر لشکری- هنگامی که از فرهنگ سازی سخن به میان می آید، چنین برمی آید که فقدان این مسئله می تواند در جامعه آثار سویی به جا گذارد که نیازی به عنوان فرهنگ سازی خود را به عنوان دغدغه بر جامعه و اولیا و مسئولان آن تحمیل کرده است. چنان که از همین اصطلاح می توان دغدغه دیگری را نیز شناسایی و ردگیری کرد. به این معنا که یکی از مسایل و مشکلات هر جامعه وجود فرهنگ های غلط و نادرست در کنار بی فرهنگی گروهی دیگر است. بنابراین مسئله فرهنگ سازی از دو جهت خود را بر جامعه و مسئولان آن تحمیل می کند و به عنوان یک مسئولیت و وظیفه مهم در حوزه جامعه پذیری خود را نشان می دهد. از جهتی فقدان فرهنگ استفاده از چیزی نیاز به فرهنگ سازی را توجیه می کند و از سوی دیگر وجود فرهنگی نامناسب، فرهنگ سازی مناسب را می طلبد. فرهنگسازی و پیاده کردن مفهوم آن در جامعه یکی از کارهایی است که مدیران فرهنگی، رسانه ها و متخصصینی که در این زمینه درس خوانده اند، معلمان پرورشی و والدین باید آن را سرلوحه کار خود قرار دهند و در این زمینه فعالیت کنند. در زمینه فرهنگ سازی دولت نیز نقش بسیار موثر و گسترده ای را می تواند ایفا کند. برای مثال دولت با نهاد های فرهنگی خود می تواند گام تاثیرگذاری به منظور فرهنگ سازی افراد در جامعه و رشد و بالندگی آنها بردارد. ذهن جامعه نسبت به برخی مفاهیم، کاملا موضع محکمی دارد، مثل امنیت ملی، مثل عدالت، مثل عفاف. اما برخی موضوعات هستند که جا برای سهل انگاری در آن وجود دارد، به این دلیل ساده که در صورت رعایت نکردن آن، لزوماً در تمام موارد، مشکل بوجود نمی آید، مانند موضوع رانندگی.فرهنگ سازی کمک می کند شخص به این آگاهی برسد که بایستی در تمام زمانها، به اصول و بایدها متعهد باشد و این به نفع همه است. فرهنگسازی در جهت هدفداری جامعه در گرو حس تعهد فرد نسبت به هدف است و آن هم وابسته به میزان احساس حیات اجتماعی و سیاسیای است که یک شهروند دارد، و نقطهی مقابل آن احساس بیتعهدی و بیتفاوتی است. یکی از مهمترین ثمرات رواج فرهنگ پاسخگویی، زدودن آفت بیتفاوتی شهروندان، در حیات اجتماعی و سیاسی خویش، است. چنان که، به عقیده روان شناسان، عوامل بیتفاوتی، اغلب، تابع فرایند یادگیری هستند. زدودن بیتفاوتی نیز به عواملی از این دست نیاز دارد، که از اهم این گونه عوامل «یادگیری مشارکت جمعی و سیاسی» است، یعنی شخص باید این واقعیت را بیاموزد و بپذیرد که در سرنوشت جمعی سهیم است و حق دارد به هنگام مشاهدهی خلاف هنجار و ارزشهای استاندارد ملی بپرسد. چنان که احساس بی قدرتی کردن را انسان در منشأ بیتفاوتی کسب می کند می تواند روی دیگر سکه یعنی احساس کارایی و اثرگذاری را یاد بگیرد تا منشأ زدودن بیتفاوتی گردد؛ و نیز یاد بگیرد که پرسش او نوعی اثرگذاری در حرکت جمعی است. آموزهی منفینگر «آنچه البته بهجایی نرسد فریاد است»، در منطق اسلام مردود است و همواره ایجاد سؤال کردن را «افضل الجهاد» نامیده است. یکی از ویژگیهای مردم در ارتباط با مشارکت، دریافت آنها از قابلیت اثرگذاری بر سیاستمداران و نظم سیاسی است که گاه بهکارایی سیاسی تعبیر میشود. دانشمندان علوم اجتماعی برای سنجش چنین احساسی، با طرح پرسشهایی نظیر این احساس «فکر میکنید مردمی مثل شما میتوانند چه میزان نفوذ بر فعالیت حکومت محلی داشته باشند؟ زیاد، متوسط، یا هیچ» کارایی را میسنجند. به زعم آنان شهروندانی که تمایل دارند قسمت زیاد را علامت بزنند کارا و اثرگذار هستند و احتمال مشارکت آنها بیشتر است... در هر صورت، آنهایی که در مرتبهی بالایی از کارایی فردی قرار دارند، تمایل به مشارکتشان هم زیاد است. احساس شخصیت و عزت نفس، از نظر برخی از روان شناسان اجتماعی، عامل مهمی در یادگیری و اکتساب ویژگی کارایی و اثرگذاری برای انسان است.